وضع علم در میان ملل مسلمان

English 4783 Views |

من معتقدم اثر و فائده ای چندان بر این حرفها مترتب نیست. ما هر اندازه از این حرفها بزنیم وقتی که طرف چشم باز می کند و ملل اسلامی را در عصر حاضر جاهلترین و بی سوادترین ملل جهان می بیند، و می بیند در هیچ جای دنیا به قدر کشورهای اسلامی بی سواد وجود ندارد، اثر همه حرفهای ما از بین می رود، لااقل یک معما برایش پیش می آید که اگر این حرف راست است و اسلام این اندازه از علم حمایت کرده و آن را فرض و واجب دانسته پس چرا دورترین ملل جهان از علم و دانش مسلمانانند؟!
من معتقدم به جای این گونه تبلیغات و پر و پاکاندهای بی اثر که حداکثر این است موقتا دل خود ما را خوش می کند، متوجه عیبهای جامعه اسلامی خود بشویم و در علل و موجبات تأخیر علمی این جامعه فکر کنیم و راه چاره را به دست آوریم. هر وقت مجدانه دست به کار شدیم و در این جهاد مقدس شرکت کردیم و جلو رفتیم آن وقت می توانیم با کمال سربلندی بگوییم اسلام است که می فرماید: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم».
آقای سید موسی صدر سلمه الله در یک سخنرانی، یادی از فعالیتهای علامه شرف الدین نمودند گفتند مرحوم شرف الدین با آن همه کتابهای عالی و ذیقیمتی که برای معرفی شیعه و اهل بیت نوشت وقتی که وضع شیعه را در لبنان مشاهده کرد و دید فقیرترین مردم و جاهل ترین مردم و زیر دست ترین مردم همان شیعه های لبنان هستند، و در میان آنها یک استاد یا یک طبیب یا یک مهندس پیدا نمی شود یا کمتر پیدا می شود، و در عوض هر چه حمال و حمامی و کیسه کش و کناس بود شیعه بود، با خود فکر کرد که با این وضع موجود کتابهای من چه اثری می تواند داشته باشد، مردم خواهند گفت که تشیع اگر مکتب و روش خوب و نجات دهنده ای بود باید شیعیان وضع بهتری داشته باشند. این بود که در فکر فعالیتهای علمی افتاد و به تأسیس مدارس و آموزشگاهها و انجمنهای خیریه افتاد تا بالاخره حرکتی و نهضتی مقدس به وجود آورد و جامعه شیعه را در لبنان بالا آورد. مسلمانان به طور کلی نسبت به سایر مردم جهان اکنون حالت همان شیعیان لبنان را نسبت به سایر مردم لبنان در آغاز کار علامه شرف الدین دارند. ما هر اندازه راجع به اسلام، طرفداری اسلام از علم، و تشویق اسلام به علم بحث کنیم، در مقابل وضع مجسم حاضر ملل اسلامی اثری ندارد، حداکثر این است که برای طرف یک معما پیدا شود که اگر این حرفها راست است پس چرا مسلمانان به این روز گرفتارند؟
دوست فاضل ما آقای آقا سیدمحمد فرزان نقل می کردند که در سابق، در اوایل مشروطیت، آقای آقا سید هبة الدین شهرستانی سلمه الله مجله ای به عربی در عراق منتشر می کردند به نام "العلم". و دو سه سالی منتشر شد (من خودم هنوز آن مجله را ندیده ام). در پشت آن مجله در وسط صفحه، کلمه "العلم" به خط نستعلیق کلیشه شده بود و در چهار گوشه هم این چهار حدیث زینت بخش پشت مجله بود. یک وقت در خود آن مجله نوشته بود که یک روز یک نفر مستشرق آلمانی به ملاقات آقای شهرستانی در دفتر مجله یا در جای دیگر آمد (ایشان اظهار می کردند فعلا بعید العهدم) و پشت این مجله را با همین ترتیب دید. پرسید اینها چیست که در پشت این مجله نوشته شده؟ گفته شد اینها چهار دستور است از پیغمبر ما درباره علم. بعد برایش ترجمه شد که پیغمبر اسلام فرموده: تحصیل علم بر هر مسلمانی اعم از زن و مرد و از هر صنف فریضه و واجب است، و فرموده: از گهواره تا گور دانش بجوئید، و فرموده علم را بجوئید ولو به اینکه بخواهید تا چین به دنبالش بروید، و فرموده حکمت و علم گمشده مسلمان است و هر جا آن را بیابد بر می دارد و اهمیت نمی دهد که گمشده خود را از دست چه کسی می گیرد. آن مرد مستشرق اندکی فکر می کند و بعد می گوید اوه! شما یک همچو دستورها داشتید که پیغمبر شما علم را بر شما فرض شمرده، نه از نظر افراد و اختلاف جنسی، نه از لحاظ زمان، نه از لحاظ مکان و نه از لحاظ معلم قیدی قرار نداده و باز اینقدر در جهالت باقی هستید و اینقدر بی سواد در میان شما وجود دارد؟!
واقعا این خود یک معمائی است که چرا این فریضه عمومی متروک شد و فریضه شناخته نشد، چرا این دستورها اجرا نشد. البته نمی خواهم بگویم این دستورها هیچ زمان اجرا نشد، زیرا اسلام یک نهضت علمی و فرهنگی عظیم کم نظیری در جهان به وجود آورد و قرنها پرچمدار علم و فرهنگ و تمدن بشریت بود، و این نهضت مدیون فرمانی بود که اسلام درباره علم صادر کرد. چگونه ممکن است دینی که اولین آیه نازل بر پیغمبرش با خواندن و نوشتن و قلم و علم و تعلم آغاز می گردد: «اقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم»؛ «بخوان به نام پروردگارت که آفرید. انسان را از خون بسته شده آفرید. بخوان که پروردگارت بزرگوار است. همو که به وسیلة قلم آموخت. آموخت به انسان چیزی را که نمی دانست». (علق /5-1).
دینی که اصل اولش توحید است و در آن اصل، تقلید و تعبد را به هیچ وجه جایز نمی داند و تحقیق و تجسس را لازم می شمارد، چنین دینی تمدن و فرهنگ و نهضت علمی به وجود نیاورد؟! ولی در عین حال وقتی که انسان به آن دستورها و فرمان ها می نگرد می بیند مخصوصاً در قرون اخیر خیلی متروک مانده که نتیجه اش همین است که می بینیم. پس باید دید علت این امر چه بوده؟

Sources

مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 159-158 و 164-163

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information