مبانی نظریه قهرمان درباره تحرک تاریخ

English 3644 Views |

بعضی ادعا کرده‏ اند که: "تاریخ جنگ میان نبوغ و حد عادی است"، یعنی همواره افراد عادی و متوسط طرفدار وضعی هستند که به آن خو گرفته‏ اند و نابغه خواهان تغییر و تبدیل وضع موجود به وضع عالی ‏تر است. کارلایل مدعی است که تاریخ با نوابغ و قهرمانان آغاز می ‏شود. این نظریه در حقیقت مبتنی بر دو فرض است: اول اینکه جامعه فاقد طبیعت و شخصیت است. ترکیب جامعه از افراد ترکیب حقیقی نیست. افراد همه مستقل از یکدیگرند. از تأثیر و تأثر افراد از یکدیگر یک روح جمعی و یک مرکب واقعی که از خود شخصیت و طبیعت و قوانین ویژه داشته باشد به وجود نمی ‏آید. پس افرادند و روان‏شناسی های فردی و بس. رابطه افراد بشر در یک جامعه از نظر استقلال‏ از یکدیگر نظیر رابطه درختان یک جنگل است. حوادث اجتماعی چیزی جز مجموع حوادث جزئی و فردی نیست، از این رو بر جامعه بیشتر "اتفاقات‏" و "تصادفات" که نتیجه برخورد علل جزئی است حاکم است نه علل کلی‏ و عمومی.
فرض دوم این است که افراد بشر بسیار مختلف و متفاوت آفریده شده‏ اند. با اینکه افراد بشر عموما موجودات فرهنگی، و به اصطلاح فلاسفه حیوان‏ ناطق‏اند، در عین حال، اکثریت قریب به اتفاق انسان ها فاقد ابتکار و خلاقیت و آفرینندگی می‏ باشند، اکثریت مصرف کننده فرهنگ و تمدن‏ اند نه‏ تولید کننده آنها. فرقشان با حیوانات این است که حیوانات حتی مصرف‏ کننده هم نمی ‏توانند باشند. روح این اکثریت روح تقلید و دنباله‏ روی و قهرمان پرستی است، اما اقلیتی بسیار معدود از انسان ها قهرمان‏اند، نابغه ‏اند، فوق حد عادی و متوسط اند، مستقل‏ فکر، مبدع و مبتکر و دارای‏ اراده قویه ‏اند، از اکثریت متمایزند، گویی "ز آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند". اگر نوابغ و قهرمانان علمی، فلسفی، ذوقی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، هنری و فنی ظهور نکرده بودند بشریت به همان حال باقی‏ می ‏ماند که روز اول بود، یک قدم به جلو نمی ‏آمد.
از نظر ما هر دو فرض مخدوش است. اما فرض اول از آن جهت که جامعه از خود شخصیت و طبیعت و قانون‏ و سنت دارد و بر طبق آن سنن کلی جریان می‏ یابد و آن سنت ها در ذات خود پیشرونده و تکاملی می‏ باشند. پس این فرض را باید به کناری نهیم و آنگاه‏ ببینیم با وجود اینکه جامعه دارای شخصیت و طبیعت و سنت است و بر وفق‏ همان سنن جریان می‏یابد، شخصیت فرد می‏ تواند نقش داشته باشد یا نه؟ و اما فرض دوم از آن جهت که‏ هر چند این مطلب جای انکار نیست که افراد بشر، مختلف آفریده شده ‏اند ولی این نظر هم صحیح نیست که تنها قهرمانان و نوابغ، قدرت خلاقه دارند و اکثریت قریب به اتفاق مردم فقط مصرف کننده فرهنگ و تمدن‏اند. در تمام افراد بشر بیش و کم استعداد خلاقیت و ابتکار هست و بنابراین همه‏ افراد و لااقل اکثریت افراد می‏ توانند در خلق و تولید و ابتکار سهیم باشند گو اینکه سهم شان نسبت به سهم نابغه ناچیز است.

Sources

مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 251-249

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites