اصالت فرد یا جامعه در نظام غایی
English 2012 Views |اگر بگوییم هدف غایی در زندگی، رسیدن فرد به سعادت است، بدین معناست که اصالت را در نظام غایی از آن فرد می دانیم و اگر قائل شویم که هدف، وصول جامعه به کمال است، بدنی معناست که در چنین نظامی اصالت از آن جامعه است. البته این که سعادت و کمال چیست، به بینش هر مکتب بستگی درد. مادی ها کمال را از قلمرو طبیعت بیرون نمی دانند و هر تفسیر از اخلاق و معنویات را بر پایه ارزش های مادی استوار می سازد. اما در نگرش الهیون، کمال و سعادت قلمروی بسیار گسترده دارد و هر دو حیطه طبیعت و ماورای طبیعت را در بر می گیرد.
کسانی که جز در محدوده بسته هوی و هوس خویش به چیزی دیگر نمی اندیشند، تنها بر اساس فرضیه «اصالت فرد» عمل می کنند و از این رو روش خود را بر استبداد، استعمار و استعباد پایه می نهند. با همین تفکر است که گروهی قائل به برتری نژاد خود هستند. در همین زمره اند کسانی که گمان می کنند نسبت به دیگران سالاری و سروری دارند و همه نیروهای جامعه باید در خدمت آنها و اهدافشان باشند. از همین گروه است «فرعون» که ندا در می دهد: «انا ربکم الاعلی؛ من پروردگار برتر شما هستم.»
در برابر، گروه دیگری یافت می شوند که از مدار بسته خود بینی بیرون آمده و به آزادی نسبی رسیده اند. اینان اصالت را از آن جامعه می دانند و بر پایه ایثار و نثار در راه مردم گام می نهند. آنا می پندارند که اگر جامعه اصلاح شود، هدف نهایی بر آورده می شود. این طرز تفکر اگر از آن فرد موحد باشد، برخاسته از غفلت او است؛ زیرا این اندیشه به مکتب مادی تعلق دارد. البته باید عنایت کرد که یک مادی نیز جاهلانه به این اندیشه چنگ می زند، زیرا وی در حقیقت نمی تواند ایثار و نثار در راه مردم را باور کند. راز این مطلب در آن است که یک مادی پذیرفته است که مرگ پایان راه انسان است و او پس از مرگ هیچ لذت یا رنجی را درک نمی کند. بر این اساس، چنین فردی چگونه می تواند پس از مرگ، از رفاه جامعه با خبر شود تا کامیاب گردد؟ مگر نه این است که زندگی هر موجود، بسته به حقیقت آن است؟ اگر انسان پس از مرگ، روح و حقیقت جاودانه نداشته باشد، چه گونه می تواند غم و شادی مردم را حس کند؟
گروه دیگر الهیون و موحدانند که از هر دو زندان فرد و اجتماع رهایی جسته اند و به اوج عروج مکتب الهی بار یافته اند. اینان، همه کارهاشان، چه در قلمرو فرد و چه در گستره اجتماع، رنگ الهی دارد که ازهر رنگی بهتر است: «و من احسن من الله صبغه؛ کیست که رنگش بهتر از رنگ خدا باشد؟»
آنان کارهای خویش را از هر تباهی مصون می دارند و با در گذشتن از مرتبه والای عدل به قله سرفراز احسان می رسند و برای رسیدن به سایه خورشید سواران بی سایه، رنج خود و راحت یاران می طلبند. آنها گرسنگی خویش را با سیر کردن گرسنگان می پذیرند و تشنگی خود را با سیراب ساختن لب تشنگان می خرند و بی پناهی خویش را با پناه دادن بی پناهان استقبال می کنند. آنان نمود برجسته این آیه اند: «و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه؛ و دیگران را بر خویش ترجیح می دهند، هر چند خود نیازمند باشند.»
از ویژگی های این گروه آن است که در امور مادی، همواره دیگران را بر خود ترجیح می دهد، ولی در امور معنی که با راحت و آسایش دیگران ناسازگاری ندارد، می کوشند که پیشرو باشند و بر دیگران پیشی بجویند: «فاستبقوا الخیرات؛ در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی بگیرید.»
اما مهمترین نکته ای که باید به آن عنایت داشت، این است که اینان همه ایثارها و نثارها را از آن رو انجام می دهند که امکان کمال یافتن خود را فراهم آورند و از این رهگذر روح خود را تعالی بخشند. به بیان دیگر، این همه احسان نه تنها نشانه اصالت جامعه در نظام غیابی نیست، بلکه دلیلی بر اصالت فرد است؛ یعنی در نظام غایی، برای تعالی روح خود باید به جامعه احسان کرد. به این ترتیب، در مکتب الهی، اصالت فرد معنای ویژه خود را باز می یابد. پس در نظام فاعلی، انسان های برتر جامعه را می سازند و اصالت از آن آنهاست. در نظام غایی نیز اصالت از آن فرد است، اما با بیانی که گذشت.
فراموش نشود که این سخنان در قلمرو مباحث اخلاقی و حقوقی مطرح شد. اما اگر بحث رنگ فلسفی بگیرد، آنگاه روشن می گردد که هم در نظام فاعلی و هم در نظام غایی، اصالت تنها از آن خداست و نه فرد یا جامعه. اعتقاد ما این است: «هو الاول و االاخر؛ آغاز و انجام هر چیز خداست.»
با این اعتقاد، اصالت هر چیز جز خدا در نظام فاعلی، با «اولیت حق» سازگار نیست؛ همانگونه که اصالت غیر خدا در نظام غایی، با «آخریت» ذات حق هماهنگی ندارد.
Sources
عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 171- 173
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites