اندیشه وجود ازلی عیسی مسیح در مسیحیت (تجسد عیسی)

English 5813 Views |

ویژگی فراگیری عنوان پسر خدا بودن عیسی

وقتی سخن از پسر خدا بودن عیسی می شود، باید به ویژگی فراگیری این عنوان توجه شود. سرنوشت تمام خلقت این است که در ارتباط مخلوقات با خدا، پسر ازلی آشکار می شود. این بدین معناست که مخلوقات خود را به عنوان موجوداتی محدود، که متفاوت با خدا هستند، می پذیرند و خود را مختارانه در فرمانبرداری او قرار می دهند. این امر به صورتی واضح تنها در مخلوقات انسانی می تواند رخ دهد، چون تشخیص و تمیز خود از هر چیز دیگر و تمیز موجودات دیگر با خصلت های محدودشان از خدای نامحدود، توانایی خاص انسان است. اما انسان ها در پذیرش تفاوت خویشتن و هر چیز محدود دیگر با خدای نامحدود، و در نتیجه فرمانبرداری از او، تنها سرنوشت خاص انسان را محقق نمی سازند، بلکه آنان به جای همه مخلوقات عمل می کنند. (رساله رومیان، 8:19 به بعد)
متأسفانه، انسان ها عموما بر طبق این رسالت زندگی نمی کنند، بلکه آن گونه که از داستان کتاب مقدس بر می آید، آنان در این وسوسه سقوط می کنند که به جای اینکه خود را از خدا تمیز دهند و خود را فرمانبردار او قرار دهند، خود نقش خدا را ایفا کنند. ادعای شبیه خدا شدن توسط انسان (پیدایش، 3:5) مانع این است که پسر ازلی به صورتی روشن در فرد فرد ما انسان ها آشکار شود. بنابراین برای دستیابی به آنچه از ابتدا رسالت انسان بوده است، یعنی زیستن به صورت خدا، به یک بازسازی در خلق انسان، یک آدم جدید، نیاز است. این پسر متجسد است که هدفی را برآورده می سازد که انسان ها برای آن خلق شده اند. بنابراین، در عیسی پسر ازلی به نفع همه انسان ها جسم گرفت.
همه آنان به شرکت در شکل و صورت او دعوت شده اند، همان طور که در شکل و صورت نخستین آدم سهیم شدند. و در حالی که نخستین آدم در تلاش خود برای اینکه شبیه خدا بشود، در واقع خود را از خدا، یعنی منبع حیات خود، جدا کرد، در دومین آدم، یعنی پسر خدا، انسان ها تفاوت خود را با خدا پذیرفتند و خود را فرمانبردار او قرار دادند، همان طور که پسر چنین کرده بود. انسان ها مانند خود پسر در فرمانبرداری مختارانه از خدا، از مصاحبت خدا بهره مند خواهند شد و درنتیجه ورای محدودیت و مرگ خود، در حیات ابدی او سهیم خواهند گردید. یک موجود شخصی، که ارتباط ازلی پسر با پدر را مجسم می سازد، نمی تواند یک امر خصوصی باشد. ضرورتا این امر دلمشغولی نسبت به حاکمیت خدا در میان همه انسان ها و این را که آنان خدا را پادشاه و پدر خود تلقی کنند، در بر دارد.

خدمت زمینی عیسی و مأموریت جهانی کلیسا

بنابراین، خدمت زمینی عیسی و اعلام ملکوت قریب الوقوع خدا از جانب او، بخش مکمل هویت خود او به عنوان پسر پدر آسمانی بود. اما این خدمت مستقیما با همه نوع انسان مرتبط نبود، بلکه در وهله نخست با قوم خود او، یعنی قوم یهود مرتبط بود. تنها در نتیجه به صلیب رفتن او و برخاستنش از مردگان بود که خدمت عیسی به صورت مأموریت جهانی کلیسا درآمد. دیگر تأکید بر یهودی بودن عیسی در الاهیات مسیحی غیرمتعارف نیست. ظهور پیام او در هیچ فرهنگ باستانی دیگر یا در فرهنگ سکولار جدید ممکن نبود. این پیام یکتاپرستی یهودی را پیش فرض داشت و در وهله نخست کسانی را مخاطب می ساخت که در ایمان توحیدی یهودی سهیم بودند. نکته پیام عیسی می بایست برای مستمعان او یادآور لوازم و دستاوردهای اساسی این ایمان باشد.
دعوت به اینکه قبل از هر دلبستگی دیگر به ملکوت خدا چنگ بزنید، تا بدان حد که آن دلبستگی ها محو شوند، به این معناست که «بشنو ای اسرائیل»، یعنی عهد یهود با خدای اسرائیل، را جدی بگیرید. عیسی دین جدیدی تأسیس نکرد. او یک یهودی پایبند بود. اما با تمرکز انحصاریش بر «خدای خالق» دین یهود بسیار برانگیزاننده نیز بود. او به افتخار یک برگزیدگی ویژه اعتنایی نداشت و به حجیت شریعت موسی دعوت نمی کرد. (درباره تفاسیر حاخامی آن صحبت نمی کرد) تعالیم اخلاقی خود او از پیام آخرت شناسانه اش، خصوصا از دریافت او از محبت پدرانه خدا، گرفته شده بود.

اعتراض به یهودیت سنتی

گمان می رود این اعتراض بزرگی به یهودیت سنتی بوده و خواهد بود، حتی اگر عیسی واقعا با شریعت مخالفت نکرده، یا آن را نقض نکرده باشد (البته این امر به وضوحی که تفاسیر سنتی مسیحی فرض می کردند، نیست) در این اعتراض به یهودیت سنتی نباید از کنار تلاش های درخور تحسین نویسندگان یهودی معاصر برای کشف مجدد یهودی بودن عیسی، با سکوت گذشت. در این اعتراض، به نفع دلبستگی انحصاری به خدا و خواسته او از مخلوقاتش، به حجیت این سنت بی اعتنایی می شود. اینکه دلبستگی به خدا و ملکوت او در مقابل دیگر سنت های دینی قرار داده شود، به جای اینکه به این سنت به عنوان تأمین کننده تقرب به خدا حرمت گذاشته شود، هرگز بدیهی نبود. این اعتراضی است که در جستجوی سرشت ایمان یهودی است. در گفتگوی مسیحی- یهودی این سودمند است که از جانب یهودی به جای اینکه با عیسی صرفا به عنوان نمونه دیگری از نگرش های کمابیش رایج یهودی برخورد شود، این اعتراض پذیرفته شود.
این نزاع که از درون ایمان یهودی برخاسته، مقاومت مستمعان عیسی در برابر او را نیز توجیه می کند. جزئیات روایت های انجیل به هرگونه که ارزیابی شود، از این واقعیت نمی توان به کلی چشم پوشی کرد که چنین مقاومتی در کار بوده است. همچنین نمی توان انکار کرد که بین این مخالفت در برابر عیسی با حوادثی که سرانجام به مرگ او منتهی شد، نوعی ارتباط بوده است. عیسی به عنوان یک مدعی سیاسی به دست رومیان محکوم و اعدام شد. اما از آنجا که این اتهام تحریف پیام و فعالیت عیسی بود، او باید به بهانه ای نادرست به رومیان تحویل داده می شد و این از بررسی جزئیات گزارش های انجیل از بازجویی عیسی توسط مقامات یهودی برمی آید. کاملا محتمل است که شیوه ای که عیسی خود را به عنوان عامل حکومت خدا معرفی می کرد، در حالی که از سنت حقوقی و قانونی دوری می کرد، شاهدی برای این گرفته شده باشد که به جای اینکه خود را تسلیم و فرمانبردار خدا قرار دهد، ادعای اقتدار الاهی دارد.

رسالت جهانی عیسی

اینکه عیسی از سوی مقامات قوم خود مورد پذیرش قرار نگرفت، این واقعیت را باطل نمی کند که رسالت او در ارتباط با آنان بوده است. اما کناره گیری او از عناصر اختصاصی تر یهودیت سنتی نیز متضمن این بود که رسالت او بالقوه جهانی است و ورای محدودیت های تاریخی قوم یهود، به روی همگان گشوده است. این گشودگی در وهله نخست، خود را در این واقعیت نشان می دهد که عیسی یک فرقه یهودی، که گروه واقعا درستکار را از بقیه قوم جدا کند، بنا ننهاد. دایره شاگردان او بر روی همگان گشوده بود.

شگل گیری مراسم غذا به صورت عمل اساسی کلیسا
شرکت کسانی که در محفل ملکوت خدا پذیرفته می شدند تنها به صورت نمادین در مراسم غذا، که نماد پیوند آخرت شناسانه در ملکوت خدا بود، بیان می شد. ویژگی نمادین این عمل به معنای عدم طرد دیگران به عنوان بیگانه بود. از قرار معلوم، مشارکت دیگران از میزان بالایی از انعطاف پذیری برخوردار بوده است. این امر زمانی تا اندازه ای تغییر کرد که عیسی در مواجهه با مرگ مراسم نمادین غذا را به عنوان تعهد ادامه شرکت در حضور خود او و نیز حضور ملکوت خدا، در میان شاگردانش باقی گذاشت. بدین سان مراسم غذا به صورت عمل اساسی کلیسا درآمد و تا امروز این عمل به عنوان محور عبادت کلیسا ادامه دارد. اکنون شرکت در غذای ملکوت به کسانی محدود بود که به عیسی مسیح و پسر خدا اعتراف می کردند. اما چنین اعترافی در زمان خدمت زمینی عیسی نیز به طور ضمنی بوده است، یعنی زمانی که عیسی شخصا در این مراسم شرکت می کرد و با شرکت خود غذا را به نماد ملکوت خدا و حضور آن تبدیل می کرد. اما حتی در خصوص کلیسا یادآوری این امر مهم است که اجتماع آن بر اساس این نماد، که بالقوه جهانی بود، بنا شد. کلیسا یک جامعه بسته نیست. این نهاد به سوی آن فراخوانده شده که رسالت عیسی را ادامه دهد و حکومت خدا را در میان همه انسان ها تقویت کند، به گونه ای که پسر ازلی در رابطه آنان با خدای پدر آشکار گردد، و آنان را در ارتباط با همدیگر برادر و خواهر بگرداند.

ویژگی نظام مند مسیح شناسی
این بحث به بیان خلاصه وار تفسیری نظام مند از شخصیت و رسالت عیسی و نیز تفسیری مجدد از مقوله های مسیح شناسی سنتی می پردازد. مفهوم کلیدی در طرح پیشنهادی مقوله سنتی بنوت ازلی است. اما در حالی که در اصطلاحات مسیح شناسی سنتی مفهوم بنوت الاهی منحصرا برای نشان دادن هویت شخص عیسی مسیح به عنوان شخص دوم تثلیث به کار می رفت، در اینجا این مفهوم توسعه یافته تا کارکرد واژه ای فراگیرتر را داشته باشد. پسر خدا هنوز هم شخص دوم تثلیث به حساب می آید، اما در حالی که پسر تنها در عیسای ناصری تجسد یافت، اکنون تصور بر این است که او در عین حال در تمام خلقت و مخصوصا در زندگی انسان ها، که به صورت خدا خلق شده اند، مشغول به کار است.

ملزومات کاربرد وسیع مفهوم بنوت الاهی
چنین کاربرد وسیعی از مفهوم بنوت الاهی، اولا، لازمه این شهادت کتاب مقدس است که همه مخلوقات از طریق پسر به وجود آمده و حفظ می شوند. بنابراین، تجسد پسر را نمی توان به صورتی مناسب حادثه ای کاملا فوق العاده و فوق طبیعی، که به طور کلی غیر مرتبط با ساختار خلقت واقع شده است، تلقی کرد. در ابتدای انجیل یوحنا آمده است که او به نزد خاصان خود آمد. (انجیل یوحنا، 1:11)
ثانیا، در کتاب مقدس این شهادت وجود دارد که پسر ازلی صورت خداست، در حالی که بنابر سفر پیدایش، باب اول، شماره 26، انسان به صورت خدا خلق شد. بنابراین، باید ارتباط خاصی بین هدف و سرنوشت وجود انسانی به طور کلی و پسر ازلی خدا وجود داشته باشد. بر عکس، حادثه تجسد پسر را باید در ارتباط با خلقت همه انسان ها به صورت خدا، درک کرد. این امر در تاریخ الاهیات مسیحی از زمان ایرنئوس و آتاناسیوس انجام شده است، اما این را باید با جنبه سومی تکمیل کرد: کاربرد گسترده تری از اندیشه «پسرخدا» در سنت کتاب مقدس چه قبل و چه بعد از خدمت زمینی عیسی وجود دارد. سنت اعتقادی این امر را با تمایز بین بنوت طبیعی و بنوت انتخابی تفسیر می کرد. ولی این دومی همیشه با شخص دوم تثلیث مرتبط نبود، بلکه نوعی مجاز و استعاره گرفته می شد. علاوه بر این، این تمایز ممکن است در بنوت الاهی توسعه به وجود آورد تا شامل کسانی که به عیسی مسیح ایمان دارند و بنابر این در او شرکت می جویند، بشود.

کاربرد اندیشه بنوت الاهی در سنت یهودیت قبل از عیسی چگونه است؟
ممکن است گفته شود که پسر متجسد در آنجا پیش گویی شده بود، برای مثال در مورد حکومت داودی، بلکه همچنین در مورد قوم اسرائیل. این امر متضمن این است که پسر ازلی از قبل در حکومت داودی، در قومی که عهد بسته بود، و حتی در سرشت انسانی به طور کلی، آن گونه که به صورت خدا خلق شد، در راه تجسد خود بوده است. اگر چنین است، مفهوم بنوت الاهی به مقوله ای فراگیر تبدیل می شود، بدون اینکه ارتباط خاص خود با عیسای ناصری را از دست بدهد؛ زیرا این تعجب آور نیست؛ پسر ازلی باید با همه اشکال ارتباط خدا با جهان سروکار داشته باشد. بلکه انتظار می رود که ارتباط او با مخلوقاتش تنها در حادثه تجسدش نباشد.

اندیشه تجسد عیسی مسیح در سنت الهیاتی مسیحیان

شاید در سنت الهیاتی مسیحیان اندیشه تجسد بیش از حد از تفسیر مسیحی درباره واقعیت به طور کلی، جدا شده، و همین ممکن است بخشی از دلیلی باشد که در پشت نقادی اخیر از این آموزه نهفته است. به هر حال، خود آموزه سنتی نیاز به طیف وسیع تری از ارتباط پسر یا لوگوس با جهان دارد تا اینکه اعتقاد به تجسد او را قابل فهم سازد. از دیدگاه چنین نگرش فراگیر به مفهوم پسر خدا به عنوان مصاحب ازلی پدر، تجسد او با ظهور آدم دوم سازگار است، چون اکنون تجسد پسر به مثابه تکمیل خلقت انسان به صورت خدا دیده می شود. این سرانجام انسان را وامی دارد که کلیسا را نیز بر حسب آینده آخرت شناختی تاریخ انسانی، در این تصویر در حال ظهور بگنجاند، و در طرح کنونی این امر با ارتباط دادن مفهوم بنوت الاهی به مفهوم ملکوت خدا انجام شده است.

ارتباط مفهوم بنوت الاهی با مفهوم ملکوت خدا
ترکیب کنونی چیزی بیش از آن نیست که پیش تر «مسیح شناسی از پایین» نامیده شده است. اما این ترکیب آن رهیافت منظم و روشمند را پیش فرض دارد و آن را تکمیل می کند. این دومی در اینکه شخصیت و رسالت عیسی را در چارچوب یک الاهیات تثلیثی درک می کند از دیگری جلو می افتد. این رشته ای را نشان می دهد که فصل های این درآمد را به هم پیوند می دهد. به ویژه، تفسیر تثلیثی از خلقت نقش یک خط ارتباط بین این قرائت از مسیح شناسی و آموزه خدا را ایفا می کند. بدین سان طرحی منسجم از تفسیر واقعیت جهان و تاریخ انسان بر حسب یک الاهیات تثلیثی پدید می آید. انسجام چنین طرحی، توان آن نسبت به فراگیری و تبیین جزئیات شناخت انسان از واقعیت کمک می کند که میزان قرین حقیقت بودن آن را دریابد. البته این طرح تنها یکی از چندین الگوی بدیل الاهیات نظام مند است.

شباهت اندیشه بنوت ازلی با اندیشه تیلیش و کارل رانر
ویژگی این طرح این است که اندیشه بنوت را به عنوان مقوله ای محوری به کار می برد. این تا حدی مشابه اندیشه محوری پل تیلیش یعنی «موجود جدید» است. اما اندیشه تیلیش، مانند اغلب مسیح شناسی های نوپروتستانی (برای مثال، اندیشه شلایر ماخر)، تثلیثی نبود. پیشنهاد فوق ارتباط نزدیکی با دیدگاه کارل رانر درباره مسیح شناسی و انسان شناسی دارد، هرچند این طرح با دیدگاه او این تفاوت را دارد که این طرح ارتباط بین الاهیات تثلیثی و تجسدی را در نظر می گیرد. در الگوی کنونی حرکت خودپست کردن پسر در متجسد شدن به عنوان ویژگی ارتباط ازلی او با پدر درک می شود و نه اینکه مستلزم چشم پوشی از هویت الاهی او باشد.

تفاوت الگوی بنوت ازلی با الگوی مسیح شناسی کارل بارث

در این نقطه، این الگوی با الگوی مسیح شناسی کارل بارث متفاوت است، هر چند با بارث توافق دارد در چارچوب یک الاهیات نظام مند (که با تک نگاری در باب مسیح شناسی متفاوت است) نگرش باید تثلیثی باشد. اما در طرح بارث عبور از مفهوم تثلیثی خدا به مسیح شناسی به واسطه آموزه خاص «تقدیر ازلی» او انجام می شود که پسر خدا را به عنوان تنها برگزیده، که همچنین تنها فرد ردشده و رهاشده نیز است، به حساب می آورد. در مقابل، در الگوی کنونی حرکت «خودپست سازی» پسر در متجسد شدن ویژگی ارتباط ازلی او با پدر است و متضمن رها کردن هویت الاهی او نیست. در الاهیات نظام مند بارث مفهوم کلیدی مفهوم تقدیر ازلی و طردشدگی ازلی پسر است.
خلقت تنها به صورت ثانوی و فرعی وارد این طرح می شود با این نتیجه که خوارسازی پسر باعث تعالی مخلوقات شد تا از مصاحبت با خدا بهره مند شوند. در الگوی کنونی، بنوت ازلی به معنای دقیق کلمه به خود متمایز سازی از پدر به عنوان شرط مصاحبت با او نیاز دارد. این اندیشه گذر از حیات ازلی خدا را به سوی ایجاد مخلوقی که تفاوت بنیادین با خدا دارد تبیین می کند. این اندیشه همچنین در متجسد شدن پسر به صورت یک مخلوق، به صورت یک شخص انسانی که تفاوت خود با خدا، و اینکه او صرفا مخلوقی مانند دیگران است و در نتیجه در معرض مرگ است، را می پذیرد، آشکار می شود. این مفهوم از بنوت الاهی ارتباط نزدیکی بین تجسد پسر در عیسی و تفسیری از به صلیب رفتن و مرگ عیسی به عنوان تکمیل نهایی تمیز خود از پدر، و نیز تکمیل اتحاد با پدر، برقرار می کند.
در عین حال در این تاریخ سرنوشت مخلوقات انسانی که باید از طریق تسلیم خود به خدا به صورت خدا زیست کنند، به این معنا محقق می شود که مخلوقات به این وسیله که اجازه دهند خدا خدا باشد، در حیات و شکوه ازلی خدا شرکت می جویند. بدین سان عمل پسر از طریق روح خدا کل برنامه خدا در خصوص خلقت، آشتی دادن او جهان را با خود و متحد کردن مخلوقات با خود، را دربر دارد. الاهیات نظام مند در تبیین انسجام نظام مند این برنامه الاهی که حیات، حقیقت و شکوه ازلی خدا را آشکار می سازد، به روش خاص خود به وظیفه مشترک انسانی ستایش خدا کمک می کند، وظیفه ای که در جهانی با فرهنگ سکولار هرگز وظیفه ای فوری تر از آن نبوده است.

 

Sources

ولفهارت پانن برگ- درآمدی به الهیات نظام مند- مترجم عبدالرحیم سلیمانى اردستانی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information