تهمت جنون به پیامبر اکرم

English 3110 Views |

مجنون، دیوانه، این تهمت از اتهامهای رایج در میان ملل گذشته نسبت به پیامبران بود و برخی نیز از صمیم آن را نثار پیامبران می کردند و قرآن این اتهام را از زبان مشرکان در مواردی نقل می کند چنانکه می فرماید: «و قالوا یأیها الذى نزل علیه الذکر إنک لمجنون؛ گفتند ای کسی که (مدعی است) ذکر (وحی) بر او فرود آمده است، تو دیوانه ای!» (حجر/ 6)
این جمله سخنى است که کفار از در تمسخر و استهزاء به رسول خدا (ص) و کتاب نازل بر او گفته اند و به همین جهت اسم آن جناب را نیاوردند، بلکه به عنوان کسى که کتاب و ذکر بر او نازل شده خطابش کردند، و نیز اسم خداى نازل کننده را نبردند تا این معنا را برسانند که ما نمى دانیم خدا کجا است و از کجا این کتاب را براى تو فرستاده و وثوق و اعتمادى به گفته تو که ادعا مى کنى خدا این کتاب را نازل کرده نداریم، و لذا به صیغه مجهول تعبیر کرده و گفتند: "اى کسى که ذکر بر او نازل شده".
علاوه بر این، از قرآن کریم هم به ذکر تعبیر کردند که همه اینها از باب استهزاء و از همه بدتر جمله "إنک لمجنون" است که تهمت و تکذیب صریح است. آرى افراد لجوج و بى مایه هنگامى که در برابر یک عقل بزرگ و بى مانند قرار بگیرند یکى از نخستین وصله هایى که به او مى چسبانند جنون است، چرا که مقیاس را عقل کوچک و ناتوان خودشان قرار مى دهند و هر چه به این مقیاس نگنجد در نظر آنها بى عقلى و دیوانگى است!
اینگونه افراد، تعصب خاصى روى مسائل موجود محیطشان دارند هر چند گمراهى و ضلالت باشد، لذا با هر دعوت تازه اى به عنوان دعوت غیر عاقلانه مبارزه مى کنند، از نوآوریها وحشت دارند، و سخت به سنتهاى غلط پایبندند.
علاوه بر این، دنیاپرستان که همه چیز را با معیارهاى مادى مى سنجند، اگر با انسانى برخورد کنند که حاضر است همه منافع مادى خویش و حتى جان خود را در راه رسیدن به یک هدف معنوى از دست دهد باور نمى کنند که او عاقل باشد، چرا که عقل در عرف آنها، تهیه اموال بیشتر، همسر زیباتر و زندگى مرفه تر و مقام و منصب ظاهرى بالاتر است! کاملا روشن است که با این تفکر اگر ببینند کسى در برابر بهترین اموال و زنان و پستها مى گوید "اگر خورشید آسمان را در یک دست من، و ماه را در دست دیگرم قرار دهید، و به جاى حکومت بر محیط کوچک شما بر تمام منظومه شمسى حکومت کنم، دست از دعوت خویش بر نخواهم داشت" جز اینکه او را مجنون خطاب کنند، کار دیگرى نخواهند داشت.
عجب اینکه این نابخردان وصله هایى به رهبران الهى مى چسباندند که گاهى کاملا با هم ضد و نقیض بود، گاهى آنها را "دیوانه" مى خواندند و گاهى "ساحر"، با اینکه ساحر کسى است که باید از زیرکى و هوشیارى خاصى برخوردار باشد و درست در نقطه ضد دیوانه است. و چون جامعه ی عرب روی این اتهام بیش از تهمت های دیگر تکیه می کردند، قرآن نیز در رد آن پافشاری می کند و می فرماید: «و ما صاحبکم بمجنون؛ صاحب شما (رسول عصر شما) دیوانه نیست.» (تکویر/ 22)
تعبیر به "صاحب" که به معنى ملازم و رفیق و همنشین است، علاوه بر اینکه از مقام تواضع پیامبر نسبت به همه مردم حکایت مى کند، که او هرگز قصد برترى جویى نداشت، اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما زندگى کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درایت و امانت شناخته اید، چگونه نسبت جنون به او مى دهید؟! جز اینکه او بعد از بعثت، تعلیماتى با خود آورده که با تعصبها و تقلیدهاى کورکورانه و هوا و هوسهاى شما سازگار نیست، لذا براى اینکه خود را از اطاعت دستورات او معاف کنید چنین نسبت ناروایى را به او مى دهید.
نسبت "جنون" از جمله نسبتهایى است که طبق آیات قرآن به همه پیامبران الهى از سوى دشمنان لجوج و معاند داده شده: «کذلک ما أتى الذین من قبلهم من رسول إلا قالوا ساحر أو مجنون؛ اینگونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد مگر اینکه گفتند ساحر است یا دیوانه.» (ذاریات/ 52)
عاقل در منطق آنها کسى بود که همرنگ با محیط فاسد باشد، و دنباله رو شهوات آنها، نان را به نرخ روز خورد، و از هر حرکت اصلاحى و انقلابى دورى کند، و با این معیار و ضابطه، همه پیامبران از دیدگاه تاریک دنیا پرستان دیوانه بودند. بعد براى تاکید ارتباط پیامبر (ص) با جبرئیل امین مى افزاید: «و لقد رآه بالأفق المبین؛ او به طور مسلم جبرئیل را در افق روشن و آشکار مشاهده کرد.» (تکویر/ 23) منظور از افق مبین همان "افق اعلى" و افق آشکار کننده فرشتگان است که پیامبر جبرئیل را در آن مشاهده کرد.
بعضى آیه 7 سوره نجم را که مى فرماید: «و هو بالأفق الأعلى؛ در حالى كه او در افق اعلى بود.» شاهد بر این تفسیر دانسته اند، ولى همانگونه که در تفسیر سوره نجم بیان کردیم این آیه همچون سایر آیات این سوره حقیقت دیگرى را بازگو مى کند که با مراجعه به آن روشن خواهد شد. بعضى نیز گفته اند: پیامبر (ص) جبرئیل را در صورت اصلیش دو بار مشاهده کرد: یکى در آغاز بعثتش که جبرئیل بر آن حضرت در افق بالا ظاهر گشت، و تمامى شرق و غرب را پوشانده بود، و آن چنان عظمت داشت که پیامبر (ص) به هیجان آمد. مرتبه دوم در جریان معراج بود که پیامبر (ص) او را در آسمانهاى بالا، در صورت اصلیش مشاهده کرد، و آیه مورد بحث را نیز اشاره به آن مى دانند. و باز می فرماید: «فذکر فما أنت بنعمة ربک بکاهن و لا مجنون؛ نعمت خدای خود را یاد کن! تو هرگز نه کاهنی و نه دیوانه.» (طور/ 29)
این آیه نتیجه اى است که از اخبار مؤکد به وقوع عذاب الهى در روز قیامت، و از اینکه فرموده بود متقین از آن عذاب محفوظ و در جنات نعیم کامیابند، گرفته مى شود. پس این آیه شریفه در معناى این است که گفته شود: حال که آن اخبار حق است، پس تو به کار تذکر دادن خود بپرداز و بدان که تو به حق تذکر مى دهى و انذار مى کنى، و آن طور که به تو نسبت مى دهند کاهن و مجنون نیستى. و اینکه کاهن نبودنش را مقید کرد به قید "بنعمة ربک"، خواست تا بر خصوص آن جناب منت گذارد. و خلاصه، خواست بفرماید کاهن نبودن و مجنون نبودن، اختصاص به تو ندارد، بیشتر مردم همینطورند، ولى در تو نعمت خاصى است که نمى گذارد در معرض چنین صفاتى قرار بگیرى. و کوتاه سخن اینکه کهانت و دیوانگى و امثال آن از تو محال است، بر خلاف سایر مردم که در معرض آن هستند.
اصولا اگر یک نفر یک تنه با دست خالی، بر خلاف افکار عمومی قیام کند در نظر کوتاه فکران یک فرد غیر عادی بوده و در نظر آنان خرد او دستخوش حادثه شده است ولی عاشقان حقیقت و انسانهای دلسوز جامعه، این منطق پنداری را به هیچ گرفته و یک تنه به تنویر افکار و اصلاح جامعه برمی خیزند و سرانجام بسان شمع می سوزند و اظراف خود را روشن می سازند و احیانا در این موضع پیروزیهای چشمگیری به دست می آورند.

 

Sources

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 131

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏12 صفحه 141 و جلد ‏19 صقحه 27

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏11 صفحه 14 و جلد ‏26 صفحه 195

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information