رابطه عدالت و بعثت انبیاء از نظر قرآن

English 3126 Views |

مسئله ای در زمینه بعثت پیامبران مطرح است و آن اینکه هدف اصلی از مبعوث شدن پیامبران و به اصطلاح منظور نهایی از ارسال رسل و انزال کتب چیست؟ آخرین سخن پیامبران کدام است؟ ممکن است گفته شود هدف اصلی، هدایت مردم، سعادت مردم، نجات مردم، خیر و صلاح و فلاح مردم است. شک نیست که پیامبران برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و نجات مردم و خیر و صلاح و فلاح مردم مبعوث شده اند. سخن در این نیست، سخن در این است که این راه راست به چه مقصود نهایی منتهی می شود؟ سعادت مردم از نظر این مکتب در چیست؟ در این مکتب چه نوع اسارت ها برای بشر تشخیص داده شده که می خواهد مردم را از آن گرفتاری ها نجات دهد؟ این مکتب، خیر و صلاح و فلاح نهایی را در چه چیز می داند؟
در قرآن کریم ضمن اینکه به همه این معانی اشاره یا تصریح شده، دو معنی و دو مفهوم مشخص ذکر شده که می رساند هدف اصلی، این دو امر است، یعنی همه تعلیمات پیامبران مقدمه ای است برای این دو امر؛ آن دو امر عبارت است از: شناختن خدا و نزدیک شدن به او و دیگر برقراری عدل و قسط در جامعه بشری. همه پیامبران الهی که از طرف خدای متعال در میان بشر مبعوث شده اند، برای دو هدف اساسی بوده است. یکی برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق خودش، میان بنده و خدا است و به تعبیر دیگر منع بشر از پرستش هر موجودی غیر از خالق خودش که در کلمه طیبه "لا اله الا الله" خلاصه می شود و دیگری برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر، بعضی با بعضی دیگر، بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان و عاطفه و خدمت به یکدیگر است. قرآن کریم، این دو مطلب را به عنوان دو هدف برای انبیاء، در کمال صراحت ذکر کرده است. راجع به هدف اول، قرآن کریم درباره خاتم الانبیاء می فرماید: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا* و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا»؛ «ای پیامبر! ما تو را گواه (گواه امت) و نوید دهنده و اعلام خطر کننده و دعوت کننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغی نورده فرستادیم.» (احزاب/ 45-46) در میان همه جنبه هایی که در این آیه آمده است، پیداست که "دعوت به سوی خدا" تنها چیزی است که می تواند هدف اصلی به شمار آید. از طرف دیگر درباره همه پیغمبران می گوید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...»؛ «ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند...» (حدید/ 25)
این آیه صریحا به پاداشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پیامبران معرفی کرده است. ببینید قرآن با چه صراحتی عنایت انبیاء و بلکه مأموریت و رسالت انبیاء برای برقراری عدل در میان بشر را بیان می کند. در این آیه می فرماید ما فرستادگان خودمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و دستور و نوشته فرستادیم با میزان، یعنی قوانین و مقررات عادلانه، برای چه؟ «لیقوم الناس بالقسط». برای اینکه همه افراد بشر به عدالت رفتار کنند و اصل عدالت در میان افراد بشر برقرار گردد. بنابراین، مسئله برقراری عدالت، آن هم با مقیاس بشریت، هدف اصلی و عمومی همه انبیاء بوده است، یعنی انبیاء که آمده اند، یک کار، یک وظیفه، یک مأموریت و یک رسالتی که داشته اند، به نص قرآن مجید عدالت بوده است.
بنابراین، از قرآن مجید این مطلب استفاده می شود که هدف اساسی انبیاء دو چیز است: توحید و برقراری عدالت. اولی مربوط است به ارتباط انسان با خدا، و دومی مربوط است به ارتباط انسان ها با یکدیگر. دعوت به خدا و شناختن او و نزدیک شدن به او یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی، اما اقامه عدل و قسط در جامعه یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی اکنون پرسش به این صورت مطرح است: آیا هدف اصلی پیامبران خداشناسی و خداپرستی است و همه چیز دیگر و از آن جمله عدل و قسط اجتماعی مقدمه این است، و یا هدف اصلی بر پا شدن عدل و قسط است، شناختن خدا و پرستش او مقدمه و وسیله ای است برای تحقق این ایده اجتماعی؟ برای پاسخ باید این طور مطرح کنیم: آیا هدف اصلی، توحید نظری و توحید عملی فردی است یا هدف اصلی، توحید عملی اجتماعی است؟ غایت و کمال واقعی هر موجودی، در حرکت به سوی خدا خلاصه می شود و بس. ادعای اینکه پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند شرک لایغفر است، همچنان که ادعای اینکه هدف نهایی پیامبران فلاح دنیوی است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب طبیعت، و زندگی در سایه عدل و آزادی و برابری و برادری نیست، ماده پرستی است. ارزش های اجتماعی و اخلاقی با اینکه مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی است، فاقد ارزش ذاتی نیستند.
ارزش های اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت حق و پرستش حق، از نوع مقدمه است، چنین نیست که اگر انسان به معرفت کامل حق و پرستش حق رسید، وجود و عدم راستی، درستی، عدل، کرم، احسان، خیرخواهی، جود و عفو علی السویه است، زیرا اخلاق عالی انسانی نوعی خداگونه بودن است (تخلقوا باخلاق الله) و در حقیقت، درجه و مرتبه ای از خداشناسی و خداپرستی است ولو به صورت نا آگاهانه، یعنی علاقه انسان به این ارزش ها ناشی از علاقه فطری به متصف شدن به صفات خدایی است، هر چند خود انسان توجه به ریشه فطری آنها نداشته باشد و احیانا در شعور آگاه خود منکر آن باشد از این است که معارف اسلامی می گوید دارندگان اخلاق فاضله از قبیل عدالت، احسان، جود و غیره هر چند مشرک باشند، اعمالشان در جهان دیگر بی اثر نیست این گونه افراد اگر کفر و شرکشان از روی عناد نباشد به نوعی در جهان دیگر ماجورند در حقیقت این گونه اشخاص بدون آنکه خودآگاه باشند، به درجه ای از خداپرستی رسیده اند.

Sources

مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 220-222

مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 7-31

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information