حشر حیوانات به سوی خدا

English 3082 Views |

تعقل در زندگی حیوانات

قرآن زندگى انواع حیوانات صحرائى از درندگان و خزندگان و پرندگان و دریائى را تشبیه نموده است به زندگى بشر هم چنانکه زندگى دامنه دار و عمیق بشر بر اساس نیروى تفکر و تعقل نهاده شده و با کمک برنامه هاى آسمانى و تعلیمات و کوششهاى پیامبران، بشر توانسته است پس از سالها و قرون متمادى تا اندازه اى به زندگى انفرادى و خانوادگى و اجتماعى خود انتظام بخشد و سر و صورتى دهد ولى شگفت آور آن است که پروردگار تدبیر و نظام خاصى در انواع بیشمار حیوانات صحرائى و دریائى با اینکه میان انواع آنها معارضه است از نظر اینکه بسیارى از آنها درنده و یا به نحوى طعمه آنها حیوانات ضعیف است.
معذلک با نیروى احساس همه در صحنه پهناور جهان، زندگى نموده و احتیاجات خود را تأمین می نمایند و از خطر خود را ایمن می دارند. مثلا به وسیله حس همنوع شناسى و دشمن شناسى و طعمه یابى و یا تمیز مناسب طبع از منافر و مهر به نوزاد خود و به کار بردن نیروى جنسى می تواند زندگى خود را تأمین کند و نسل خود را به جا گذارد و یا پناهى براى خود که در آن بخزد و از خطر سرماى زمستان و یا تاریکى شب ایمن بماند بدون اینکه هدف و غرضى که بر حرکات و خواسته هاى آنها مترتب می شود بفهمند و یا درک کنند.
بر این اساس افعال و حرکات حیوانات به طور کلى مانند افعال طبیعى نباتات و رستنیها است. زیرا به بداهت دیده می شود که حیوانات هرگز مالک حرکات و خواسته هاى خود نیستند، در موردى که احساس نفع و یا حاجت کنند و یا طعمه اى ببینند بیدرنگ بر حسب خواسته طبع به سوى هدف شتابان روانه و در حرکت و تکاپو در می آیند و یا دشمن را ببینند بیدرنگ راه فرار پیش می گیرند. بالاخره کمال صنع و آفرینش آن است که پروردگار زندگى همه افراد و انواع حیوانات بیشمار را بر نیروى احساس نهاده و آنها را مسخر نموده که به وسیله حرکات طبیعى و تکاپو به طور ناخواسته و بدون تدبیر و پیش بینى نیازهاى خود را برآورند و زندگى محدود خود را تأمین نمایند و نسل و نوع خود را به جا گذارند بدون اینکه غرض از حرکات خود را بدانند. می فرماید که: «و ما من دابة فی الأرض و لا طائر یطیر بجناحیه إلا أمم أمثالکم ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم إلى ربهم یحشرون؛ و هیچ جنبنده اى در زمین و هیچ پرنده اى که با دو بال خویش پرواز مى کند نیست، مگر این که آنها [نیز] گروه هایى مانند شما هستند. ما در این کتاب از [توضیح] چیزى فروگذار نکرده ایم، آن گاه [همه] به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.» (انعام/ 38)

نظام آفرینش حیوانات

درباره اهتمام به نظام زندگى حیوانات است از جمله آثار شگفت آور صنع که برنامه خداشناسى است توجه به نظام آفرینش حیوانات می باشد که چه تدبیرى متقن درباره آنها به کار برده شده که هیچ گونه نقص و یا قصورى در نظام زندگى و بقاء آنها دیده نمی شود و غرض اصلى همانا رفع نیازهاى بشر است که بر حسب تأثیر عوامل طبیعت و حیوانات و نباتات تأمین فرموده و نیز نظامى براى تأمین نیازهاى روانى و تربیت بشر مقرر داشته. از جمله در ادوار بشریت پیامبرانى اعزام و مکتب خداشناسى را بنا نهاده و مردم را به آن دعوت نموده و کاروان خداپرستى را همواره در سیر و حرکت در آورده است. بالاخره فیض اطلاقى پروردگار آنچنان بر صحنه امکان تابیده است که جهان و جهانیان را فرا گرفته و هر پدیده و ذره اى به قدر استعداد و ظرفیت خود بهرمند است. چنانکه غرض از خلقت طبقات جانداران و نباتات همانا انتظام زندگى دامنه دار بشر است که پس از پایان سیر جهانیان و فناء جهان، عالمی نامتناهى با نظامى ثابت و برقرار از آن زائیده و به ظهور می رسد که نتیجه همه عوالم و محصول و زایچه تمام آن نشئات است. بدین نظر درباره خلقت جهان و نظام متقن آن هیچ تفریط و قصورى نشده و از جمله خلقت حیوانات و نظام نباتات را بر محور نظام و آسایش بشر قرار داده است.

همه به سوى پروردگارشان محشور مى گردند

پس از پیمودن این نظام که بر حرکت و تبدل استوار است نظامى ثابت و دائم در کمون این جهان نهفته است ناگزیر پدید خواهد آمد زیرا خلقت جهان بر محور نظام زندگى بشر دور می زند و در عالم دیگر که ظهور سیرت همه عوالم است حشر و زندگى ابدى بشر نیز غرض و محور بازگشت کامل سراسر جهان خواهد بود و از جمله زمین و سایر کرات به صورتى کامل در آیند بر حسب آیه «یوم تبدل الأرض غیر الأرض و السماوات و برزوا لله الواحد القهار؛ روزى که زمین به زمین دیگر و آسمان ها [به آسمان هاى دیگر] مبدل شود، و [مردم] در برابر خداى یگانه قهار ظاهر شوند.» (ابراهیم/ 48) یعنى نظامى که در جهان طبع فرمانروا است تغییر مى یابد از جمله همه اجزاء و پدیده ها تیره اند و در اثر روشنائى از خارج روشن و دیده می شوند و نیز عالم اجسام جهان بردار است و هر موجودى داراى اجزاء و ذرات بیشماری است به طوری که قابل تجزیه حقیقى نیستند. و هر ذره جهانى است و از اجزاء دیگر بیخبر و محکوم نظام خاصى است. یعنى قوام موجودات آن به ارتباط و تاثیر و تأثر و فعل و انفعال است و نظام تبدل و حرکت جهان به سوى کمال بر آن استوار خواهد بود. و تدبیر پروردگار از پس شبکه ها خودنمائى می نماید. و هرگز این نظام و پیوستگى موجودات به یکدیگر قابل تغییر و تبدیل نیست «و لن تجد لسنة الله تبدیلا؛ و هرگز براى سنت الهى تغییرى نخواهى یافت.» (احزاب/ 62) ولى در نظام آخرت همه اسباب و عوامل و آثار آنها ساقط می شوند. و به صورتى دیگر جهان پاینده و ابدى را تشکیل خواهند داد. و جز اراده پروردگار چیزى در آن نظام دخالت ندارد. با اینکه همه عوالم و نشئات با نظر دقت چنین است که فقط اراده پروردگار در آنها حاکم و فرمانروا است. یعنى همه مسطوره فعل و کن ایجادى اویند ولى این حقیقت از دید کوتاه نظران پنهان است. و از نظر اینکه عالم قیامت محصول و ثمره همه عوالم است ظرفیت آنرا دارد که صفات فعل پروردگار در آن زیاده بر تصور ظهور نماید.
بعض اعلام از مفسرین درباره مفاد آیه (إلا أمم أمثالکم) گفته اند آیه زندگى حیوانات را شبیه به زندگى بشر نموده و بر حسب ظاهر از جهت آن نیست که هر یک از انواع حیوانات مانند بشر داراى افراد بیشمارند و یا از نظر اینکه افراد هر یک از انواع حیوانات مانند بشر از لحاظ خوراک و مسکن و به کار بردن نیروى جنسى و بقاء نوع به طور خاص و نظام مخصوص زندگى می نمایند. بلکه مراد آن است که افراد هر نوعى داراى مرام و اندیشه اى است که حرکات و سکنات آنها بر آن استوار است.
زیرا بررسى درباره چگونگى زندگى حیوانات و اعمال آنها ما را رهبرى می نماید به این که مانند بشر داراى عقاید و اندیشه هاى فردى و اجتماعى هستند که مبناى حرکت و احتیاجات آنها است و انتظام زندگى خود را بر آنها استوار می نمایند. از جمله براى به دست آوردن طعمه نیرنگها به کار می برند. و نیز براى جلب منافع و یا دفع ضرر و یا خطر از خود، مکر و حیله ها پیش بینى مى کنند که علامت آن است که حرکات و سکنات آنها بر مبناى فکر و اندیشه است. هم چنین بعض انواع حشرات مانند زنبور عسل و مورچه درباره تنظیم آشیانه مجهز و شگفت انگیز خود هر یک از آنها درک می نمایند که چه وظیفه اى درباره انتظام زندگى اجتماعى به عهده دارند و هر یک وظیفه خود را می داند و در انجام آن می کوشد و به طور مجموع شاهد آن است که حسن بعض افعال و قبح پاره اى کارها را درک می نمایند و نیز معناى عدل و ظلم و مفهوم وظیفه را دانسته و بر افعال خود تطبیق می نمایند و نیز در حیوانات آثار مهر و علاقه نسبت به نوزاد خود و یا اظهار غریزه جنسى به جفت خود و هم چنین اظهار عداوت و قساوت درباره دشمن و حریف خود که از هر رفتار قساوت آمیزى دریغ نخواهد داشت. از جمله آنکه حیوانات گرچه فاقد نیروى تفکر و تعقل هستند ولى مرتبه ناقصى از تروى و مآل اندیشى در کارها و حرکات آنها دیده می شود. مثلا حیوانات اهلى را می توان در اثر تهدید و تخویف به کارى اجبارى نمود و یا از کارى بازداشت که نشانه تروى و فکر آنها است هم چنانکه بشر در اثر اختلاف حالات و عادات و اندیشه افعال اختیارى نیز تغییر پذیر است و ابهام از لحاظ صلاح و یا ضرر هر عملى سبب تروى و فکر انسان می شود که پس از تدبر و مآل اندیشى در خیر و صلاح عملى و یا امرى به آن اقدام می نماید و در صورت زیان و یا خطر از آن خوددارى مى کند.
در مورد حیوانات نیز از بعض حرکات و سکنات آنها تروى و فکر استفاده می شود و پس از لحظه اى بررسى و اندک زمانى که نفع آن را درک کند به آن اقدام می نماید و یا پس از لحظه اى تروى چنانچه ضرر و یا خطر آن را درک کند از آن خوددارى می نماید و چه بسا در اثر تربیت، حیوانى بتواند عمل مخصوصى را انجام دهد که سایر افراد از آن نوع نتوانند. بدین قرائن استفاده می شود که حیوانات بهره اى از نیروى اختیار و اندیشه دارند گرچه ضعیفتر از همه طبقات بشر باشد به این که در نفوس حیوانات دستگاه قضاوت و داورى نهاده شده و ملاک صدق اختیار و درک حسن و قبح و مهر و اظهار علاقه و یا خوى عداوت بر مبناى درک کلیات است. یعنى عنوان کلى حسن و قبح و یا وظیفه و عداوت و عدل و ظلم را بر افعال و کردار خود تطبیق می نمایند و بر تقدیر اینکه حیوانات نیز بهره اى از اختیار داشته باشند محتمل است در اثر نیروى اختیار وظایف و تکالیفى به عهده آنها نهاده شده که بر تقدیر انقیاد مستحق پاداش و در صورت مخالفت مورد مؤاخذه و عقوبت قرار گیرند. از این نظر حشر به طور دسته جمعى براى حیوانات به طور اجمال احتمال می رود.
مفسر گوید: حشر افراد به طور دسته جمعى هنگام رستاخیز بر اساس درک کلیات و قضایاى تصدیقى و خوى نیکو و ناپسند است که فطرت خدا داده یعنى نیروى عاقله از آنها صورت گرفته و به فعلیت می رسد بدین جهت که نیروى مجرد است بقاء خواهد داشت زیرا انسان در آغاز نیروى فطرت است رشد نموده به صورت عقیده و شهود روانى و نیز به خوى نیک و نکوهیده در آمده است که رشد روح و روان انسانى است و از نظر اینکه روح مانند سایر موجودات همواره رو به کمال است روز رستاخیز هنگام نصاب ظهور و فعلیت کمال آن خواهد بود. بر این اساس حشر اختصاص به ارواح و نفوس بشر دارد. درباره حشر حیوانات در آغاز نیروى احساس آنها را باید بررسى کرد چنانچه بقاء داشته باشد نصاب و کمال نیز که رستاخیز آن باشد، خواهد داشت.

حواس در حیوانات

بدیهى است حیوانات داراى نیروى حس بینائى و شنوائى و چشائى به طور ابهام هستند یعنى نیروى درک نفع و زیان و خطر آنها به صورت جزئى و ابهام است نه به طور فهم کلى و تصدیق. مثلا چنانچه گوسفند با نیروى بینائى خود حیوان مهیب مانند گرگ را ببیند به وسیله حس بینائى احساس خطر نموده خواه ناخواه بر حسب طبع خواهد گریخت بدون اینکه درک کند که آن حیوان درنده و یا گرگ است و یا خطر آن درندگى و طعمه است هم چنان گرگ هنگام گرسنگى نیروى درونیش آن را وا می دارد خواه ناخواه در پى طعمه حرکت کند ولى درک نخواهد کرد که غرض از دست آوردن طعمه آن است که سیر شده و زنده بماند و چنانچه طعمه اى به دست نیاورد مرگ آن را به کام خواهد کشید.
هم چنان هنگام به کار بردن غریزه جنسى بر حسب طبع آن را دفع مى کند ولى این معنا را درک نخواهد کرد که بقاء نوع بر آن مترتب می شود و بدین نظر به حیوانات اهلى بهائم گفته می شود که درک آنها به طور ابهام و تزلزل پذیر است و وابسته به نیروى انسانى ثابت نیست. نظر درباره حالت تروى و مآل اندیشى که حیوانات اهلى در حرکت کندى و یا لحظه اى از حرکت باز می ایستند آن است که نیروى بینائى و بدنى خود را بیشتر به کار ببرند که برخورد به سقوط و یا خطرى نکنند و کندى آنها در حرکت نه از نظر مآل اندیشى است. و آیه «قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده؛ مورچه اى گفت: اى مورچگان! به خانه هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش بدون توجه شما را پایمال کنند.» (نمل/ 18) راجع به اعلام مورچه اى است که به سایر مورچگان اخطار کرد و از خطر پایمالى ستوران آنها را برحذر داشت. بدیهى است این واقعه مرکب از اعلام چند امر نظرى و فکرى است.
1- همه آن مورچگان نام مبارک سلیمان پیامبر را شنیده و او را می شناختند.
2- سلیمان داراى مقام سلطنت و حشمت است و از آن بیابان عبور مى کند.
3- همه آن گروه لشکر وى و پیرو او هستند.
4- اعلام خطر از عبور ستوران.
5- لشکر و هم چنین ستوران آنها هنگام عبور متوجه مورچگان ضعیف نخواهند بود.
6- گسترش عدل در نظام عمومى مقر پادشاهى او را فرا گرفته که ضعیفترین نوع حشرات نیز از آن آزادى به طور کامل بهره مند هستند.
7- سلیمان پیامبر نیز از جریان اخطار و گسترش عدل در قلمرو حکومت خود مسرور شده به سپاس پروردگار قیام نمود این واقعه مانند سایر حوادث معجزه آساى سلیمان (ع) و احاطه او بر حیوانات و وحوش و حشرات است که روح قدسى او بر حشرات نیز نیروى تعقل و اعلام خطر و گسترش عدل موهبت فرمود که نمونه اى از حکومت الهى و گسترش عدل و داد در زمین است.
8- مورچه اى با اعلام خطر مأموریت خود را انجام داده و عدالت سلیمان را گسترش داد که ضعیفترین نوع حشرات نیز به طور کامل بهره مند گردند. و نیز بر حسب آیه: «فقال أحطت بما لم تحط به و جئتک من سبإ بنبإ یقین؛ [هدهد آمد و] گفت: به چیزى دست یافته ام که تو به آن دست نیافته اى، و از سرزمین سبا براى تو خبر یقینى آورده ام.» (نمل/ 22) به همین قیاس گفتار هدهد چندین گزارش در بردارد.
1- سلیمان پیامبر (ع) از حال هدهد تفقد نموده از سبب غیبت آن سؤال کرد.
2- سلیمان پیامبر در انتظار آن بود که هدهد مأموریت خود را انجام دهد و گزارشى درباره بسط حکومت و نشر خداپرستى در اقطار جهان به وى داده و در اختیار او گذارد.
3- هنگامى که هدهد در پیشگاه سلیمان حاضر شده گزارش داد که به واقعه مهمى آگاه شدم که تا به حال بپیشگاه حضرتت تقدیم نشده است.
4- از جمله گزارش هدهد آن بود که مملکت سبأ کشورى است پهناور همه گونه وسایل آسایش و نعمت در آن فراوان است.
5- پادشاه آن کشور بانوئى است با تدبیر که بر مردم آن سرزمین حکمفرماست.
6- تخت پادشاهى او بی مانند و قلمرو حکومت او پهناور است.
7- پادشاه آن کشور و هم چنین مردم آن سرزمین آفتاب پرستند.
8- پادشاه و پیروان او فریفته شیطان بوده و از خداپرستى دورند.
9- سلیمان (ع) نامه اى به بانو پادشاه آن کشور نوشته او را به خداپرستى دعوت نموده و به وسیله هدهد فرستاد که آن را به پادشاه بدهد و برگردد.
10- از جمله گزارش آن بود: مردم کشور سبأ از پرستش آفریدگار اعراض می نمایند و حال آنکه او به همه پدیده ها آشکارا و نهان عالم و آگاه است.
این نیز از جمله وقایع معجزه آساى سلیمان بن داود (ع) است که پروردگار جن و انس و حیوانات و حشرات و پرندگان را براى او مسخر نمود. و نمونه اى از حکومت الهى وى آن بود که به هدهد نیروى تعقل و جاسوسى داده بود که به اطراف پرواز نموده اخبار عالم را از کشورهاى مختلف و اوضاع اقتصادى و سیاسى آنها و از عقاید مردم هر سرزمین گزارش دهد. پس به طور کلى حیوانات و جنبدگان داراى نیروى فکر درباره کلیات و قضایاى تصدیقى نیستند بلکه نیروى احساس در هر یک به طور ابهام و خطور است و ادراکات آنها بقا ندارند از این رو حشر و ظهور کامل درباره آنها مورد ندارد. با توجه به این که منطق آیه به طور عموم و بدون استثناء زندگى جنبدگان را تشبیه به زندگى بشر نموده در صورتى که به طور حتم خزندگان و حشرات و جنبندگان ریز و یا خلق الساعة از این گونه موهبت وجودى بى بهره اند.

Sources

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 5 صفحه 301

Keywords


1 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information