هماهنگی کلمات و معانی واژه های قرآن
English 5292 Views |از دیر باز تا کنون، قرآن پژوهان و سخن شناسان، معتقدند که واژه های زیبا و شیوای قرآن (چون دانه های تسبیح بلکه مانند اعداد ریاضی) به گونه ای منظم در کنار هم چیده شده اند. شگفت آن که زیر این نظم و زیبایی، دریاهای وسیع و گسترده ای از معانی و محتوای بلند قرار گرفته که عقل خردورزان را به دهشت افکنده است و ارقام و اعداد میلیونی و میلیاردی برای آن ذکر کرده اند که ما در این نوشته به ذکر دو نمونه ی آن بسنده خواهیم کرد:
1. "جنابذی" در تفسیر بیان السعادة، وجوه و احتمالات در پنج آیه ی نخستین سوره ی بقره: «ألم* ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین* ... أولئک علی هدی من ربهم و أولئک هم المفلحون؛ اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است... آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند.» (بقره/ 1- 5) را در چند صفحه محاسبه کرده و به رقم 11484205770240 رسانده، سپس می افزاید که این تعداد معانی همگی از وجوهی است که شاذ و نادر نیست و پیچیدگی ندارد، و چنانچه بخواهیم سایر وجوهی که برخی ضعیف است را نیز بر آن بیفزاییم، به مراتب بیش از عدد فوق خواهد شد. به علاوه، وجوه تکراری را نیز حذف کردیم.
2. نمونه دوم، آیه ای است که در عین زیبایی لفظ و بلاغت و فصاحت، اعجاب همگان را برانگیخته و معانی گسترده و فراوان آن، چشمها را خیره ساخته است: «و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان و ما کفر سلیمان ولکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر و ما أنزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من أحد حتی یقولا إنما نحن فتنة فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ماهم بضارین به من أحد إلا بإذن الله ویتعلمون ما یضرهم و لاینفعهم و لقد علموا لمن اشتریه ماله فی الاخرة من خلاق و لبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون؛ و آنچه را كه شيطان [صفت]ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان [صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى آموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مى آموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمى رسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهره اى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند اگر مى دانستند.» (بقره/ 102)
جناب علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته است: مفسران در تفسیر این آیه، اختلاف عجیبی به راه انداخته اند؛ به گونه ای که نظیر آن را نمی یابیم. مفسران اختلاف دارند که:
1. مراد از "اتبعوا..." چه کسانند؟ آیا یهودیان عهد سلیمان یا یهودیان زمان رسول (ص) یا همه ی یهودیان؟
2. آیا منظور از "تتلوا" این است که پیروی شیطان می کنی و به گفته ی او عمل می کنی یا به معنای این است که می خوانی یا به معنای این است که تکذیب می کنی؟
3. آیا مقصود از شیاطین، شیاطین جن است یا انس یا هر دو؟
4. واژه ی "علی" در "علی ملک سلیمان" آیا به معنای "فی" (در) است به معنای در عهد ملک سلیمان یا همان ظاهر "علی" به معنای استعلا و برتری طلبی است؟
5. جمله ی " ولکن الشیاطین کفروا" آیا شیطانها کافر شدند؛ چون سحر را بر مردم استخراج کردند یا چون سحر را به حضرت سلیمان (ع) نسبت دادند یا اینکه معنای "کفروا" همان "سحروا" است؟
6. آیا جمله ی "یعلمون الناس السحر" بدان معناست که رسما سحر را به مردم آموختند یا راه استخراج آن را نشان دادند و گفتند که سحر در زیر تخت سلیمان دفن شده است و مردم آن را بیرون آوردند و یاد گرفتند؟
7. جمله ی "و ما أنزل علی الملکین" چه معنایی دارد؟ آیا حرف "ما"، موصوله و عطف بر "ما" موصوله در جمله "ما تتلوا" است یا آن که موصوله است و عطف بر کلمه "السحر"، و معنایش این است که به مردم آنچه را بر دو فرشته نازل شد یاد دادند، یا آن که حرف "ما"، موصوله نیست، بلکه نافیه، و "واو" پیش از آن "استینافیه" است، و جمله، ربطی به مطلب گذشته ندارد و معنایش این است که هیچ سحری بر دو فرشته نازل نشد و ادعای یهود بیهوده است؟
8. آیا منظور از انزال "ما أنزل"، نازل کردن از آسمان است یا نازل کردن از بلندیهای زمین؟ 9. آیا مراد از "ملکین" دو فرشته ی آسمانی است یا دو انسان زمینی و دو ملک (به کسر لام) یعنی دو پادشاه بوده اند یا دو انسان صالح و فرشته خو؟
10. آیا مقصود از "بابل" همان بابل عراق است یا بابل دماوند یا از منطقه ی "نصیبین تا رأس العین"؟
11. آیا منظور از "ما یعلمان" همان معنای ظاهری آموزش است یا کلمه ی "علم" به معنای اعلام است؟
12. آیا جمله ی "فلا تکفر" بدان معناست که با عمل سحر، کفر مورز یا با آموختن یا با هردو؟
13. در معنای جمله ی "فیتعلمون منهما" اختلاف است که آیا ضمیر "منهما" به هاروت و ماروت بر می گردد یا به سحر و کفر یا معنایش این است که مردم از دو فرشته به جای آنچه تعلیمشان دادند، علم بر هم زدن میان زن و شوهر را آموختند؛ با آن که این دو از آن کار نهی کرده بودند؟
14. آیا جمله ی "ما یفرقون به بین المرء و زوجه" بدان معناست که به وسیله ی سحر میان زن و شوهر را برهم می زدند و دشمنی ایجاد می کردند یا آن که یکی از این دو نفر را مغرور و به کفر و شرک وادار، و میان زن و شوهر اختلاف دینی ایجاد می کردند یا با سخن چینی و سعایت، بین آن دو را گل آلود می کردند و سرانجام، جدایی می افکندند؟
افزون بر آن، اختلافهای دیگری نیز هم در خارج این داستان وهم ذیل همین آیه دارند؛ مثلا آیا این آیات در مقام بیان داستانی است که در خارج واقع شده است یا منظور آن است که مطلبی را با تمثیل بیان کند یا در صدد بیان معنای دیگر است؟ پس چنانچه احتمالهایی که ذکر شد درهم ضرب کنیم، به عدد شگفت آوری نزدیک به یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال: (4×93×4 2) می رسیم!
به خدا سوگند! این مطلب از عجایب نظم قرآن است که یک آیه اش با مذاهب و احتمالهایی می سازد که عددش حیرت انگیز و محیرالعقول است و در عین حال، همچنان بر حسن و زیبایی خود پایدار و به زیباترین زیبایی آراسته است و خدشه ای بر فصاحت و بلاغتش وارد نمی شود. نظیر این سخن نیز در تفسیر آیه ی «أفمن کان علی بینة من ربه ویتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسی إماما و رحمة؛ يا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجتى روشن است و شاهدى از [خويشان] او پيرو آن است و پيش از وى [نيز] كتاب موسى راهبر و مايه رحمت بوده است.» (هود/ 17) وجود دارد.
این گستردگی و بیکرانگی و ژرفای اعجاب آور، سبب شد که حضرت مولی الموحدین، علی بن ابی طالب (ع) و قرآن ناطق، در جای جای نهج البلاغه، از قرآن به دریای ژرفی تعبیر می کند که هیچ گاه از آب تهی نمی شود؛ گرچه همه ی عالمان از آن آب برگیرند: «بحرا لا یدرک قعره... بحر لاینزفه المستنزفون.» نیز به چشمه ای تشبیه می کند که آب آن هرگز کم نخواهد شد و آبشخوری است که وارد شوندگان بر آن، چیزی از آن نمی کاهند و دانشمندان به اسرار آن نخواهند رسید: «و عیون لا ینضبها الماتحون، و مناهل لایغیضها الواردون.»
همچنین ایشان خاطر نشان ساخته که تنها قرآن توان خاموش سازی آتش عطش دانشمندان را داراست و همه را سیراب می کند. آری، قرآن بهار دل ژرف نگران و دقت نظران است: «جعله الله ریا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب الفقهاء»
جلوه تازه اى از اعجاز قرآن
با گذشت زمان جلوه هاى تازه اى از اعجاز قرآن آشکار مى شود که در گذشته مورد توجه قرار نمى گرفت، از جمله محاسبات فراوانى است که روى کلمات آیات قرآن با مغزهاى الکترونیکى انجام شده ویژگیهاى تازه اى براى کلمات و جمله بندیهاى قرآن و رابطه آن با زمان نزول هر سوره ثابت کرده است و آنچه ذیلا مى خوانید نمونه اى از آن است.
پژوهشهاى برخى از دانشمندان محقق امروز، به کشف روابط پیچیده و فرمولهاى محاسباتى بسیار دقیق منجر شده است که حیرت انگیز است با یقین به این امر که چنین نظم علمى در ساختمان قرآن است، از طریق بررسیهاى آمارى و به زبان ریاضى به کشف قواعد دقیق و فورمولهاى ریاضى و منحنى هاى کامل و سالمى توفیق یافته است که از نظر اهمیت و شناخت، کشف نیوتن را در جاذبه، تداعى مى کند.
یک قرآن شناس بزرگ نقطه شروع کارش این مساله ساده است که آیات نازل شده در مکه کوتاه است و آیات نازل شده در مدینه، بلند این یک مساله طبیعى است هر نویسنده یا سخنران ورزیده، طول جملات و آهنگ کلمات سخنش را بر حسب موضوع سخن تغییر مى دهد: مسائل توصیفى، جملات کوتاه و مسائل تحلیلى و استدلالى، بلند، آنجا که سخن، تحریکى و انتقادى و یا بیان اصول کلى اعتقادى است لحن شعارى مى شود، و عبارات کوتاه و آنجا که شروع داستان است و بیان کلام در نتیجه گیریهاى اخلاقى و... لحن، آرام و عبارات طولانى و آهنگ نرم.
مسائل طرح شده در مکه از نوع اول است و مسائل طرح شده در مدینه، از نوع دوم، چه در مکه آغاز یک نهضت است و بیان اصول کلى اعتقادى و انتقادى، و در مدینه یک جامعه و مسائل حقوقى و اخلاقى و قصه هاى تاریخى و نتیجه گیریهاى فکرى و علمى.
اما قرآن یک سخن گفتن طبیعى است و ناچار تابع سبک زیبا و بلیغ سخن گفتن بشر، و در نتیجه رعایت کوتاهى و بلندى آیات نیز به تناسب مفاهیم.
اما اگر قبول کنیم که این کلام در عین حال که یک کتاب است یک طبیعت نیز هست، باید این کوتاهى و بلندى بى حساب نباشد و طبق یک قاعده دقیق علمى از آیات کوتاه آغاز کند و یک نواخت و تصاعدى رو به آیات بلند رود، بر این اساس باید طول هر آیه اى کوتاهتر از آیه نازل شده سال بعد و بلندتر از آیه نازل شده سال پیش باشد، و اندازه این طولانى شدن اندازه هاى دقیق و حساب شده باشد، بنابراین در طول 23 سال که وحى نازل مى شده است، باید 23 طول معدل در آیات داشته باشیم!
بر این قاعده مى توانیم 23 ستون داشته باشیم که همه آیات بر حسب طول در این ستونها تقسیم بندى شود، حال از کجا مى توانیم بفهمیم که این تقسیم بندیها درست است؟ مى دانیم که شان نزول بعضى از آیات قرآن معلوم است برخى را روایات تاریخى معین کرده و صریحا گفته که در چه سال نازل شده است، و برخى را از روى مفاهیم آن مى توان تعیین کرد: مثلا آیاتى که احکامى چون تغییر قبله، حرمت شراب، وضع حجاب، زکات و خمس را بیان مى کند و آیاتى که از "هجرت" سخن مى گویند سال تعیین این احکام معلوم است.
با شگفتى فوق العاده مى بینیم که این آیات (که سال نزولشان معلوم است) درست در همان ستونهایى قرار مى گیرند که در این جدول از نظر معدل طول آیات ویژه هر سال فرض شده اند!
آنچه جالبتر است پیدا شدن دو سه مورد استثنایى است. به این معنى که سوره "مائده" آخرین سوره بزرگ نازل شده است، در حالى که چند آیه از آن طبق فرمول، باید در سالهاى اولیه نازل شده باشد. پس از تحقیق در متون تفاسیر و روایات اسلامى، اقوال مفسران معتبرى را مى یابیم که گفته اند این چند آیه در اوایل نازل شده، اما از نظر تدوین به دستور پیامبر در سوره مائده جاى داده شده است به این طریق مى توان سال نزول هر آیه را از روى این ملاک ریاضى تعیین کرد و قرآن را بر حسب سال نزول نیز تدوین نمود! چه سخنورى است در عالم که بتوان از روى طول عبارت، سال اداى هر جمله اش را معین کرد؟
به خصوص که این متن کتابى نباشد که مثل یک اثر علمى یا ادبى نویسنده اش نشسته باشد و آن را در یک مدت معین، و پیوسته، نوشته، و بر زبانش رفته و به ویژه کتابى نباشد که نویسنده اش در یک موضوع (یا حتى زمینه تعیین شده اى) تالیف کرده باشد، بلکه مسائل گوناگونى است که به تدریج بر حسب نیاز جامعه و در پاسخ به سؤالاتى که عنوان مى شود، حوادث یا مسائلى که در مسیر مبارزه طولانى مطرح مى شود، به وسیله رهبر بیان و سپس جمع آورى و تنظیم شده است.
Sources
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 3 صفحه 62
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 8 صفحه 290
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites