نظریات اصاله الفردی در خصوص ترکیب جامعه

English 2321 Views |

ترکیب جامعه از افراد ترکیب اعتباری است، یعنی واقعا ترکیبی‏ صورت نگرفته است. ترکیب واقعی آنگاه صورت می‏ گیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر نمایند و از یکدیگر متأثر گردند و در اثر آن تأثیر و تأثرها و فعل و انفعال ها و پیدایش زمینه، یک پدیده جدید با خواص‏ مخصوص خود پدید آید آن گونه که در ترکیب های شیمیایی می‏ بینیم، مثلا از تأثیر و تأثر و فعل و انفعال دو گاز به نام اکسیژن و هیدروژن در یکدیگر و از یکدیگر، پدیده جدیدی با ماهیت جدید و خواص و آثار ویژه‏ای به نام "آب" پدید می ‏آید. لازمه ترکیب حقیقی این است که اجزای تشکیل دهنده‏ پس از ترکیب و ادغام در یکدیگر، ماهیت، خواص و آثار خود را از دست می‏ دهند و در وجود "مرکب" حل می‏ شوند. انسانها در زندگی اجتماعی هرگز به این گونه در یکدیگر ادغام نمی‏ شوند و در جامعه به عنوان "انسان الکل" حل نمی‏ گردند. پس جامعه وجود اصیل و عینی و حقیقی ندارد، وجود اعتباری و انتزاعی دارد، آنچه وجود اصیل و عینی و حقیقی دارد فرد است و بس. پس در عین اینکه زندگی انسانی در جامعه شکل و ماهیت اجتماعی دارد، افراد اجتماع به صورت یک مرکب‏ حقیقی به نام جامعه درنمی ‏آیند. جامعه مرکب حقیقی همانند مرکبات طبیعی نیست، اما مرکب صناعی‏ هست، و مرکب صناعی خود نوعی مرکب حقیقی است هر چند مرکب طبیعی‏ نیست، مرکب صناعی مانند یک ماشین که یک دستگاه مرتبط الاجزاء است. در مرکب طبیعی اجزاء، هم هویت خود را از دست می‏دهند و در "کل" حل‏ می‏ گردند و هم بالتبع و بالجبر استقلال اثر خود را از دست می دهند، اما در مرکب صناعی، اجزاء هویت خود را از دست نمی ‏دهند، ولی استقلال اثر خود را از دست‏ می ‏دهند. اجزاء به گونه ‏ای خاص با یکدیگر مربوط می‏ شوند و آثارشان نیز با یکدیگر پیوستگی پیدا می‏ کنند و در نتیجه آثاری بروز می‏ کند که عین مجموع‏ اثر اجزاء در حال استقلال نیست. مثلا یک اتومبیل اشیاء و یا اشخاص را با سرعت معین از محلی به محل دیگر منتقل می ‏کند، در حالی که این اثر نه‏ به جزئی خاص تعلق دارد و نه مجموعه آثار اجزاء در حال استقلال و عدم‏ ارتباط است. در ترکیب ماشین همکاری و ارتباط و پیوستگی جبری میان اجزا هست، ولی محو هویت اجزاء در هویت کل در کار نیست بلکه کل، وجودی مستقل از اجزاء ندارد، کل عبارت‏ است از مجموع اجزاء به علاوه ارتباط مخصوص میان آنها. جامعه نیز چنین است. جامعه از نهادها و تأسیسات اصلی و فرعی تشکیل‏ شده است. این نهادها و افرادی که این نهادها به آنها وابسته است همه‏ به یکدیگر وابسته و پیوسته ‏اند. تغییر در هر نهادی، اعم از نهاد فرهنگی‏، مذهبی، اقتصادی، سیاسی، قضایی، تربیتی موجب تغییراتی در نهادهای‏ دیگر است و زندگی اجتماعی به عنوان یک اثر قائم به کل ماشین اجتماع‏ پدید می ‏آید بدون آنکه افراد در کل جامعه و یا نهادها در شکل کلی جامعه‏ هویت خود را از دست بدهند. نظریه اول یک نظریه اصالةالفردی محض است، زیرا مطابق این نظریه‏ جامعه نه وجود حقیقی دارد و نه قانون و سنت و نه سرنوشت و نه شناخت، تنها افرادند که وجود عینی دارند و موضوع شناخت قرار می‏ گیرند، سرنوشت‏ هر فرد مستقل از سرنوشت افراد دیگر است.
نظریه دوم نیز اصالةالفردی است، برای جامعه به عنوان یک کل و برای‏ ترکیب افراد به عنوان یک ترکیب واقعی، اصالت و عینیت قائل نیست، ولی این نظریه رابطه افراد را نوعی رابطه اصیل و عینی شبیه رابطه فیزیکی‏ می ‏داند. مطابق این نظریه جامعه در عین اینکه وجود مستقل از افراد ندارد و تنها افرادند که وجود عینی و حقیقی دارند، ولی نظر به اینکه افراد و اجزای جامعه مانند اجزای یک کارخانه و یک ماشین وابسته به یکدیگرند و در یک رابطه علی و معلولی‏ مکانیکی آثار و حرکاتشان به یکدیگر گره خورده است، افراد سرنوشت‏ مشترک دارند و جامعه، یعنی این مجموعه مرتبط الاجزاء، از نظر رابطه‏ خاص علی و معلولی مکانیکی که میان اجزایش برقرار است شناختی مستقل از شناخت هر یک از اجزاء دارد. جامعه اگر وجود حقیقی داشته باشد، قهرا قوانین و سنن مخصوص به خود دارد. اگر درباره ماهیت جامعه که هم‏اکنون بحث کردیم نظریه اول را بپذیریم و منکر وجود عینی جامعه شویم، قهرا جامعه را فاقد سنت و قانون‏ دانسته‏ ایم. و اگر نظریه دوم را بپذیریم و ترکیب جامعه را از نوع ترکیب‏ صناعی و ماشینی بدانیم، جامعه قانون و سنت دارد ولی همه قوانین و سنتش‏ در رابطه علی و معلولی و مکانیکی اجزاء و تأثیر مکانیکی بخش های جامعه در یکدیگر خلاصه می‏ شود بدون اینکه در جامعه نشانه ‏ای از نوع حیات و زندگی و آثار مخصوص دیده شود.

Sources

مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 35-24

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information