اثبات معاد از راه هدف داری جهان
English 3166 Views |جهان طبیعت با همه پدیده های آسمانی و زمینی و با همه ی یافته های معدنی و گیاهی، همچنین با همه موجودات حیوانی و انسانی از انسجام و هماهنگی ویژه برخوردار و تشکیل دهنده ی موجود واحد حقیقی (نه اعتباری) است. این واحد حقیقی به سوی هدفی والا در حرکت است و هیچ گونه سکون و آرامشی در آن به چشم نمی خورد؛ زیرا حرکت عبارت است از خارج شدن از قوه به فعل و بیرون آمدن از آمادگی و رسیدن به کمال. بنابراین، حرکت هدفمند است. متحرک اگر در راستای حرکت به هدف معینی رسید و از آن هدف تجاوز کرد و به هدف دومی و سومی دست یافت معلوم می شود هدف های وسط، مقصد نهایی نبوده و عنوان رهگذر داشته است؛ زیرا لازم هدف حقیقی آن است که متحرک با رسیدن به آن آرام گیرد و ثبات پذیرد.
بنابراین، کل جهان از ذره تا کهکشان های دوردست دارای هدف نهایی است که با حرکت از قوه به فعل و از تحول و دگرگونی به آرامش و هدف نهایی خواهد رسید و چنانچه به هدف نهایی نایل نیاید لازم آن بی هدف بودن حرکت است؛ چنان که در نظام علت های فاعلی اگر قبل از هر فاعلی مبدئی باشد و پیش از آن مبدأ، فاعل دیگری باشد و به فاعل نخست و مبدأ ذاتی نرسد لازم آن، در واقع، بی مبدأ بودن و فاعل نداشتن جهان امکان است. بر این پایه، لازم است سلسله ی هدف ها به هدف اصیل و نهایی پایان پذیرد.
تنها فرق میان مبدأ فاعلی و هدف نهایی (مبدأ غایی) در این است که امکان دارد یک فعل خاص بر اثر برخورد به مانع به هدف نرسد، ولی ممکن نیست هیچ فعلی بدون فاعل و مبدأ فاعلی یافت شود، لیکن این فرق نسبت به کل جهان طبیعت فرض ندارد؛ زیرا با توجه به انسجام و هماهنگی کامل که نشانه ی واحد حقیقی بودن کل نظام طبیعت است نمی توان تصور مانع و مزاحم کرد؛ زیرا عناصر درونی نسبت به یکدیگر مزاحم خواهند بود، لیکن بیرون از مجموع آن چیزی نیست تا مزاحم مجموع مفروض شود. پس جهان یک پارچه به هدف می رسد و آرام می گیرد. قرآن مجید جایی را که به عنوان محل آرامش جهان و قرارگاه دنیا و هدف آن معرفی کرده عبارت است از معاد و جهان آخرت: "وإن الاخرة هی دارالقرار؛ و همانا آخرت جایگاه آرامش است.» (غافر/ 39)
این که قرآن، قیامت را جای قرار و آرامش معرفی می کند بدان جهت است که رسیدن به مقصد، پایان سیر و حرکت است و رسیدن به هدف، موجب آرامش متحرک خواهد بود. از این رو از قیامت به عنوان "لنگرگاه"، یعنی جایی که کشتی طبیعت پهلو می گیرد، نام می برد: «یسئلونک عن الساعة أیان مرسیها؛ ای پیامبر از تو درباره ی قیامت پرسش می کنند که وقت لنگر گرفتن کشتی دنیا بر آن چه زمانی است.» (اعراف/ 187) امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: همانا دنیا گذرگاه و آخرت قرارگاه است. از گذرگاهتان توشه ای برای قرارگاهتان برگیرید: «إنما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار فخذوا من ممرکم لمقرکم؛ دنیا مرحله ی قوه است برای قیامت، و قیامت مرحله ی فعلیت دنیاست. مرحله ی قوه همانند کشتی در حرکت و شدن است، تا وقتی به فعلیت و کمال برسد و آرام گیرد.»
قرآن به روشنی اعلام می دارد: «إلی ربک یومئذ المستقر؛ قرارگاه نهایی تنها به سوی پروردگار توست.» (قیامت/ 12) بنابراین، دنیا که محل دگرگونی ها، کهنه و نوشدن ها، تغییر و تبدل هاست نمی تواند قرارگاه باشد. ما هر روز با دستان خود گروهی را به گور کرده و با چشمان خود مرگ و میر آنان را می نگریم و...؛ صاحب مجمع البیان گفته است: یعنى آفریدگان در آن روز به حکم و فرمان او باز مى گردند، و به گفته اى: مستقر به معنى جایى است که مؤمن و کافر در آن استقرار پیدا مى کنند، و این به سوى خدا است نه به سوى بندگان و درست تر اطلاق این کلمه است تا همه معانى ممکن این عبارت، همچون قرار و مصیر و مقر و حکم و امر و... جز آن را شامل شود، و در این آگاهى دادنى به انسان براى آن وجود دارد که دنیا محل خلود و استقرار و آخرین قرارگاه نیست، و بنابراین لازم است که شخصى خود را با این حقیقت مهم هماهنگ سازد، و معنى آیه آن نیست که مستقر در جز آن روز از آن خدا نیست، از آن جهت که اول و آخر همه از آن خدا است: فلله الآخرة و الأولى، ولى حکمت او چنان مقتضى دانسته است که ما در دنیا آزادى داشته باشیم، و در آن روز پرده از برابر چشم به صورتى آشکارتر به کنار مى رود و قدرت و سلطنت مطلق خداوند متعال براى ما واضحتر مفهوم مى شود، و از علم و احاطه کامل او در آن هنگام که ما را در معرض حساب و جزا قرار مى دهد، آگاهتر مى شویم، و این را مى فهمیم که خدا از هر نیک و بد کوچک و بزرگ ما آگاه است و به حساب آن مى رسد.
انسانها رهروانى هستند که از سر حد عدم حرکت کرده و تا به اقلیم وجود اینهمه راه را آمده اند، و در این اقلیم نیز رو به سوى وجود مطلق و هستى بى پایان خداوند در حرکتند، و هر گاه از مسیر اصلى و صراط مستقیم منحرف نشوند این حرکت تکاملى تا ابد ادامه خواهد یافت و هر روز وارد مرحله تازه اى از قرب خدا مى شوند، اما اگر از مسیر خود منحرف شوند سقوط کرده و نابود خواهند شد.
مسیر همه به سوی خداست
در آیه ی 30 از همین سوره آنچه در آیه پیشین آمده بود در تعبیر تازه ای مطرح شده است، بعد از آنکه اشاره به حالات محتضر و لحظات جان دادن و درهم پیچیده شدن طومار زندگی انسان می کند، می فرماید: «إلى ربک یومئذ المساق؛ در آن روز مسیر همه به سوی پروردگارت خواهد بود.» (قیامت/ 30) کلمه "مساق" مصدر میمى است، که همان معناى مصدر "سوق" (راندن) را مى دهد، و مراد از اینکه در قیامت یا در روز مرگ سوق به سوى خداى تعالى است، این است که بازگشت به سوى اوست، و این تعبیر نشان مى دهد که جهت گیرى حرکت تکاملى انسان به سوى پروردگار است، یعنى به سوى کمال مطلق، و کمال بى نهایت. و اگر از بازگشت، به مساق تعبیر آورد، براى اشاره به این بود که آدمى در این بازگشت، اختیارى از خود ندارد، مانند حیوانى که دیگرى او را مى راند، آدمى را هم دیگرى به سوى این سرنوشت مى برد، و او خود هیچ چاره اى از آن ندارد، پس او به حکم "إلى ربک یومئذ المساق" از روز مرگش به سوى پروردگارش رانده مى شود، تا به حکم "إلى ربک یومئذ المستقر" در قیامت بر او وارد شود. و اگر درباره اینکه چرا جمله "الى ربک" جلوتر از جمله "یومئذ المساق" ذکر شده؟ بگوییم به منظور افاده حصر بوده، آن وقت آیه شریفه مى فهماند که غایت و نقطه نهایى هستى برگشتن به خداى تعالى است.
بعضى گفته اند: مضافى از کلام حذف شده، و جلوتر آمدن جمله "الى ربک" براى افاده حصر است، و تقدیر کلام "الى حکم ربک یومئذ المساق" است، یعنى در آن روز او را مى رانند تا خداى تعالى درباره اش به حکم خود حکم فرماید، و یا تقدیرش "الى موعد ربک" است، و موعد پروردگار یا بهشت است، و یا دوزخ. بعضى دیگر گفته اند: منظور از اینکه فرموده "مساق" به سوى خداى تعالى است، این است که سائق و راننده تنها خداى تعالى است و لا غیر. ولیکن وجه صحیح همان است که گذشت.
در آیه دیگر می فرماید: «یا أیها الإنسان إنک کادح إلی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان تو با تلاش، رنج و کوشش به سوی پروردگارت پیش می روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.» (انشقاق/ 6) همه انسان ها به ملاقات پروردگار خویش خواهند شتافت، با این تفاوت که گروهی اسمای جمالیه الهی را دیدار می کنند، مانند، غفار و رحیم و کریم و طایفه ای اسمای جلالیه خدا را ملاقات می کنند؛ مانند، قهار و منتقم. آنان که از صراط مستقیم به کژراهه رفته اند بر پروردگار قهار و منتقم وارد خواهند گشت. راغب گفته کلمه "کدح" به معناى تلاش کردن، و خسته شدن است. پس در این کلمه معنى سیر است. و بعضى گفته اند: "کدح" تلاش نفس است در انجام کارى تا اینکه آثار تلاش در نفس نمایان گردد. و بنابراین، در این کلمه معناى سیر هم خوابیده، به دلیل اینکه با کلمه ی "الى" متعدى شده، پس معلوم مى شود که در کلمه ی "کدح" در هر حال معناى سیر خوابیده.
جمله ی "فملاقیه" عطف است بر کلمه ی "کادح"، و با این عطف بیان کرده که هدف نهایى این سیر و سعى و تلاش، خداى سبحان است، البته بدان جهت که داراى ربوبیت است، یعنى انسان بدان جهت که عبدى است مربوب و مملوک و مدبر، و در حال تلاشش به سوى خداى سبحان است دائما در حال سعى و تلاش و رفتن به سوى خداى تعالى است، بدان جهت که رب و مالک و مدبر امر اوست، چون عبد براى خودش مالک چیزى نیست، نه اراده و نه عمل، پس او باید اراده نکند مگر آنچه که پروردگارش اراده کرده باشد، و انجام ندهد مگر آنچه را که او دستور داده باشد، پس بنده در اراده و عملش مسئول خواهد بود.
از اینجا معلوم شد اولا: جمله ی "إنک کادح إلى ربک" خود حجتى است بر معاد، براى اینکه توجه فرمودى ربوبیت خداى تعالى تمام نمى شود مگر با عبودیت بندگان، و عبودیت هم تصور ندارد مگر با بودن مسئولیت، و مسئولیت هم تمام نمى شود مگر با برگشتن به سوى خدا و حساب اعمال، این نیز تمام نمى شود مگر با بودن جزا. و ثانیا: معلوم شد منظور از ملاقات پروردگار منتهى شدن به سوى او است، یعنى به جایى که در آن هیچ حکمى نیست جز حکم او، و هیچ مانعى نیست که بتواند از انفاذ حکمش جلوگیرى کند. و ثالثا: اینکه مخاطب در این آیه انسان است اما نه از هر جهت، بلکه از همین جهت که انسان است، پس مراد از این کلمه جنس انسان است، براى اینکه ربوبیت خداى تعالى عام است و شامل همه چیز و همه انسانها مى شود.
Sources
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 151
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 181 و 401
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 25 صفحه 290
محمد تقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 152
سيدمحمد حسينى همدانى نجفى- انوار درخشان- جلد 13 صفحه 301
سید علی اكبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد 1 صفحه 282
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 256
يعقوب جعفرى- تفسیر کوثر- جلد 1 صفحه 407
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites