گفتگوهای دوزخیان (جدال دوزخیان با یکدیگر)
English 3727 Views |نتیجه اعمال
عاقبت گناهکاران و دغل بازان و کسانی که از خداوند و رسولش اطاعت نمی کردند، جهنم است و جایی که بدترین بستر برای آنها گسترده شده تشریفات ورود آنها به جهنم مشتعل شدن و درخواست آب است، که باید بچشند آن را و آن آب جوش و چرک جراحات اهل دوزخ است و دیگر از نوع چشیدنی شبیه به آن اصنافی است مانند زقوم و زهر مار و عقرب و سایر گزندگان و چون رؤساء و بزرگان آنها (کسانی که گناهکاران از آنها پیروی می کردند و در دنیا دنباله رو آنها بودند)، وارد می شوند و می بینند جمعیت زیادی به فشار دنبال آنها به جهنم می آیند بعضی به بعضی می گویند این فوج که به زحمت با شما می آیند گشایش و وسعت مباد برای آنها.
همانا آنان در جهنم وارد می شوند و جا را بر ما تنگ می کنند. اتباع می شنوند و در جواب می گویند: گشایش و وسعت مباد بر خودتان شما از پیش جهنم را برای ما آماده نمودید و ما را شما به این روز انداختید پس بد قرارگاهی است آن و نفرین می کنند به آنها و می گویند پروردگارا کسی که با اغوا کردن و گمراه نمودن ما،این جایگاه را قبلا برای ما تهیه نمود، عذابش را در آتش دو برابر گردان: «هذا فوج مقتحم معکم لا مرحبا بهم إنهم صالوا النار* قالوا بل أنتم لا مرحبا بکم أنتم قدمتموه لنا فبئس القرار* قالوا ربنا من قدم لنا هذا فزده عذابا ضعفا فی النار؛ [ای رهبران کفر!] اینها گروهی هستند که با شما به اجبار [به آتش] داخل می شوند. [آنها به رؤسای خود] می گویند: بلکه بر خود شما خوش آمد مباد! این [عذاب] را شما برای ما از پیش فراهم آوردید، و چه بدقرارگاهی است. می گویند: پروردگارا! هر کس این [عذاب] را برای ما پیش فرستاده عذاب او را در آتش دو چندان کن.» (ص/ 59- 61)
از ابن عباس چنین نقل شده که وقتی رؤسای کافرین را به دوزخ اندازند و تابعین آنان در عقبشان در جهنم در آیند از خزنه جهنم سؤال کنند که اینهایی که از عقب ما آمدند کیانند آن وقت مالک جهنم گوید (هذا فوج مقتحم معکم) اینان جماعتی می باشند که چون در دنیا تابع شما بودند حال هم به دنبال شما به دوزخ کشیده شدند رؤساء گویند برای اینان تحیت و خوش آمدی نخواهد بود. چون می آیند جای ما را تنگ می کنند و اتباع می شنوند و در جواب آنها می گویند به نحوی که ذکر شد و بنابراین یک قول علاوه باید تقدیر نمود و اخر به صیغه جمع به جای آخر نیز قرائت شده است و قمی طاغیان را به اولی و دومی و بنی امیه و آخر من شکله را به بنی عباس تفسیر فرموده و ظاهرا ضمیر من شکله را بچشنده رجوع داده و مقاولات بین رؤساء و اتباع را به آنها به حسب مراتب تقدم خودشان در ظلم به آل محمد (ص) نسبت داده است و غساق را نقل نموده که وادیی است در جهنم که در آن سیصد و سی کوشک است هر کوشکی سیصد اطاق دارد و هر اطاقی چهل گوشه دارد در هر گوشه مار بزرگی است در شکم هر ماری سیصد و سی عقرب است در نیش هر عقربی سیصد و سی سبوی زهر است که اگر یکی از آن عقربها زهرش را بریزد بر اهل جهنم همه را کفایت می نماید و از پیغمبر (ص) نقل نموده که «جهنم تنگ شود بر اهلش مانند تنگی بن نیزه بر آن.» غساق به آبی که از سردی سوزنده است نیز تفسیر شده و به تخفیف هم قرائت نموده اند.
مخاصمه اصحاب دوزخ!
آیات بعدی یکی دیگر از گفتگوهای آنها را که از تاسفی عمیق و جانکاه و شکنجه ای روحی و جانفرسا حکایت می کند، بیان می دارد: دوزخیان پس از این مجادله و بحث با یکدیگر، روی به همدیگر آورند و از هم بپرسند: چرا فلان و فلان را (مرادشان بعضی مؤمنانند) در این آتش نمی یابیم؟!
«و قالوا ما لنا لا نری رجالا کنا نعدهم من الأشرار؛ و گویند: چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم اکنون نمی بینیم؟» (ص/ 62) یعنی، این سخن را هنگامی می گویند که به دوزخ نگاه کرده و از مخالفان خود که مؤمنان می باشند کسی را نمی بینند. و این نظر «کلبی» است. در آن جا خطاهایشان بر خودشان آشکار می شود، در ابتدا کشف می کنند که رهبری که از آن پیروی می کرده اند منحرف بوده است، و اکنون برای آنها روشن می شود که در مقیاسهایی که در زندگی داشته و ارزیابیهایی که از دیگران کرده اند خود خطایی دیگر بوده است، و اگر این را در دنیا می دانستند و بر اصلاح خود به کردار می پرداختند بر ایشان سودمند می بود، اما آنها رسالت را رد و از خواستهای خود پیروی کردند.
برخی گفته اند: این آیه درباره «ابوجهل» و «ولید بن مغیره» و دوستانشان نازل شده است که خواهند گفت: چیست ما را که «خباب» و «عمار» و «صهیب» و «بلال» را نمی بینیم که گمان می کردیم آنان در دنیا از افرادی هستند که مرتکب کارهای زشت و قبیح شده و کار نیکویی انجام نمی دهند و این سخن را «مجاهد» گفته است.
آری افرادی همچون "بوجهلها" و"بولهبها" هنگامی که می بینند اثری از "عمار یاسرها" "خبابها" و "صهیب ها" و "بلال ها" در دوزخ نیست، به خود می آیند و از یکدیگر این سؤال را می کنند: پس این افراد چه شدند؟ ما آنها را مشتی اخلالگر و مفسد فی الارض و اشرار و اوباش می دانستیم که برای به همزدن آرامش اجتماع، و از بین بردن افتخارات نیاکان ما، به پاخاسته بودند، مثل اینکه تشخیص ما تمام غلط بود!
منظور از اشرار کسانی هستند که خیر و نیکی در آنها نیست و چون مؤمنان بر خلاف دین آنها بودند، مشرکان آنها را اشرار می شمردند. «عیاشی» به اسناد خود از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «اهل دوزخ خواهند گفت چیست ما را که مردانی را که ایشان را از اشرار می شمردیم، نمی بینیم؟ و منظور آنان شما هستید، که به خدا سوگند یک نفر از شما مؤمنان را در آتش نمی بینند.» چنین روایتی از امام باقر(ع) هم نقل شده است.
در روضه کافی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت به ابوبصیر که مکنی به ابومحمد نیز بود فرمود: «یا ابا محمد فقد ذکرکم الله اذ حکی عن عدوکم فی النار بقوله: "و قالوا ما لنا لا نری رجالا" کنا نعدهم من الأشرار. و الله ما عنی و لا اراد بهذا غیرکم صرتم عند اهل هذا العالم أشرار الناس و أنتم و الله فی الجنة تحبرون و فی النار تطلبون؛ یا ابامحمد هر آینه به تحقیق ذکر کرده خدای تعالی شما را که شیعیان مائید در قرآن مجید در جایی که حکایت از دشمنان شما می کند و می فرماید که: "و قالوا ما لنا لا نری رجالا" تا آخر، به خدا قسم که در بهشت تنعم می کنید و در آتش دوزخ طلب می کنند شما را کافران و دشمنان شما و شما را نمی یابند در آنجا.»
در امالی شیخ طوسی مذکور است که سماعة بن مهران گفت که «من به خدمت حضرت صادق (ع) مشرف شدم حضرت فرمود که: "ای سماعه کیست بدترین مردمان؟" گفتم: "آن مائیم ای فرزند رسول الله." پس روی مبارک حضرت از غضب گلگون گردید و در آن وقت تکیه کرده بود برخاست و گفت: "ای سماعه کیست بدترین مردمان نزد ایشان؟" گفتم "به خدا قسم که من هرگز دروغ نگفتم به حضرت شما ای پسر رسول خدا، مائیم بدترین مردمان نزد ایشان. زیرا که ایشان ما را کافر و رافضی می نامند." پس حضرت نظر به سوی من کرد و فرمود "چون است وقتی که شما را داخل بهشت کنند و ایشان را داخل دوزخ و بعد از آن انتظار شما کشند و گویند: "ما لنا لا نری رجالا کنا نعدهم من الأشرار". ای سماعة بن مهران به درستی که کسی از شما که گناهی کند می رویم ما در روز قیامت پیش حق تعالی و شفاعت کنیم و حق تعالی قبول شفاعت ما کند.» و بعد ازین فرمودند که: «و الله لا یدخل النار منکم عشرة رجال و الله لا یدخل النار منکم خمسة رجال و الله لا یدخل النار منکم ثلاثة رجال و الله لا یدخل النار منکم رجل و احد فتنافسوا فی الدرجات و اکمدوا عدوکم بالورع؛ به خدا قسم که داخل نمی شوند در آتش دوزخ از شما که شیعیان مائید ده کس و به خدا قسم که داخل آتش دوزخ نمی شود از شما پنج کس و به خدا قسم که داخل دوزخ نمی شود از شما سه کس و به خدا قسم که داخل آتش دوزخ نمی گردد از شما یک کس. پس رغبت کنید داخل شدن در درجات بهشت را به سبب عبادت و اعمال نیکو و اندوهگین سازید دشمنان خود را به ورع و پرهیزکاری. و مراد از تنافس در درجات این است که اصل دخول در بهشت برای شما به شفاعت ما مهیا و آماده است اما اگر خواهید که به درجات عالیه بهشت فایز گردید بازای آن اعمال نیکو باید به جا آورد.»
چرا ما چشم دیدن آنها را نداشتیم!؟
چون کفار تفحص بسیار کنند و کسانی را که می پنداشتند اشرارند از شیعیان و اهل ایمان را در بین دوزخیان ندیدند، در آتش به یکی از این دو سبب برمی گردانند و مربوط می دانند که یا آنها به بهشت روانه شده اند و این بدان معنی است که مقیاسهای اینان و در نتیجه موضعگیریشان در برابر آنان خطاکارانه بوده، و یا آنها اکنون با اینان هستند ولی اینان آنها را نمی بینند. «أتخذناهم سخریا؛ آنان را به مسخره می گرفتیم.» در دنیا، و اکنون درستی خط ایشان معلوم شده است. «أم زاغت عنهم الأبصار؛ آیا از نظرها دور مانده اند؟» پس ما آنان را نمی بینیم؟ (ص/ 63)
آری ما این مردان بزرگ و با شخصیت را به باد مسخره می گرفتیم، و بر حسب و وصله اشرار بودن به آنها می زدیم، و گاه حتی از این مرحله نیز پائین تر می شمردیم آنها را افراد حقیری می دانستیم که اصلا به چشم نمی آمدند، اما معلوم شد هوا و هوسها و جهل و غرور بر چشم ما پرده سنگینی افکنده بود، آنها مقربان درگاه خدا بودند و الان بهشت جایگاهشان است. جمعی از مفسران احتمال دیگری در تفسیر آیه فوق داده اند و آن اینکه: مساله سخریه اشاره به وضع عالم دنیا است و جمله ی "أم زاغت عنهم الأبصار" اشاره به وضع دوزخ است یعنی در اینجا چشم نزدیک بین ما در میان این شعله های دود و آتش آنها را نمی تواند ببیند، البته معنی اول صحیحتر به نظر می رسد. این نکته قابل توجه است که یکی از عوامل عدم درک واقعیتها جدی نگرفتن مسائل و استهزا و شوخی با حقایق است، همیشه باید با تصمیم جدی به بررسی واقعیتها پرداخت تا حقیقت روشن گردد. این مقطع را تفسیری دیگر است و آن این که: مرادشان خداست، بدین معنی که شاید آنها را ناآگاهانه و به اشتباه به بهشت وارد کرده در صورتی که اهل دوزخند، و پروردگار ما بس والاتر از این است که گمراه شود یا فراموش کند، بلکه آنها خود در ارزیابی خود درباره مؤمنان خطا کارند.
پرسشی باقی می ماند، و آن این است که در شرایط امروز ما کسانی که منظور این آیه هستند کیانند؟ بی گمان و بی تردید آنها سرکشان و طاغوتانند، و حکمرانان جور که به زور بر گردن بندگان سوار شده اند و به چیزی جز آنچه خدا به وحی فرستاده حکم می رانند، و به حدود خدا تجاوز می کنند، و بندگان خدا را به خواری می کشانند، اما سپاهیان و جفتها و همانندهایشان کسانی هستند که از راه آنها پیروی می کنند یا در ستمگریهایشان با آنها مشارکت می ورزند. اما آن کسانی که اینها آنان را اشرار می شمارند همان انقلاب کنندگان و شورندگان بر ضد اینها از بندگان مخلص خدایند که پرستش غیر خدا را رد کردند و به خدایی گرفتن خدایان برساخته دروغین را به جای الله، پروردگار جهانیان نپذیرفتند.
سرکشان و سپاهیانشان از نیروهای سرکوبگرند، و بوقهای گمراهی تهمتها را ضد شورندگان بر آنها وارد می سازند و ایشان را بدتر از یهود و نصاری و مجوس می شمرند، آیا دیدید که چگونه دست دشمنان را می بوسند و با آنها روابط دوستانه به هم می رسانند، و درها را برابرشان می گشایند، و در مقابل زندانهای هولناک را از مؤمنان انباشته می کنند؟اما آنان را که در دنیا اشرار می شمردند اکنون در آتش نمی یابند، و می دانند که به یقین آنان در آن جا در بهشت به سر می برند. پیروان اهل بیت رسالت از آن گروهند، وقتی چیرگی سلطه های ستمگری و سرکوبی و گمراهی را رد کردند، و نیروهای وحشت و ترور آنان را تبعید نمود، و زشت ترین تهمتها را بر آنان بست، ولی امامان هدایت از خاندان پیامبر (ص) آنان را دلداری می دادند که به زودی در بهشت خواهند خرامید، در حالی که (دشمنان) در دوزخ در جستجوی ایشانند.
میسر (که یکی از شورندگان بر ضد سلطه های ستمگر است) گوید: بر ابی عبدالله (امام صادق) (ع) وارد شدم. گفت: «یارانت چگونه اند؟» گفتم: «فدایت شوم به یقین ما نزد آنها از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان بدتریم.» (میسر) گوید: حضرتش که لمیده بود کاملا نشست، سپس گفت:«چگونه؟» گفتم: «به خدا که یقینا ما نزد آنها از یهود و نصاری و مشرکان بدتریم،» گفت: «نه، به خدا دو تن از شما هم به دوزخ وارد نشوند، نه، به خدا، و حتی یک تن از شما، شما کسانی هستید که خدای عز و جل در حقتان گفته است: "و قالوا ما لنا لا نری رجالا کنا نعدهم من الأشرار أتخذناهم سخریا أم زاغت عنهم الأبصار إن ذلک لحق تخاصم أهل النار؛ و گویند چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم اکنون نمی بینیم ما آنان را به مسخره می گرفتیم. آیا از نظرها دور مانده اند؟ این جدال اهل جهنم با یکدیگر چیزی است که به حقیقت واقع شود." به آنها گوید که شما را بجویند (به خدا سوگند) در آتش دوزخ (به خدا سوگند) یک تن از شما را نیابند.» همچنین امروز مؤمنان راستین زیر انواع فشارها قرار دارند ولی به زودی در بهشت خواهند خرامید، در حالی که سرکشان و طاغوتان و سپاهیان و پیروانشان در دوزخ خواهند بود.
واقعیت مخاصمه و گفتگوهای خصمانه دوزخیان
سپس به عنوان یک خلاصه گیری از گفتگوهایی که میان دوزخیان واقع می شود و تاکید بر آنچه گذشت می فرماید: بلی. این کشمکش در دوزخ به واقع روی می دهد. «إن ذلک لحق تخاصم أهل النار؛ این جدال اهل جهنم با یکدیگر چیزی است که به حقیقت واقع شود.» (ص/ 64)
کلمه ی "ذلک" اشاره است به همان تخاصمی که در بالا از ایشان حکایت فرمود. و بیان می کند که این تخاصم اهل دوزخ امری است ثابت و واقع شدنی که هیچ تردیدی در وقوعش نیست، چون در حقیقت تخاصم آن روزشان کشف و ظهور ملکاتی است که دلهایشان در دنیا، در اثر ممارست در تنازع و تشاجر کسب کرده است.
این آیه بیان آن است که بیگانگان در دنیا پیوسته درباره امور دنیوی و جلب منافع خود با یکدیگر در ستیز بودند و هر یک با چندین نفر پیوسته در نزاع و کشمکش بودند این سیره رذیله نیز در روان آنان رسوخ داشته در دوزخ نیز از غیظ عقوبت و سوز گداز پیوسته با یکدیگر در مخاصمه و زد و خورد خواهند بود بدیهی است سخت ترین حالات انسان غضبناک هنگامی است که با دشمن به مخاصمه برخیزد اهل دوزخ نیز همواره در حال ستیز و مخاصمه با یکدیگر خواهند بود.
اهل عذاب برای اینکه بتوانند رفع عذاب از خود کنند با اینکه تقصیر آنها بر خود آنها مکشوف شده گناه خود را گردن یکدیگر می اندازند یکی می گوید پدر و مادر مرا گمراه کردند. یکی می گوید رفقا و دوستان یکی رؤسا و اکابر یکی فامیل و اقارب و هکذا تمام به جان یکدیگر می افتند چنانچه می فرماید: «الأخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو إلا المتقین؛ در آن روز دوستان، بعضی دشمن بعضی دیگرند، مگر پرهیزگاران.» (زخرف/ 67) خداوند می فرماید: «قال لا تختصموا لدی و قد قدمت إلیکم بالوعید؛ [خداوند] فرماید: در پیشگاه من جدال نکنید، که من از پیش هشدارتان داده بودم.» (ق/ 27) حجت بر همه تمام شده و عذری بر احدی باقی نمانده.
آری دوزخیان در این جهان نیز گرفتار تخاصم و نزاعند و روح پرخاشگری و نزاع و جدال بر آنها حاکم است، و هر روز با کسی درگیر و گلاویز می شوند، و در قیامت که صحنه بروز مکنونات است آنچه در درون داشتند ظاهر می گردد، و در جهنم به جان هم می افتند، دوستان دیروز دشمنان امروز، و مریدان دیروز مخالفان امروز می شوند، تنها خط ایمان و توحید است که خط وحدت و صفا در این جهان و آن جهان می باشد. جالب اینکه بهشتیان بر سریرها و تختها تکیه زده، به گفتگوهای دوستانه مشغولند، چنان که در آیات مختلف قرآن آمده در حالی که دوزخیان در حال جنگ و جدالند که آن خود موهبتی است بزرگ، و این عذابی است دردناک!
Sources
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 335
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 19 صفحه 325
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 21 صفحه 128
محمد بن علی اشکوری- تفسیر شریف لاهیجی- جلد 3 صفحه 840
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 5 صفحه 349
حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد 4 صفحه 475
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 11 صفحه 163
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 14 صفحه 148
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 11 صفحه 264
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites