تحولات اساسی مسیحی در دوره آباء کلیسا (تثلیث)

English 4267 Views |

آموزه تثلیث

هنگامی که بحث های الهیاتی کلیسای اولیه به فرجام خود نایل آمد، پیامدهای این تصمیمات مورد بررسی قرار گرفت. در این دوره بسیار سازنده و جالب برای الهیات مسیحی، آموزه تثلیث آرام آرام و به شکلی قابل قبول مطرح شد. ویژگی اساسی این آموزه آن است که در الوهیت، سه شخص وجود دارند: پدر، پسر و روح القدس، و باید همه را در الوهیت مساوی، و دارای شأنی همسان تلقی کرد. موضوع همسانی پدر و پسر در ضمن مباحثات مسیح شناسانه ای که به شورای نیقیه انجامید، تثبیت شد، اما الوهیت روح القدس پس از این و به ویژه در آثار آتاناسیوس و باسل اهل قیصریه تثبیت شد. در بحث های مربوط به تثلیث، فشار اصلی به شکلی روز افزون درباره چگونگی فهم تثلیث بود نه اعتبار بنیانی آن. در این جا دو رویکرد کاملا متمایز، اندک اندک مطرح شد که یکی به کلیساهای شرق و دیگری به کلیسای غرب منسوب بود.

موضع کلیسای شرق و کلیسای غرب
موضع شرق که تا به امروز در کلیساهای یونان و روسیه دارای اهمیتی بسیار بوده، توسط گروهی از نویسندگان سه گانه در ترکیه امروزی مطرح شد. باسل اهل قیصریه (حدود 330-379)، گرگوری اهل نازیانوس (329- 389) و گرگوری اهل نیسا (حدود 330- 395) معروف به پدران اهل کاپادوکیا تأملات خود درباره تثلیث را با توجه به شیوه های مختلفی که پدر، پسر، روح القدس تجربه شده بودند، آغاز کردند. موضع غرب که به خصوص به آگوستین اهل هیپو منسوب است، از یگانگی خدا آغاز گشته و به بررسی پیامدهای عشق خدا برای درک ما از ماهیت الوهیت منتهی می شود. آموزه تثلیث یکی از موارد نادر در موضوعات الهیاتی است که مورد توجه هم کلیسای شرق و هم کلیسای غرب بوده است. در این جا، توجه ما به دو بحث در الهیات معطوف می شود که به خصوص با کلیسای غرب پیوند داشت و هردو به ویژه با آگوستین اهل هیپو گره خورده است.

آموزه کلیسا

محور یکی از مناقشات اساسی در کلیسای غرب، پرسشی بود در باب قداست کلیسا. دوناتیان در سال 303 تا هنگام تغییر آیین دادن قسطنطین در سال 313 ادامه داشت، دارای اهمیت ویژه ای بود. طی همین دوره تعقیب و آزار که داشتن کتاب مقدس غی مجاز بود، بعضی از مسیحیان نسخه های کتاب مقدسی را در اختیار داشتند، به مقامات تحویل دادند. این افراد بی درنگ از سوی کسانی که از این کار امتناع ورزیده بودند، طرد شدند. با پایان یافتن دوران تعقیب و آزار، بسیاری از این خائنان (در لغت به معنای کسانی که متون مقدس را تحویل دادند) به کلیسا بازگشتند. دوناتیان خواستار طرد آنان بودند زیرا خود را بدنام و رسوا ساخته بودند، اما آگوستین به گونه دیگری می اندیشید. او اعلام کرد که از کلیسا باید انتظار داشت که همچنان «مجموعه ای مرکب» از قدیسان و گناهکاران باشد.
وی مخالف این بود که کسانی که تحت آزار و شکنجه یا به دلایل دیگر دچار لغزش شدند از کلیسا بیرون رانده شوند. اعتبار مراسم و موعظه کلیسا به قداست اجرا کنندگان آن بستگی ندارد، بلکه به شخص عیسی مسیح متکی است. بی ارزش بودن شخص اجرا کننده، آسیبی به اعتبار آیین های مقدس وارد نمی کند. این دیدگاه که به سرعت به معیاری در کلیسا تبدیل شد، تأثیر عمیقی بر تفکر مسیحی درباره ماهیت کلیسا و مجریان آن گذاشت. محور بحث های دوناتیان، پرسشی درباره آموزه کلیسا (که معروف به «کلیساشناسی» است) و پرسش های مرتبط با آن مانند چگونگی کارکرد آیین های مقدس بود. بسیاری از مباحث مطرح شده در این مناقشات، بار دیگر در دوره نهضت اصلاح دینی به هنگام طرح مجدد بحث های کلیساشناسی مطرح شد.

آموزه فیض

آموزه فیض در تحولات الهیاتی در کلیسای یونانی زبان شرق موضوع با اهمیتی تلقی نمی شد. با این حال، در دهه دوم قرن پنجم، مناقشه شدیدی بر سر این موضوع درگرفت. پلاگیوس، راهب زهد پیشه بریتانیایی در روم، قویا بر ضرورت مسئولیت اخلاقی بشر استدلال می کرد. او با هشدار نسبت به کوتاهی کلیسای کاتولیک روم در مسائل اخلاقی، بر ضرورت بهبود دائمی شخص در پرتو شریعت عهد عتیق و الگوی مسیح تأکید می کرد. از همین رو، مخالفانش (که بزرگ ترین آنها آگوستین بود) معتقد بودند که وی منکر هرگونه جایگاهی برای فیض الهی در آغاز و ادامه زندگی مسیح است. می توان آیین پلاگیوسی را آیین استقلال بشر دانست، زیرا وی معتقد بود که افراد بشر می توانند در مسیر رستگاری خود، ابتکار عمل را به دست گیرند.

اختلاف آگوستین و پلاگیوسی
آگوستین به شدت علیه آیین پلاگیوسی واکنش نشان داد و بر تقدم فیض خدا در هر مرحله از زندگی مسیحی از آغاز تا پایان تأکید کرد. به عقیده آگوستین، افراد بشر در برداشتن گام های اولیه نیل به رستگاری از اختیار لازم برخوردار نیستند. بشر به رغم «آزادی اراده» در بند اراده ای است که گناه آن را به فساد و آلودگی کشیده و او را متمایل به شر و گریزان از خدا کرده است. تنها اراده خداست که می تواند این تمایل به گناه را خنثی کند. دفاع آگوستین از فیض آن چنان نیرومند بود که وی بعدها به استاد فیض معروف شد.

آموزه فیض از دیدگاه آگوستین
از موضوعات اساسی در تفکر آگوستین سقوط بشر است. انگاره «سقوط» برگرفته از سفر خروج 3 و بیانگر این اندیشه است که بشر از جایگاه پاک اولیه خود «سقوط» کرده است. از این رو، جایگاه کنونی بشر همان نیست که خدا از اول در نظر داشت. نظام آفرینش به طور کامل با خیر بودن کمال اولیه اش سازگاری ندارد. بشر لغزش یافته، به تباهی کشیده شده یا فاسد شده است، اما بازخریدش نشدنی نیست; چنان که آموزه های رستگاری و نجات موید آن است. انگاره «سقوط» بیانگر این اندیشه است که آفرینشی که هم اکنون وجود دارد، در مرحله ای پایین تر از آن است که خدا در نظر داشت.
به عقیده آگوستین، لازمه این سخن آن است که همه افراد بشر هم اکنون و از لحظه تولد آلوده به گناهند. بر خلاف بسیاری از فلسفه های اگزیستانسیالیست قرن بیستم، (مانند فلسفه مارتین هایدگر) که موافقند که «سقوط» گزینه ای است که ما برمی گزینیم (نه چیزی که برای ما برگزیده شده)، آگوستین گناه را ذاتی ماهیت بشر تصویر می کند. این نه یک جنبه انتخابی، بلکه جزئی جدایی ناپذیر در هستی ماست. این اندیشه که بیانی انعطاف ناپذیرتر در آموزه گناه اولیه آگوستین یافت، دارای اهمیتی اساسی در آموزهای او در باب گناه و رستگاری است. از آن جا که همه گناهکارند، همه نیازمند بازخریدند و از آن جا که همه از شکوه خدا بازمانده اند، همه نیازمند بازخریدند. از دیدگاه آگوستین، بشر هرگز نمی تواند به مدد ابزارها و امکانات خود، به دوستی با خدا درآید. هیچ اقدام یک مرد یا یک زن برای شکستن حصار گناه کافی نیست. آگوستین همانند یک معتاد به مواد مخدر است که می کوشد از چنگ هروئین یا کوکائین بگریزد. شرایط را نمی توان از درون متحول کرد.
به همین ترتیب، دگرگونی حتمی باید از بیرون اوضاع و احوال بشر صورت گیرد. به عقیده آگوستین، خداوند در حل بن بستی که بشر بدان گرفتار آمده، دخالت می کند. او نیازی ندارد که چنین کند، اما از سر عشق به بشر لغزش یافته خود را در شخص عیسی مسیح در شرایط بشر فرو افتاده قرار می دهد تا او را رهایی بخشد. آگوستین معتقد بود که «فیض» موهبتی است که خداوند آن را اعطا کرده است اما نه به سبب شایستگی. خداوند به خواست خود، بشر را از بند گناه می رهاند. بازخرید تنها به مثابه موهبتی الهی امکان پذیر است و چیزی نیست که خود بتوانیم آن را تحصیل کنیم بلکه چیزی است که باید برای ما انجام داده شود. از این رو، آگوستین تأکید می کرد که منابع رستگاری در بیرون بشر در خود خدا قرار دارد. این خداست که آغازگر فرایند رستگاری است نه مردان یا زنان.

آموزه فیض از دیدگاه پلاگیوس
باری، از دیدگاه پلاگیوس اوضاع و احوال بسیار متفاوت به نظر می رسید. به گمان پلاگیوس، منابع نجات در درون بشر قرار دارد. در واقع، هر یک از افراد بشر قابلیت آن را دارد که خود را رستگار سازد. چنین نیست که آنان در دام گناه قرار گرفته باشند بلکه می توانند هر چیزی را که برای رستگاری خود لازم است انجام دهند. رستگاری چیزی است که به واسطه اعمال نیک به دست می آید و خداوند ناگزیر است که بشر را به خاطر این دست آورد اخلاقی پاداش دهد. پلاگیوس اندیشه فیض را به حاشیه راند و آن را عبارت از خواسته های خداوند از بشر برای نیل به رستگاری دانست مانند ده فرمان یا الگوی اخلاقی مسیح. جان کلام پلاگیوس را می توان در این خلاصه کرد «رستگاری به سبب شایستگی»، در حالی که آگوستین به «رستگاری به سبب فیض» می اندیشید.

برداشت های متفاوت از ماهیت بشر

این مطلب روشن خواهد شد که این دو الهیات متفاوت، برداشت های کاملا متفاوتی از ماهیت بشر داشتند. از دیدگاه آگوستین، ماهیت بشر ضعیف، سقوط یافته و ناتوان است، اما از دیدگاه پلاگیوس بشر ماهیتی متکی به خود و مختار دارد. از دیدگاه آگوستین، بشر برای نیل به رستگاری باید به خدا متکی باشد. از دیدگاه پلاگیوس خدا تنها نشان می دهد که برای نیل به رستگاری چه باید کرد و بشر، اعم از مرد و زن، را به حال خود وامی گذارد تا بدون کمک گرفتن از کسی، شرایط را خود فراهم سازد. از دیدگاه آگوستین، رستگاری موهبتی است که اعطا شده اما نه از سر شایستگی. اما از دیدگاه پلاگیوس، پاداشی است که عادلانه به دست می آید.

آموزه تقدیر از دیدگاه آگوستین
بر طبق برداشت آگوستین از فیض، افراد بشر ناتوان از آنند که خود را نجات دهند و از آن جا که خدا موهبت فیض خود را تنها به بعضی (نه همه) می دهد، نتیجه می گیریم که خداوند کسانی را که باید نجات یابند، از پیش برگزیده است. آگوستین با بسط اشاراتی به این اندیشه در عهد جدید، آموزه تقدیر را مطرح کرد. اصطلاح «تقدیر» به تصمیم اولیه و ازلی خداوند در نجات عده ای و نه همه اشاره دارد. همین جنبه از تفکر آگوستین بود که بسیاری از معاصرانش (چه رسد به جانشینانش) آن را ناپذیرفتنی یافتند. نیاز به گفتن ندارد که نمی توان معادل کاملی برای این مطلب در تفکر پلاگیوس یافت. شورای کارتاژ در سال 418 در مورد دیدگاه آگوستین در باب فیض و گناه تصمیم گیری کرد و با عباراتی غیر آشتی جویانه، آیین پلاگیوسی را محکوم کرد. اما آیین پلاگیوسی تا مدت ها به یکی از موضوعات مورد مناقشه در شکل های مختلف تبدیل شد. با پایان یافتن دوره آباء و فراگیر شدن قرون تاریک بر غرب اروپا، بسیاری از این موضوعات به شکلی لاینحل باقی ماند. در قرون وسطی و بیش از همه در دوره نهضت اصلاح دینی بار دیگر این موضوعات مطرح شد.

Sources

آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information