معنای فطری بودن دین
English 4404 Views |در مورد فطری بودن دین دانشمندان زیادی نظر داده اند. یکی از آنها روانشناس بسیار معروف جهانی و شاگرد فروید، یونگ است. او میگفت اینکه آقای فروید میگوید دین از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش میکند درست است. ولی اینکه او خیال میکند عناصر روان ناخودآگاه بشر منحصر به تمایلات جنسی ای که به شعور باطن گریخته اند میباشد، بی اساس است. انسان یک روان ناخودآگاه فطری و طبیعی دارد. روان ناخود آگاه جزء سرشت بشر است، عناصر رانده شده میروند آنجا و به آن ملحق میشوند، دین جزء اموری است که در روان ناخودآگاه بشر بطور فطری و طبیعی وجود دارد.
روانشناس و فیلسوف معروف امریکائی ویلیام جیمز در کتاب دین و روان میگوید: درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی طبیعی است، ولی بسیاری از آنها هم از دنیائی ماورای این دنیا سرچشمه میگیرد. او همچنین میگوید: دلیل اینکه اصولا بسیاری از کارهای بشر با حسابهای مادی جور درنمی آید همین است. آلکسیس کارل راجع به حقیقت دعا کتابی دارد بنام نیایش که در آن میگوید: دعا عالی ترین حالت مذهبی در انسان است و حقیقت آن پرواز روح بشر است بسوی خدا، هم او میگوید در وجدان انسان شعله فروزانی است که گاه و بیگاه انسان را متوجه خطاهای خویش میکند، متوجه گمراهیها و کج فکریهایش میسازد، همین شعله فروزان است که انسان را از راه کجی که میرود باز میدارد. آلبرت اینشتاین مدعی است که احساسات موجد مذهب متفاوت است، علت گرایش به مذهب را در همه طبقات نمیتوان یکسان دانست. او میگوید: خصیصه اجتماعی بشر نیز یکی از تبلورات مذهب است. یک فرد میبیند پدر و مادر، خویشان و رهبران و بزرگان میمیرند یک یک اطراف او را خالی میگذارند، پس آرزوی هدایت شدن، دوست داشتن، محبوب بودن و اتکاء و امید داشتن به کسی، زمینه قبول عقیده به خدا را در او ایجاد میکند. در انسان و حداقل در افراد رشد یافته انسانها چنین احساسی وجود دارد که میخواهد از وجود محدود خود خارج شود و خود را به قلب هستی رساند.
در انسان میلی وجود دارد که آرام نمیگیرد مگر آنکه خود را با خدا و منبع هستی متصل ببیند. این همان است که قرآن کریم فرموده است: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ تنها با یاد خدا و جای گرفتن خدا در قلب است که دل آدمی آرامش خویش را باز مییابد» (رعد/ 28). حتی در میان خود منکرین دین راجع به اینکه دین از چه ناشی شده و از کجا آمده، وحدت نظری وجود ندارد. نظریات مختلفی از طرف آنها ابراز شده و همه رد شده است، حتی اکثریت دانشمندان امروز توحید را پذیرفته اند، اصول دین را پذیرفته اند، دنیای علم به سوی قبول «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها؛ توجه خویش را به سوی دین حقگرایانه پایدار و استوار کن این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده» (روم/ 30) پیش میرود.
فطری بودن دین در نظر قرآن
منظور از فطری بودن دین این است که گرایش به خداپرستی و خضوع در برابر پروردگار گرایشی است که ریشه در فطرت انسان دارد و هر انسانی بالفطره خواهان نزدیک شدن به کامل مطلق است و پرسش های انحرافی و شرک آلود بر اثر تلقین های غلط و تربیت های ناصحیح و یا در اثر جهل و اشتباه در تطبیق پدید می آید. قرآن کریم راجع به اینکه که دین را خدا در نهاد بشر قرار داده اینطور میفرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها». امام علی (ع) نیز انبیاء را اینطور تعریف میکند: خدا انبیاء را یکی پس از دیگری فرستاده تا اینکه وفای آن پیمانی را که در نهاد بشر با دست خلقت بسته شده از مردم بخواهند، از مردم بخواهند با آن پیمانی که با زبان بسته نشده و روی کاغذ نیامده بلکه روی صفحه دل آمده، روی عمق ذات و فطرت آمده، قلم خلقت او را در سر ضمیر، در اعماق شعور باطن بشر نوشته است، به آن پیمان باوفا باشند.
این نظریه را برای اولین بار قرآن ابراز داشته است که دین جزو نهاد بشر است و قبل از اسلام چنین تزی در جهان وجود نداشت، تا قرن هفدهم و هیجدهم و نوزدهم میلادی بشر در این زمینه ها هزار گونه فکر میکرد، در حالیکه اکنون میبینیم کاوشهای روانی هماهنگ با قرآن میگوید: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ بر تو باد این فطرت الهی -یعنی همین دین که فطرت الهی است- این خلقت الهی (فطرت یعنی نوع خاص از خلقت)، این دین، این چگونگی خاص در آفرینش انسان که خدای متعال همه انسانها را بر این چگونگی آفریده است «لاتبدیل لخلق الله؛ آفرینش خدا تغییرپذیر نیست» (روم/ 30)، جزء سرشت انسان است، تا انسان در عالم هست و تا انسان انسان است، انسانی که متولد بشود باز با این سرشت متولد میشود، یعنی سرشت را نمیشود در انسانها عوض کرد و تغییر داد و تبدیل به چیز دیگر کرد. «ذلک الدین القیم؛ آن است دین راست و فوق العاده راست و مستقیم» (روم/ 30). این آیه در کمال صراحت، دین را «فطرة الله» برای همه مردم میشناسد.
همچنین در سوره مبارکه یس اینطور میفرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین* و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم* و لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون؛ اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست* و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست* و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد آيا تعقل نمىكرديد» (یس/ 60-62). سخن از یک عهد و پیمان است: ای بنی آدم، ای فرزندان آدم! (صحبت یک نفر و دو نفر، و یک امت و دو امت نیست) آیا من با شما پیمان نبستم؟ میگوید من و شما قبلا با یکدیگر قرارداد و پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید. اینجا پرستش شیطان، شیطان پرستی به آن معنا نیست که برویم در یک محراب، مجسمه شیطان را بسازیم، بلکه همان تبعیت از شیطان است. «و ان اعبدونی»؛ ما با همدیگر پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید، من را پرستش کنید. «هذا صراط مستقیم»؛ راه راست شما که شما را به کمال و سعادتتان میرساند این است.
جمله ای از رسول اکرم رسیده است که حدیث معروفی است و آن را بیشتر، اهل تسنن روایت کرده اند ولی شیعه هم روایت کرده است: «کل مولود یولد علی الفطرة فابواه یهودانه او ینصرانه او بمجسانه؛ هر مولودی که متولد میشود، بر فطرت الهی، بر فطرت اسلامی به دنیا می آید، پدران و مادران هستند که اینها را تغییر میدهند، اگر یهودی هستند یهودی اش میکنند، نصرانی هستند نصرانی اش میکنند، مجوسی هستند مجوسی اش میکنند»، هر که هر گروهی هست آن گروهی اش میکند.
Sources
مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 248-244
مرتضی مطهری- امدادهای غیبی در زندگی بشر به ضمیمه چهار مقاله دیگر- صفحه 23
Keywords
1 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites