طبقات راویان حدیث غدیر از علماء قرن نهم
English 7478 Views |1- حافظ على بن ابى بکر بن سلیمان- ابوالحسن هیثمى- قاهرى- شافعى-؛ در سال 735 متولد و در 807 وفات یافته، سخاوى در جلد 5 «الضؤ اللامع» ص 200- 203 شرح حال او را ثبت و استادان او را تعداد و تألیفاتش را ذکر و نسبت به او بسیار ستایش نموده، و از قول: تقى فاسى نقل نموده که: نامبرده (حافظ هیثمى) نسبت به متن حدیث و آثار، حفظ بسیار داشته و عالمى نیکو و با صلاحیت بوده، و اقفهسى گفته: نامبرده، پیشوائى بوده عالم و حافظ و زاهد و متواضع و با مودت و محبت نسبت به مردم، داراى علاقه به عبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع بود،.. آه... سپس گوید: دیندارى و زهد و ورع و سایر ملکات عالیه او بسیار مورد ستایش واقع شده، بلکه در این جهات مورد اتفاق است، و عبدالحى حنبلى در جلد 7 «شذرات» ص 70 از او نام برده و او را ستوده و استادان و تألیفات او را ذکر نموده، نامبرده حدیث غدیر را در کتاب بزرگ خود «مجمع الزواید» به طرق بسیار روایت نموده که جز یک طریق بقیه طرق او صحیح است، حدیث او در باب مناشده به لفظ زاذان و زیاد و زید بن ارقم و أبى الطفیل و همچنین در باب رکبان به طریقى که صحت آن وثقه بودن رجال آن را تصریح نموده روایت شده است.
2- حافظ ولى الدین عبدالرحمن بن محمد مشهور به «ابن خلدون» حضرمى- اشبیلى- مالکى- (در سال 732 متولد و در 808 وفات یافته)، صاحب تاریخ مشهور و دایر، محبى در جلد 4 «الضوء اللامع» ص 145- 149 در شرح حال او بسط کلام داده و استادان او را در علوم متنوعه معقول و منقول ذکر نموده و تألیفات او را تعداد و خود و مؤلفاتش را مورد ستایش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاریخش ص 138 درباره بیان نص بر امامت در نزد امامیه گوید: این موضوع هم آشکار و هم پنهان است، اما آنچه که آشکار است مانند قول رسول خدا (ص) «من کنت مولاه فعلى مولاه» سپس گوید: گفته اند که این ولایت شامل و منطبق به أحدى نیست مگر درباره على (ع) و به همین جهت عمر گفت: «اصبحت مولى کل مؤمن و مؤمنه» سپس به مناقشه در مفاد آن اشاره نموده است.
3- سید شریف جرجانى- على بن محمد بن على- ابو الحسن حسینى- حنفى-؛ (در سال 816 در شیراز وفات یافته) سخاوى در جلد 5 «الضوء اللامع» ص 238- 330 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و گفته: عفیف جرهى در جمله استادانش او را توصیف نموده به: علامه یگانه عصرش و بى همانند روزگارش سلطان العلماء العاملین- افتخار اعاظم المفسرین.. سپس مراتب ستایش نسبت به او را ذکر و تألیفات او را تعداد و أبوالحسنات در «الفوائد البهیه» ص 125- 134 در شرح حال او و ذکر استادان او و تألیفاتش و بالاخره در ستایش او بسط کلام داده، نامبرده حدیث غدیر را در شرح «المواقف» روایت کرده است.
4- محمد بن محمد بن محمود حافظى- بخارى-؛ معروف به (خواجه پارسا) در سال 756 متولد و در 822 وفات یافته. سخاوى در جلد 10 «الضوء اللامع» ص 20 شرح حال او را ثبت نموده و ابوالحسنات در «فواید» ص 199 او را نام برده و گوید بر علماء عصرش احادیث را قرائت نمود و از حیث مهارت (در قرائت) بر اقران خود برترى یافت و فروع و اصول را تحصیل نمود، و در معقول و منقول تسلط یافت، فقه را از ابى الطاهر محمد آموخت... تا آنجا که گوید: نامبرده داراى تصنیف هائى است، از جمله کتاب «الفصول السته» و «فصل الخطاب» و کتاب اخیر کتابیست داراى لطف و عظمت و مشتمل است بر حقایق علم لدنى و متضمن دقایق طریق نقشبندى است،.. اه. و طاشکبرى زاده در جلد 1 «الشقایق» ص 286 شرح حال نامبرده را درج نموده، روایتی از او در حدیث غدیر نقل از کتابش «فصل الخطاب» نقل شده است.
5- ابوعبدالله محمد بن خلیفه وشتانى؛ مالکى متوفاى 827 ر 8، روایت او در داستان احتجاج امیرالمؤمنین (ع) به حدیث غدیر خم در روز جمل نقل از شرحى که نامبرده بر صحیح مسلم نگاشته آمده است.
6- شمس الدین محمد بن محمد بن محمد ابوالخیر دمشقى- مقرى- شافعى؛ معروف به (ابن الجزرى) متوفاى 833، شرح حال کامل و وافى از او در جلد 9 «الضوء اللامع» ص 255- 260 موجود است که ضمن آن استادان او در فقه و در اصول فقه و در حدیث و در معانى و بیان ذکر شده و سخاوى در کتاب مزبور گوید: عده اى از مشایخ باو اجازه فتوى و تدریس و اقراء داده اند، و تصنیفات او را در علوم مختلفه تعداد نموده و آنها را ستوده و از جمله تصنیفات او کتاب «اسنى المطالب فی مناقب على بن ابی طالب (ع)» را ذکر می نماید، و در جلد 1 «الشقائق النعمانیه» ص 39- 49 و همچنین در حواشى «الفواید البهیه» ص 140 شرح حال مفصلى از او مذکور است، نامبرده حدیث غدیر را به طرق مختلفه در کتاب مذکور خود «اسنى المطالب» روایت نموده، و روایتی از او در احتجاج حضرت صدیقه (س) به حدیث غدیر وارد شده است.
7- تقى الدین احمد بن على بن عبدالقادر حسینى- قاهرى- مقریزى حنفى؛ متوفاى 845، شرح حال مبسوط و کامل او در جلد 1 «الضوء اللامع» ص 21- 25 مذکور است و سخاوى ضمن شرح حال او گوید: نامبرده در فنون متعدده وارد شده و در اصول فضایل با اهل آن شریک گشته و با خط پاکیزه و زیبایش بسیار کتابت نموده و کلمات شعر و نثر گفته و در نتیجه تحصیل و تکمیل فنون بطالبین علم سودها رسانیده و مقام نیابت در حکم و داورى را یافته و احکام صادر کرده و چندین بار در قاهره متصدى امور حسبى گشته و در مسجد جامع عمرو خطابه ایراد کرده و در مسجد جامع حاکم امامت نموده، و در جامع مؤیدیه قرائت حدیث کرده، سپس تألیفات او را تعداد و مورد ستایش قرار داده و گفته که: بخط خود او (مقریزى) خواندم که تصنیفات او از دویست مجلد بزرگ بیشتر است، و استادان او به ششصد تن بالغ گشته!
8- قاضى شهاب الدین احمد بن شمس الدین عمر، دولت آبادى؛ متوفاى 849، صاحب «الارشاد» در نحو و «هدایة السعداء» و «البحر المواج». در تفسیر، در جلد 2 «العبقات» صفحه 29- 33 شرح حال کامل و مفصلى از او مذکور است، لفظ او در کلمات پیرامون مفاد حدیث غدیر خم و در نزول آیه "سأل سأیل" در اطراف قضیه غدیر مطرح شده است.
9- حافظ احمد بن على بن محمد ابوالفضل عسقلانى- مصرى- شافعى؛ معروف به (ابن حجر)- در سال 773 متولد و در 852 وفات یافته- صاحب کتابهاى «الاصابه» و «تهذیب التهذیب»، سخاوى در جلد 2 «الضوء اللامع» ص 36- 40 در شرح حال او بسط کلام داده و استادان او و تألیفاتش را ذکر و مورد ستایش قرار داده و درباره او گوید: پیشواى پیشوایان، قدماى از علماء به نیروى حفظ و مورد وثوق بودن و امانت و معرفت تامه و ذهن روشن و درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در فنون مختلفه شهادت داده اند، و استاد او «عراقى» شهادت داده که نامبرده داناترین اصحاب او بحدیث است، و هر یک از دو نفر- تقى فاسى- برهان حلبى گفته اند: همانند او را نیافتیم، و عبدالحى در جلد 7 «شذرات» ص 270- 273 از او نام برده و گوید. در فقه و عربیت احاطه و تسلط یافته و حافظ اسلام شده، و سپس در ستایش نسبت به او سخن به درازا کشانده و تألیفات او را ذکر و آنها را ستوده، و حدیثی از او در داستان مناشده رحبه و موضوع رکبان روایت شده است.
10- نورالدین على بن محمد بن احمد- غزى الاصل- مکى- مالکى؛ معروف به (ابن صباغ- در سال 784 متولد و در 855 وفات یافته) سخاوى از او به اجازه روایت می کند و شرح حال او را در جلد 5 «الضوء اللامع» ص 283 ثبت و استادان او را در فقه و غیره ذکر نموده، سپس گوید: نامبرده داراى مؤلفاتى است، از جمله آنها «الفصول المهمه لمعرفة الائمه» با تصریح به اینکه: آنها دوازده نفرند، و «العبر فیمن شفه النظر».. اه- صفورى در «نزهة المجالس» و شیخ احمد بن عبدالقادر شافعى در «ذخیرة المآل» و شبلنجى در «نور الابصار» از کتاب او «الفصول المهمه» نقل حدیث می کنند، روایت او در باره آیه تبلیغ و حدیث تهنیت نقل شده است.
11- محمود بن احمد بن موسى بن احمد- قاضى القضاة- بدرالدین؛ مشهور به عینى «1» حنفى- در سال 762 در مصر متولد و در 855 وفات یافته، در جلد 10 الضوء اللامع» ص 131- 135 شرح حال او مذکور است، و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حدیث و ادب ذکر نموده و تألیفات او را تعداد و آنها را ستوده و گفته: نامبرده (عینى) حدیث کرد و فتوى داد و تدریس نمود، و تمام پیشوایان از هر مذهب و طبقه یکى پس از دیگرى حدیث را از او گرفتند، بلکه علماء اهل طبقه سوم نیز از او حدیث دریافت داشته اند، و من خود یکى از کسانى هستم که مقدارى (از احادیث را) بر او قرائت نمودم، ابن خطیب ناصرى در تاریخش از او نام برده و درباره او گوید: پیشوائى است عالم- فاضل، در فرا گرفتن علوم شرکت نموده، خصوصیات نفسانى او را محتشم و درخور احترام نموده، داراى مردانگى و عصبیت و دیانت است، سیوطى در «بغیة الوعاة» ص 386 شرح حال او را ذکر و او را ستوده و استادان و قرائت و تألیفات او را بیان نموده و درباره او گوید: پیشوائى است عالم بسیار دانا و عارف بعربیت و تصریف و غیر آنها، ابوالحسنات در «فوائد» ص 207 او را ذکر نموده.
12- نجم الدین محمد بن قاضى عبد الله بن عبد الرحمن اذرعى (زرعى)- دمشقى-؛ شافعى معروف به (ابن عجلون)- در سال 831 متولد و در 876 وفات یافته، سخاوى در جلد 8 «الضوء اللامع» ص 96 گوید: نامبرده پیشوائى است علامه و با اتقان و حجت و ضابط و داراى نیروى درک و فهم نیکو، لکن نیروى حفظ او بهتر است متدین و موصوف به عفت و عقل فراوان، سپس استادان قرائت او را در فقه و اصول فقه و حدیث و تفسیر و منطق و عربیت، ذکر و تصنیفات او را تعداد نموده، عبدالحى در جلد 7 «شذرات» خود ص 322 شرح حال او را ثبت و درباره او گوید: او پیشوائى است علامه، از علماء عصر خود آموخته و تسلط یافته و ماهر شده به حدى که گروه بیشمارى از او اخذ حدیث کرده و از او آموخته اند، در جلد 2 «البدر الطالع» ص 197 نیز شرح حال او موجود است، لفظ او در شعر ابى عبدالله شیبانى آمده است.
13- علاء الدین على بن محمد قوشچى؛ متوفاى 879، بدرالدین در حواشى «الفوائد البهیة» ص 214 شرح حال او را ذکر و تألیفات او را بیان و در باره او گوید: نامبرده در علوم ریاضى مهارت یافته، کاتب چلبی در «کشف الظنون» در مورد ذکر- شرح تجرید او- از او، به: مولاى محقق- تعبیر نموده و شرح تجرید او را ستوده، و طاش کبرى زاده در جلد 1 «الشقایق النعمانیه» 177- 181 شرح حال او را ثبت و با تعبیر به مولاى فاضل او را ستوده. شوکانى در جلد 1 «البدر الطالع» ص 495 شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده حدیث غدیر را در شرح تجریدش ذکر کرده.
14- عبدالله بن أحمد بن محمد؛ مشهور به: سید اصیل الدین حسینى- ایجى- شافعى- مقیم مکه- متوفاى 883، مورخ بزرگ غیاث الدین در تاریخ کبیر «حبیب السیر» شرح حال او را ثبت و او را بسیار ستایش نموده و درباره او گوید: نامبرده بر علماء جهان و بزرگان آدمیان به سبب جلالت و هوشیارى و پارسائى و دین و ورع برترى و تفوق یافته، کتاب «درج الدرر فی سیرة سید البشر» از او است، سخاوى در جلد 5 «الضوء اللامع» ص 12 او را نام برده و گوید: او از جمله افاضلى است که در مکه از من أخذ حدیث نمودند، مضافا بر مراتب دیندارى و فروتنى و قبول قناعت و ادب و نیکوئى خط و ضبط و سایر ملکات و صفات نیکو و پسندیده که در او جمع است، نامبرده شرح حدیث غدیر را که به لفظ براء بن عازب در حدیث تهنیت روایت شده و خواهد آمد، در کتاب خود «درج الدرر» ذکر نموده و آن را از امور کلیه واقعه در حجة الوداع به شمار آورده است.
15- ابوعبدالله محمد بن محمد بن یوسف حسینى- سنوسى- تلمسانى-؛ متوفاى در سال 895، ملالى شاکرد او کتابى جدا گانه در احوال و سیره و فواید او تألیف نموده و نام آنرا «المواهب القدسیه فی المناقب السنوسیه» گذارده، و نسبت به او ستایش بسیار نموده به جلد 1 «معجم المطبوعات» ص 1058 مراجعه نمائید، داستان احتجاج امیرالمؤمنین (ع) بر طلحه روز جمل به حدیث غدیر خم به نقل از شرحى که او بر صحیح مسلم نوشته آمده است.
16- ابوالخیر فضل الله بن روزبهان فضل الله خنجى شیرازى؛ شافعى معروف به «خواجه ملا» سخاوى در جلد 6 «الضوء اللامع» ص 171 شرح حال او را درج و استادان او را ذکر و گوید: نامبرده در فنونى از عربیت و معانى و اصلین و جز آنها پیشروى کرده مضافا بر خصلتهاى نفسانى از خوشرفتارى و توجه.. تا آنکه گوید اطلاع یافتم در سال 97 که در اثر بلاغت و نیک اندیشى منشى دیوان سلطان یعقوب شد، لفظ نامبرده در مورد داستان غدیر در کتابش «ابطال الباطل» در باب سخنانی در پیرامون حدیث غدیر بیان شده است.
Sources
علامه امینی- ترجمه الغدیر- جلد 1 بخش اول صفحه 207
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites