ظهور حقایق نهفته در نفوس انسان ها در قیامت

English English 4106 Views |

در روز قیامت آنچه در درون هاست به ظهور می رسد، نعمت ها و شقاوت ها که محصول نفوس انسانهاست ظهور می کنند: «یـ'´أیـها الإنسـآن إنک کادح إلی ربک کدحا فملـاقیه؛ ای انسان! بدان که تو با نهایت زحمت و سعی و کوشش، با سرعت بسوی پروردگارت میروی! و بالاخره باید به ملاقات او برسی!» (انشقاق/6). این آیه راجع به مؤمنین نیست. لقای خدا که در این آیه و در بسیاری از آیات قرآن کریم آمده است، راجع به انسان است؛ انسان هر که باشد: مؤمن، کافر، متقی، فاجر، عادل، فاسق، هر که هست باید بسوی خدا حرکت کند و به ملاقات او نائل آید. نور خدا از دریچه عالم وحدانیتش می تابد و تمام درون را روشن میکند؛ و آثار نعمت های الهیه از بهشت، و حورالعین، و جنات تجری من تحتها الانهار، و نسیم های دل انگیز، و عطرهای روح افزا، و رضوان من الله اکبر، آن قدر نعمت هائی که در قیامت وعده داده شده است؛ همه و همه در اثر طلوع نور توحید، در مظاهر جمال به انسان میرسد.
«و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین؛ در روز بازپسین در بهشت، آنچه را که نفوس اشتها داشته باشند و چشمها از آن لذت برند، خداوند برای انسان مهیا فرموده است» (زخرف/71). این نعمت ها همه در باطن نفوس مختفی بوده، و در حقیقت مؤمن پنهان بوده؛ لیکن «لا یجلیها لوقتها إلا هو؛ روشن نمی کند و به انسان نشان نمیدهد در موقعش مگر خداوند تبارک و تعالی» (اعراف/187).
«و أشرقت الارض بنور ربها؛ این مواضع و مواقع را در صقع نفوس، نور خدا روشن میکند» (زمر/69). مردم معصیت کار و گناهکار هم همینطور هستند. دائما برای خود آتش درست می کنند و نمی فهمند. مست شهوتند، مست غضبند، مست غفلتند و نمی فهمند. و آن حسی که در وجودشان هست و این آتش ها را با آن باید ادراک کنند کرخ و سر شده است. آن حس، بیکار و بی قوه و بی اثر مانده است. آن حس ـکه حس معنوی است و مجرد است؛ و به آن، حس گفتن از ضیق عبارت است- عاطل و باطل در زاویه خمود خمیده و در زندان تعطیل تنیده است. چون نور خدا ظاهر گردد و بر این حسهای مرده و مست و خواب تابش کند و آنانرا زنده و بیدار و هشیار نماید، معلوم میشود که چه خبر است؟ عینا مانند یک بیابان که در یکطرفش کثافات و قاذورات و مواد عفن، و در طرف دیگرش گل و یاسمن و ریحان است؛ اما چون شب است و سرد است، و آفتاب نیست و نور و گرمی نداده است، نه بوی کثافات از آن طرف به مشام میرسد و نه بوی ریاحین از این طرف. وقتی آفتاب از افق سر به در آرد و بر این زمین های خشک و سرد و تاریک بتابد، تمام این موجودات به حرکت در می آیند و آثار و خواص نهفته و کامله در وجودشان را نشان میدهند. از آنطرف بوی تعفن می آید، و از اینطرف بوی گل و ریحان به مشام میرسد.
ظهور باطن، و خفاء ظاهر؛ لازمه اش ظهور حقائق است و ارتفاع حجب ماهیات و پرده های هویات، و رسیدن «کل إلی غایة الغایات، و نهایة النهایات، الذی هو بدأ البدایات؛ و هو الله سبحانه و تعالی؛ تمام موجودات به پایان و فرجام نهایی تمام هستی می رسند فرجامی که سرآغاز تمام هستی است یعنی خدای سبحان و متعال»، همه به خدا میرسند که اوست آخرین سرمنزل مقصود تمام موجودات. «و إلیه تقلبون؛ شما بسوی خدا وارونه و واژگون میشوید!» (عنکبوت/21) یعنی بر میگردید، و تمام آثار و خصوصیات شما قلب و دگرگون میشود؛ چیز دیگری میگردید! گویا عالم قیامت که ظهور حق است، انسان را قلب میکند، عوض میکند. طلوع قیامت، تمام شؤونات زندگی را بصورت دیگر که اصلا در فکر انسان نمی گنجد در می آورد، و بطور دیگر مجسم میکند و در مر آی او قرار میدهد.
«و إلیه ترجعون؛ بسوی خدا بازگشت می کنید» (بقره/245) این جمله از کلام الهی در بسیاری از آیات آمده است: «و إلیه المصیر؛ صیرورت (یعنی چگونگی امور) همه بسوی خداست» (مائده/18) این جمله نیز در چند آیه دیگر آمده است: «ألا إلی الله تصیر الامور؛ چگونگی و بازگشت تمام امور بسوی خداست» (شوری/53). «إنا لله و إنآ إلیه راجعون؛ بدرستیکه حقا ما ملک مطلق خدائیم، و بدرستیکه حقا ما بسوی او از بازگشتگانیم» (بقره/156).
خوشا به حال آن کسانی که خوب حرکت کنند، و همین طور که در قرآن کریم و روش پویندگان راه حق ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین آمده است، آماده سفر شده و از قافله راه حق عقب نمانند. هر کس به هر درجه ای از سعادت رسیده، در اثر متابعت آنها بوده، و هر کس به شقاوت رسیده بر اثر مخالفت آنها بوده است. چون آنان وجه الله هستند و متحقق به حق و واقعیت. و معلوم است که هرچه انسان به آنان نزدیکتر شود به متن واقع و حقیقت نفس الامر نزدیک شده، و هر کس دور شود از اصالت واقع و نفس الامر دور شده است. و معیار تشخیص، وجدان خود انسان است. انسان هر کار صحیحی بکند، در وجدان خود میتواند با عمل ائمه علیهم السلام تطبیق کند؛ و هر کار خطائی کند نیز با همین قیاس میزان میکند و قبح او را در می یابد.

Sources

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 5- صفحه 173-169

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information