ملقب شدن ابوبکر به صدیق

English 7742 Views |

در تاریخ الخمیس ج 1 ص 323 و در سیره حلبیه ج 2 ص 29 آمده است خداوند تعالی ابوبکر را در قضیه غار ثور صدیق لقب داد، ایشان روایت کرده اند هنگامی که خداوند به پیامبر اذن داد تا هجرت کند، رسول الله (ص) از جبرئیل پرسید: «چه کسی با من هجرت می کند؟» جبرئیل گفت: «ابوبکر صدیق»
علامه جعفر مرتضی عاملی پس از نقل روایت فوق دلایلی را در رد آن اقامه می کنند که ما در ذیل به مضمون چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
1- وجود تناقضات بسیار در اخبار بیان کننده علت و زمان تسمیه ابوبکر به صدیق، سبب تضعیف بلکه مخدوش شدن این اخبار می شود مثلا: برخی از روایات نقل شده مانند روایت فوق این تسمیه را بدون علت و در جریان غار ذکر کرده اند. برخی دیگر آن را به هنگام بازگشت پیامبر (ص) از اسراء مطرح نموده و سبب این نامگذاری را تصدیق ابوبکر و صحه گذاشتن او بر جریان اسراء دانسته اند. گروه سوم زمان این تسمیه را به هنگام بعثت و علت آنرا تصدیق بعثت رسول الله (ص) توسط ابوبکر داسنته اند و بالاخره گروه چهارم زمان این نامگذاری را در جریان معراج پیامبر به آسمان ها و دیدن نام ابوبکر صدیق در آسمان ها ذکر کرده اند. این اختلاف نقلها سبب ضعف این قول شده و احتمال ساختگی بودن این خبر را در ذهن تداعی می کند.
2- در کتاب «الاوائل» ج 1 ص 195 و در «فرائد السمطین» ج 1 ص 248 و در «البدایه و النهایه» ج 3 ص 26 و در «السنن» ابن ماجه ج 1 ص 44 و در تاریخ طبری ج 2 ص 56 و در «الکامل» ابن اثیر ج 2 ص 57 و در غیر اینها از قول امیرالمومنین علی (ع) آمده است: «انا عبدالله واخو رسوله و انا الصدیق الاکبر، لا یقولها بعدی الا کذاب مفتری»... یعنی «من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم و من صدیق اکبرم و این سخن را کسی بعد از من نمی گوید مگر شخص دروغ گوی افترا زننده». با توجه به این حدیث که در منابع مختلف اهل سنت و شیعیان نقل شده نسبت دادن لقب صدیق به ابوبکر جز به بار آوردن فضاحت چیز دیگری ندارد.پس بهتر است از این اشتباهات نکرده و دست در تاریخ نبریم!
و اگر از روایت فوق و نظایر آن که در شرح نهج البلاغه معتزلی ج 4 ص 22 و در «المعارف» ابن قتیبه ص 167 از قول امیرالمومنین (ع) آمده بگذریم، با روایات زیر چه کنیم که همگی در کتب اهل سنت بوده و تصریح در ملقب بودن امیرالمومنین به این لقب دارند؟
روایت اول: قرشی در «شمس الاخبار» روایت طولانی از پیامبر (ص) نقل می کند و در بخشی از آن از قول پیامبر این چنین می آورد: «ان الله قد سمی علیا بالصدیق الاکبر فی لیله الاسراء». یعنی: «بدرستیکه خداوند متعال علی (ع) را در شب اسراء صدیق اکبر نامید».
روایت دو: از ابن عباس نقل شده است: روزی پیامبر اکرم (ص) فرمود: «صدیقون سه نفرند: خفرقیل که مومن آل فرعون بود، حبیب نجار که دوست و مصاحب الیاس بود و علی ابن ابی طالب سومین ایشان است و او برترین آنهاست».
این روایت در «الجامع الصغیر» تج 2 ص 50 و در «تاریخ بغداد» ج 14 ص 155 و در «شواهد التنزیل» ج 2 ص 224 و در «الدراالمنثور» ج 5 ص 262 و در غیر اینها آمده.
حصر صدیقون در سه نفر طبق متن این روایات منافات دارد با اینکه ابوبکر هم صدیق باشد و الا باید اسم او نیز ذکر می شد.
روایت سوم: از ابوذر و ابن عباس نقل شده است: «شنیدیم از نبی (ص) به علی (ع) می فرمود: «تو «صدیق اکبر» هستی و تو «فاروق» هستی که بین حق و باطل جدائی می اندازی» فاروق به معنای جدائی اندازنده و فرق گذارنده می باشد حدیث فوق در شرح نهج البلاغه معتزلی ج 13 ص 228 و در «فرائد السحطین» ج 1 ص 140 آمده است و دلالت بر صدق احادیث گذشته مبنی بر صدیق اکبر بودن امیرالمومنین (ع) می کند.
روایت چهارم: از ابوذر و سلمان نقل شده: «روزی رسول الله (ص) دست علی (ع) را گرفت و فرمود: «بدرستیکه این مرد اولین کسی است که به من ایمان آورد و او اولین کسی که روز قیامت به من ملحق شده و با من مصافحه می کند و اوست صدیق اکبر و اوست فاروق این امت همان جداکننده ای که بین حق و باطل جدائی می افکند». این حدیث نیز در شرح نهج البلاغه معتزلی ج 13 ص 228 و در غیر آن من جمله در «الاستیعاب» ج 2 ص 657 و در «الاصابه» ج 4 ص 171 نقل شده.
از مجموعه آنچه گذشت نتیجه می گیریم این لقب و نظایر آن مختص امیرالمومنین (ع) بوده و دیگران این القاب را از ایشان اتخاذ کرده اند. در «المعارف» ابن قتیبیه ص 167 و در کتاب «العثمانیه» ص 300 به نقل از اسکافی، کلام زیر را از قول امیرالمومنین علی (ع) می خوانیم:
علی (ع) به دفعات می فرمود: «انا الصدیق الاکبر، و الفاروق الاول، اسلمت قبل اسلام ابی بکر و صلیت قبل صلاته» یعنی: «من صدیق اکبر هستم و (من) فاروق اولم، اسلام آوردم پیش از اسلام آوردن ابوبکر و پیش از آنکه او نماز بخواند نماز می خواندم».
این فرمایش دلالت بر آنچه گفتیم می کند و نشان می دهد در دوره ی آن حضرت نیز احتمالا چنین القابی به ناحق به دیگران نسبت داده می شده و شروع این قبیل حرکات از همان زمان بوده.

Sources

جعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره‌النبی الاعظم- جلد 4

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites