زید ابن ارقم
English 7081 Views |از یاران و صحابه رسول گرامی اسلام (ص) و علی بن ابی طالب (ع)، بود؛ خداوند او را در «سوره منافقون» در قرآن مجید، تصدیق کرده است. یتیمی بود که سرپرستی او را «عبدالله بن رواحه»، به عهده داشت. زمان حیات پیامبر اکرم، نوجوان بود و در جنگ بدر، به دلیل سن کم، پیامبر مانع شرکت او در جنگ شد، ولی در تعدادی از جنگ های پیامبر که گفته شده 17 غزوه بوده، در رکاب آن حضرت جنگید. بسیار دوستدار پیغمبر و خاندان آنحضرت بود و در این راه، ثبات قدم داشت. آن چنان که از امام صادق (ع) نقل شده: زمانی که آیه شریفه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى درباره خويشاوندان» (شوری/ 23) بر پیامبر نازل شد، آنحضرت درباره آن از اصحاب پیمان گرفت. 7 نفر به این پیمان، وفادار ماندند که یکی از آنها همین «زیدبن ارقم» بود.
احادیث زیادی از او در مورد پیغمبر اکرم و علی بن ابیطالب (ع) و فضایل اهلبیت، نقل شده که از آن جمله، حدیث ثقلین می باشد.
زید، همراه علی بن ابیطالب (ع) و از خاصان او و از شاهدان عینی واقعه غدیر خم بود. روایتی در این زمینه از اوست که می گوید:
روزی امیرالمؤمنین علی (ع) در رحبه مسجد کوفه نشسته بود و مردم را سوگند داد که هر کس که از پیغمبر خدا شنیده که: «من کنت مولاه فعلی مولاه...»، گواهی دهد.
دوازده نفر در آن مجلس برخاستند و گواهی دادند، ولی من که این حدیث را شنیده بودم، کتمان کردم و ساکت شدم و گواهی ندادم، از این جهت هم، بعدا نابینا شدم.
و از بعد آن، همواره افسوس می خورد و از انکار خود، استغفار می کرد!
زید بن ارقم، سال 61 هـ.ق، در جریان نهضت حسین بن علی (ع)، آنگاه که آن حضرت برای مردم کوفه سخنرانی کرد و از اجدادش سخن گفت. زید را به عنوان شاهد گفته رسول الله معرفی کرد و خطاب به آنها فرمود: «اگر سخن مرا باور ندارید، در میان شما جابربن عبدالله انصاری و انس بن مالک و زیدبن ارقم و.. هستند. آنها به شما خواهند گفت که: پیامبر خدا مرا و برادرم را، سید جوانان اهل بهشت، خوانده است. و در همان سال، بعد از شهادت امام (ع)، وقتی که بنا به دستور عبیدالله بن زیاد (والی کوفه)، اهل بیت آن حضرت و سرهای مطهر آنان را وارد شهر کوفه کرده و به دارالاماره (قصر ابن زیاد) بردند، دارالاماره، پر از جمعیت بود و زید که آن زمان پیرمردی شده بود، در میان آنها حضور داشت، که سر مطهر حضرت حسین بن علی (ع) را مقابل ابن زیاد قرار دادند، آن ملعون با لبخندی چوب را برداشت و بر لب ها و دندان های آن سر میزد. زید اعتراض کرد و فریاد زد که چوب از این لب ها بردار، که به خدا قسم من مکرر دیدم که رسول خدا (ص) این لب ها را می بوسید و بعد با صدای بلند گریه کرد. ابن زیاد به او گفت: آیا برای فتح خدا گریه می کنی؟ اگر پیر و فرتوت نبودی، اکنون گردنت را می زدم. زید خشمناک شد و به عنوان اعتراض از آن مجلس بیرون رفت.
فردای آن روز که آن سرها را به دستور ابن زیاد، در کوچه های کوفه می گرداندند، زید می گوید: من در حجره خود نشسته بودم که سر مبارک حسین بن علی (ع)، بر نیزه، وقتی مقابل حجره ام رسید، در کمال تعجب شنیدم که قرآن می خواند و به این آیه رسید: «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا؛ مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحه دار] از آيات ما شگفت بوده است». (کهف/ 9)
چون شنیدم، موی بر اندامم راست شد و گفتم: پسر پیغمبر؛ به خدا قسم، امر تو از امر اصحاب کهف و رقیم، عجیب تر است.
مرگ زید بن ارقم در سال 68 هـ.ق، و به قولی سال 66، در کوفه، در زمان مختار ثقفی بوده است.
Sources
سیدمحسن امین عاملی- اعیان الشیعه
سیدمصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف
سید محمدباقر مجلسی- بحارالانوار
جواد محدثی- فرهنگ عاشورا
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites