نقش شیعه در شکل گیری تفکر اسلامی از نگاه علامه طباطبایی
English 8023 Views |مقدمه
یکی از مباحث بسیار مهم و چالش برانگیز درباره پیشینه و زمینه های فلسفه اسلامی، فهم فلسفه اسلامی در نسبت آن با دین، و سهم دین در شکل گیری این نحو از تفکر است. در این میان سهم فرق مذهبی و کلامی نیز بی تأثیر نمی باشد، زیرا پیروان هر یک از این مذاهب با توجه به فهمی که از اسلام دارند، دست به تفکر می زنند. این اقدام آنها نیز رابطه مستقیم با نحوه نگرش ایشان به شخص اول دین، یعنی پیامبر آن دین دارد. شیعیان مدعیند که پیشوای اول ایشان علاوه بر نسبت خویشاوندی با پیامبر دارای نسبت اجتماعی- سیاسی وثیقی با پیامبر است، چرا که امام علی (ع) اولین فرد حامی پیامبر چه قبل و چه بعد از رسالت است. از سوی دیگر به زعم شیعیان، امام علی (ع) نسبت معنوی و عقلانی با پیامبر در قبل از آفرینش و بعد از آن در حیات دنیوی، دارد. حال آنکه پیامبر که از دیدگاه مسلمین عقل اول و اولین مخلوق، محسوب می شود. در نزد شعیان این نسبت معنوی- عقلانی امام علی (ع) با پیامبر به دیگر اولاد ایشان و حتی علمای حقیقی دین در طول تاریخ انتقال می یابد. ایشان از این نسبت تعبیر به ولایت می کنند، ولایتی که باطن رسالت محسوب شده، و با ختم نبوت وظیفه رسالت به آن انتقال می یابد. با این مقدمه به نظر علامه طباطبایی در خصوص نقش شیعه در شکل گیری تفکر و علوم عقلی اسلامی توجه می کنیم.
قرآن کریم و تفکر عقلى
قرآن کریم تفکر عقلى را امضاء نموده و آن را جزء تفکر مذهبى قرار داده است البته به عکس هم، تفکر عقلى نیز پس از آنکه حقانیت و نبوت پیغمبر اکرم (ص) را تصدیق نموده است ظواهر قرآن را که وحى آسمانى است و بیانات پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) را در صف حجتهاى عقلى قرار داده و حجتهاى عقلى که انسان با فطرت خدادادى نظریات خود را با آنها اثبات می کند دو قسم است «برهان و جدل». برهان حجتى است که مواد آن مقدماتى حق (واقعى) باشند اگرچه مشهود یا مسلم نباشند و به عبارت دیگر قضایائى باشند که انسان با شعور خدادادى خود اضطرارا آنها را درک و تصدیق می کند چنانکه می دانیم (عدد سه از چهار کوچکتر است) اینگونه تفکر تفکر عقلى است و در صورتی که در کلیات جهان هستى انجام گیرد مانند تفکر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان و جهانیان تفکر فلسفى نامیده می شود و جدل حجتى است که همه یا برخى از مواد آن از مشهورات و مسلمات گرفته شود چنانکه در میان گروندگان ادیان و مذاهب معمول است که در داخل مذهب خود نظریات مذهبى را با اصول مسلمه آن مذهب اثبات می کنند. قرآن کریم هر دو شیوه را به کار بسته و آیات بسیارى در این کتاب آسمانى در هریک از این دو شیوه موجود است.
اولا: به تفکر آزاد در کلیات جهان هستى و در نظام کلى عالم و در نظامهاى خاص مانند نظام آسمان و ستارگان و شب و روز و زمین و نباتات و حیوان و انسان و غیر آنها امر می کند و با رساترین ستایش از کنجکاوى عقلى آزاد می ستاید و ثانیا به تفکر عقلى جدلى که معمولا بحث کلامى نامیده می شود مشروط بر اینکه با بهترین صورتى (به منظور اظهار حق بی لجاجت مقرون به اخلاق نیکو) انجام گیرد، امر نموده است چنانکه می فرماید «ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است.» (نحل/ 125)
پیش قدمى شیعه در تفکر فلسفى و کلامى در اسلام
کاملا روشن است که از روز اول گروه اقلیت شیعه از اکثریت تسنن جدا شده پیوسته با مخالفین خود در نظریات خاصه اى که داشت به محاجه می پرداخت. درست است که محاجه دو طرفى است و متخاصمین هر دو در آن سهیم می باشند ولى پیوسته شیعه جانب حمله و دیگران جانب دفاع را به عهده داشته اند و پیشقدمى در تهیه وسائل کافیه مخاصمت در حقیقت از آن کسى است که به حمله می پردازد و نیز در پیشرفتى که تدریجا نصیب مبحث کلامى شد و در قرن دوم و اوایل قرن سوم با شیوع مذهب اعتزال به اوج ترقى رسید پیوسته علماء و محققین شیعه که شاگردان مکتب اهل بیت بودند در صف اول متکلمین قرار داشتند. گذشته از اینکه (شرح ابن ابی الحدید، اوایل ج1) سلسله متکلمین اهل سنت از اشاعره و معتزله و غیر ایشان به پیشواى اول شیعه امام على (ع) می رسد.
اما کسانی که به آثار صحابه پیغمبر اکرم (ص) آشنائى دارند خوب می دانند که در میان این همه آثار که از صحابه (که در حدود دوازده هزار نفر از ایشان ضبط شده) در دست است حتى یک اثر که مشتمل به تفکر فلسفى باشد نقل نشده تنها امیرالمؤمنین (ع) است که بیانات جذاب وى در الهیات عمیقترین تفکرات فلسفى را دارد. صحابه و علماء تابعین که به دنبال صحابه آمده اند و بالاخره عرب آن روز به تفکر آزاد فلسفى هیچگونه آشنائى نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه اى از کنجکاوى فلسفى دیده نمی شود تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه و بالخصوص امام اول و هشتم شیعه است که ذخائر بیکرانى از افکار فلسفى را دارا است و آنان می باشند که گروهى از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.
آرى عرب از طرز تفکر فلسفى دور بود تا نمونه اى از آن را در ترجمه برخى از کتب فلسفى یونان به عربى در اوایل قرن دوم هجرى دید و پس از آن کتب بسیارى در اوائل قرن سوم هجرى از یونانى و سریانى و غیر آن به عربى ترجمه شد و روش تفکر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت و با این حال اکثریت فقهاء و متکلمین به فلسفه و سایر علوم عقلیه که مهمانان تازه واردى بودند روى خوشى نشان نمی دادند و این مخالفت اگر چه در آغاز کار به واسطه حمایتى که حکومت وقت از این علوم می کرد، تأ ثیر قابل توجهى نداشت ولى پس از کمى صفحه برگشت و همراه منع اکید کتب فلسفى را به دریا ریختند و رسائل اخوان الصفا که تراوش فکرى یکعده مؤلفین گمنامى است یادگارى است از آن روز و گواهى است که چگونگى وضع ناهنجار آن وقت را نشان می دهد.
تلاش های فارابی، ابن سینا و سهروردی
پس از این دوره در اوایل قرن چهارم هجرى فلسفه توسط ابى نصر فارابى احیا شد و در اوایل قرن پنجم در اثر مساعى فیلسوف معروف ابوعلى سینا فلسفه توسعه کامل یافت. با تأمل کافی در کلمات این دو فیلسوف بزرگ اسلامی، بسیار روشن است که اینان پی برده بودند که به حقایق کلیه آفرینش، با هر یک از سه راه؛ یعنی از راه دین و ظواهر بیانات انبیا (ع) و راه فلسفه و برهان، و راه ذوق و کشف می توان نائل گردید. البته چون راه ظواهر دینی، منتهی به وحی آسمانی است که به منظور تکمیل و هدایت عموم مردم به انبیا رسیده و آنان مأموریت تبلیغ آن را به عموم مردم از عالم و جاهل و حضری و بدوی یافتند، در نتیجه حقایق آفرینش و دقایق اسرار هستی با ساده ترین بیان در همان ظواهر دینی ذکر شده که هر کس به اندازه سطح فهم خود چیزی دریافت داشته باشد، ولی مطالب فلسفی، در خور فهم عامه (غیر اختصایین این فن) نبوده و در انحصار جمعی است که با ریاضات عقلی ورزیده شده و می توانند میان برهان منطقی و میان افکار اجتماعی و قیاسات جدلی و خطابی تمیز دهند. همچنین مطالب کشفی و ذوقی، مخصوص کسانی است که با تعلیمات دینی و ریاضات شرعی، بدون ضم ضمایم، آئینه نفوس خود را صیقل زده و طبق عنایت های باطنی خدایی، حقایق را مشاهده نمایند.
باری، در اثر همین انتقال فکری، این دو فیلسوف، قدم های نخستین را در این راه برداشتند و پس از آنها و در قرن ششم نیز فلسفه اشراق را شیخ سهروردى تنقیح نمود و به همین جرم نیز باشاره سلطان صلاح الدین ایوبى کشته شد و دیگر پس از آن داستان فلسفه از میان اکثریت برچیده شد و فیلسوفى نامى به وجود نیامد جز اینکه در قرن هفتم در اندلس که در حاشیه ممالک اسلامى واقع بود ابن رشد اندلسى به وجود آمد و در تنقیح فلسفه کوشید. (مطالب فوق را باید از اخبارالحکماء و وفیات و سایر کتب تراجم به دست آورد)
کوشش پایدار شیعه در فلسفه
چنانکه عامل مؤثر در پیدایش تفکر فلسفى و عقلى در میان شیعه و به وسیله شیعه در میان دیگران ذخایر علمى بوده که از پیشوایان شیعه به یادگار مانده عامل موثر در بقاء این طرز تفکر در میان شیعه نیز همان ذخایر علمى است که پیوسته شیعه به سوى آنها با نظر تقدیس و احترام نگاه می کند و براى روشن شدن این مطلب کافى است که ذخایر علمى اهل بیت (ع) را با کتب فلسفى که با مرور تاریخ نوشته شده بسنجیم زیرا عیانا خواهیم دید که روز به روز فلسفه به ذخایر علمى نامبرده نزدیکتر می شد تا در قرن یازده هجرى تقریبا به همدیگر منطبق گشته و فاصله اى جز اختلاف تعبی در میان نمانده است.
شیعه چنانکه در آغاز, براى پیدایش تفکر فلسفى عاملى مؤثر بود در پیشرفت اینگونه تفکر و ترویج علوم عقلیه نیز رکنى مهم بود و پیوسته بذل مساعى می کرد و از این روى با اینکه با رفتن ابن رشد، فلسفه از میان اکثرت تسنن رفت هرگز از میان شیعه نرفت و پس از آن میان شیعه نرفت و در قرن هفتم هجری، فیلسوف و متکلم و ریاضی دان معروف، خواجه نصیرالدین طوسی به توفیق میان شرع و عقل پرداخت و پس از آن در قرن هشتم هجری، شمس الدین محمد ترکه همین مسلک را با طرزی عمیق تر، پی ریزی کرده و آثاری از خود به یادگار گذاشت. پس از اینها در قرن یازده هجری، میر محمدباقر داماد، مسلکی قریب به مسلک اشراقیین پیمود و پس از آن صدرالمتألهین شیرازی به تحدید فلسفه اسلامی پرداخته و حقایق آفرینش را از هر سه راه (ظواهر دینی و برهان و کشف) مورد بحث قرار داد و کتبی در توفیق میان ظواهر دینی و برهان، و کشف، و همچنین میان ظواهر دینی و کشف تألیف نمود.
زنده و پویایی حکمت متعالیه
مکتب صدرالمتألهین هنوز زنده است و سه قرن و کمی بیشتر که از عهد این فیلسوف می گذرد، فلسفه او مورد بحث و فحص بوده و جمع کثیری را پرورش داده است که دسته ای از آنها مباحث فلسفی را از راه توفیق میان ظواهر شرع و برهان تعقیب می کنند، و از مشاهیر این دسته، قاضی سعید قمی و آخوند ملاعلی نوری و آقاعلی ذنوری را باید شمرد و دسته ای از آنها از راه توفیق میان عقل و ذوق وارد شده اند، مانند آقا محمد بیدآبادی و آقا محمدرضا قمشه ای و دسته ای از آنها از راه توفیق میان ظواهر دینی و ذوق بحث می کنند، مانند فیض کاشانی و بعضی مانند حاجی سبزواری به هر سه قسمت پرداخته اند. این مکتب، به واسطه نزدیک کردن این سه مسلک به همدیگر، موفقیت هایی یافته که فلسفه در تاریخ چند هزار ساله خود از آنها محروم بوده، و از مشکلاتی که از هر جانب به واسطه تهیدستی خود دامنگیرش می شد و بن بست هایی که پیش می آمد، پیوسته در شکنجه بود.
تحول مسلمین در فلسفه و علوم عقلی
کلید رمزهایی به دست فلسفه اسلامی افتاده که هرگز در فلسفه های کهن کلده، مصر، یونان و اسکندریه به دست نمی آید، در نتیجه:
اولا: مسایل فلسفی که به حسب آنچه از کتب فلسفی گذشتگان، به عربی ترجمه شده و به دست مسلمین رسیده، تقریبا دویست مسأله بوده، در این مکتب فلسفی تقریبا به هفتصد مسأله بالغ می شود.
ثانیا: مسایل فلسفی که مخصوصا در مکتب مشائین از یونانی ها به طور غیر منظم توجیه شده و نوع مسائل از همدیگر جدا و به همدیگر نامربوط بودند، در این مکتب فلسفی، حالت مسایل یک فن ریاضی را پیدا کرده و به همدیگر مرتبط و بر یکدیگر مترتب شده اند، به نحوی که با حل دو سه مسأله اولی که فلسفه را افتتاح می کنند، همه مسایل فلسفی را می توان حل و توجیه نمود. به همین جهت به آسانی می توان رابطه فلسفه را از طبیعیات قدیم و هیأت قدیم قطع کرد و در نتیجه هیچ گونه برخورد و منافاتی میان این مکتب فلسفی و علم امروز اتفاق نمی افتد.
ثالثا: فلسفه (تقریبا) جامد و کهنه، به واسطه روش این مکتب فلسفی، به کلی تغییر وضع و قیافه داده و مطبوع طبع انسانی و مقبول ذوق و عقل و شرع می باشد، و مسایلی را که علم جدید، تازه موفق به کشف آنها شده یا امید حل آنها را دارد، این مکتب فلسفی با مایه شگرف خود به طور عموم و کلیت، به حل آنها موفق شده یا شالوده حل آنها را می ریزد؛ چنان که به واسطه حل شدن مسأله حرکت جوهری که سیصد سال پیش با این روش فلسفی حل شده است، مسأله بعد چهارم در اجسام، به طور روشن به دست آمده و مسأله نظریه نسبیت (البته در خارج از افکار نه در افکار) روشن گردیده است و مسایل دیگری که هنوز از راه علم، مورد بحث واقع نشده، به طور کلیت خاتمه یافته است.
Sources
سید محمدحسین طباطبایی- شیعه در اسلام- انتشارات حوزۀ علمیه- 1383
سید محمدحسین طباطبایی- شیعه (مذاکرات و مکاتبات با هانری کربن)- موسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه- 1383
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites