فلسفه فرهنگ از دیدگاه هندوان
English 2636 Views |منطقی ترین قوی ترین و عظیم الشان ترین ارائه و عرصه فلسفه و فرهنگ هند بدون شک نماد یا پیکره روح آسمانی شیوا مهایوارا (سه پیکره در یک پیکره) در معبدی در جزیره الفانتا بوده است.
چهره اصلی و مرکزی پیکره مطلق یا به خودی خود نورانی نامتمایل به جهت یا سمتی بوده و در ماورای محیط و محدوده خویشتن است. چهره سمت راست آگهورا با چهره ای خوفناک، خشمگین و پرخاشگر در نپذیرفتن و تخریب جلوه گر شده است. در حالی که چهره سمت چپ متعلق به اوما همسر زیبای شیوا و آراسته به جواهر برانگیزنده در حرکات و بازی های سازنده و ابراز علاقه و شفقت بوده است.
در فرهنگ هند "اوما" یا "سکتی" که گل نیلوفر در دست دارد نمادی از هدف های (artha) و (karma) است. آگهورا (aghora) (سمت راست) که ماری را در میان انگشتانش دارد نمایش دهنده اهداف (dharma) ،(mksa) یا حقانیت و بر حق بودن و رهایی و آزادی از قید و بند بوده است در حالی که از دیدگاه چهره اصلی (tatpurusa) ساختار آهنگین و مکرر خلقت و سکوت فعالت و آرامش همگی در گذرند. آنها مانند هر پدیده دیگر اوج گرفته تکثیر می کنند و تجزیه می شوند.
نقش اسطوره ها و فرم های جهانی در گسترش فرهنگی همراه با نمادها و پیکره ها و تصاویر بسیاری از کتاب های مقدس هندی چارچوبی جهت فرهنگ های آسیا ایجاد نموده و به آنها شکل داده است.
در این راستا مهم ترین حماسه ها به اسامی ذیل اند: جاتا کاها؛ پوراناها؛ آگاماها؛ تانتراها و متون تک و واحد مانند: سادارما؛ لالیتاویسترا فقط از طریق مذهب مدرس گرایی و ادبیات و هنر است که انسان می تواند به روحیه هند الهام مهم اعصار شکل دهنده تاریخ هند و روابطش با حیات خارجی خود دست یابد. ماخذهای بنیادی و مفروض فرهنگ هند کلیه ی قشرهای مردم هند حتی آنهایی که اجدادشان از عشیره ها و ایلات مراتع آبی غربی یا تجار و بازرگانان سواحل ایران و سوریه بودند، دیر یا زود تحت سلطه طرز تفکر و طلسم احساس گذرا بودن حیات قرار گرفتن. جایز شمردن اصول اخلاقی (کارما)، مهاجرت از نقطه ای به نقطه ای دیگر، اعتقاد به وجود سلسله ی مراتب روحانی جامعه، حرکت و قداست حیات خانوادگی و تعهدات کمال مطلوب بودن برادری انسانها و ابراز شفقت به دیگر مخلوقات و نگرش زیباپسندانه به حیات همراه با تمایلات و احساسات مربوط به آن، به گونه ای تجریدی و در عین حال متمرکز مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است.
ارزش های اجتماعی فوق، عمومیت های یک تمدن، لزوما ما بعدالطبیعه و انسانی بوده که مفروضات بنیادی، وحدت، گسترش و تعمیم آن به طور مکرر در اعصار مختلف و ایجاد امپراتوری و رنسانس مورد تاکید قرار گرفته و شور اشتیاق مردم را در ادوار انقیاد و درماندگی زنده نگاه داشته است.
Sources
محمدتقی جعفری- فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو- صفحه 102-100
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites