مفهوم عرش الهی از نظر آیات و روایات

English 6024 Views |

"عرش" در لغت به معنی چیزی است که دارای سقف بوده باشد و گاهی به خود سقف نیز عرش گفته می ‏شود مانند:« أو کالذی مر علی‏ قریة و هی خاویة علی‏ عروشها؛ مانند کسی که از کنار قریه ‏ای گذشت در حالی که آن چنان ویران شده بود که سقف هایش فرو ریخته و دیوار بر سقفها در غلطیده بود.» (بقره/ 259) گاهی به معنی تختهای بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است، چنان که در داستان سلیمان می ‏خوانیم که می‏ گوید: «أیکم یأتینی بعرشها؛ کدامیک از شما می‏ توانید تخت او (بلقیس) را برای من حاضر کنید.» (نمل/ 38) و نیز به داربست هایی که برای برپا نگهداشتن بعضی از درختان می ‏زنند، عرش گفته می ‏شود: همان طور که در قرآن می‏ خوانیم «و هو الذی أنشأ جنات معروشات و غیر معروشات: او کسی است که باغهایی از درختان داربست ‏دار و بدون داربست آفرید.» (انعام/ 141) ولی هنگامی که در مورد خداوند به کار می ‏رود و گفته می ‏شود "عرش خدا"، منظور از آن مجموعه جهان هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب می‏ شود. اصولا جمله «استوی‏ علی العرش؛ سپس بر عرش استيلا يافت.» (یونس/ 3) کنایه از تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش است، همانطور که جمله "ثل عرشه" (تختش فرو ریخت) به معنی از دست دادن قدرت می‏ باشد، در فارسی نیز این تعبیر کنایی زیاد به کار می‏ رود، مثلا می ‏گوئیم در فلان کشور، جمعی شورش کردند و زمامدارشان را از تخت فرو کشیدند، در حالی که ممکن است اصلا تختی نداشته باشد، یا جمعی به هواخواهی فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن یا از قدرت افتادن است.
بنابراین در آیه: «إن ربکم الله الذی خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام ثم استوی‏ علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق و الأمر تبارک الله رب العالمین؛ پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت، با (پرده تاریک) شب، روز را می ‏پوشاند و شب به دنبال روز به سرعت در حرکت است، و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید در حالی که مسخر فرمان او هستند، آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان) برای او (و به فرمان او) است. پر برکت (و زوال ‏ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است. کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلقت آنها است. و از اینجا روشن می‏ شود: آنها که جمله فوق را دلیل بر "تجسم خدا" گرفته ‏اند گویا توجه به موارد استعمال فراوان این جمله در این معنی کنایی نکرده ‏اند. معنی دیگری برای "عرش" نیز هست، و آن در مواردی است که در مقابل "کرسی" قرار گیرد، در این گونه موارد کرسی (که معمولا به تختهای پایه کوتاه گفته می ‏شود) ممکن است کنایه از جهان ماده بوده باشد و عرش کنایه از جهان ما فوق ماده (عالم ارواح و فرشتگان) چنان که خداوند در سوره بقره آیه 255 معروف به آیة الکرسی می ‏فرماید: کرسی (حکومت) او آسمانها و زمین را در بر گرفته و حفظ و نگاهداری آسمان و زمین برای او گران نیست. (وسع کرسیه السماوات و الأرض و لا یؤده حفظهما.)
منظور از عرش و کرسی چیست؟ "کرسی" از نظر ریشه لغوی از "کرس" (بر وزن ارث) گرفته شده که به معنی اصل و اساس می‏ باشد و گاهی نیز به هر چیزی که به هم پیوسته و ترکیب شده است گفته می‏ شود و به همین جهت به تختهای کوتاه "کرسی" می ‏گویند و نقطه مقابل آن "عرش" است که به معنی چیز "مسقف" یا خود سقف و یا تخت پایه بلند می‏ آید. و از آنجا که استاد و معلم به هنگام تدریس و تعلیم بر کرسی می‏ نشیند گاهی کلمه کرسی کنایه از علم می ‏باشد و نظر به اینکه "کرسی" تحت اختیار و زیر نفوذ و سیطره انسان است گاهی به صورت کنایه از "حکومت" و "قدرت" و فرمانروایی بر منطقه‏ ای به کار می ‏رود. در آیه بالا می‏ خوانیم که کرسی خداوند همه آسمانها و زمین را در بر می ‏گیرد، کرسی در اینجا به چند معنی می‏ تواند باشد:


الف: منطقه قلمرو حکومت‏
یعنی خداوند بر همه آسمانها و زمین حکومت می ‏کند و منطقه نفوذ او همه جا را در بر گرفته و به این ترتیب کرسی خداوند مجموعه عالم ماده اعم از زمین و ستارگان و کهکشانها و سحابی ها است. طبیعی است که عرش طبق این معنی باید مرحله ‏ای بالاتر و عالی‏تر از جهان ماده بوده باشد (زیرا گفتیم عرش در لغت به معنی سقف و سایه بان و تختهای پایه بلند است به عکس کرسی) و در این صورت معنی عرش عالم ارواح و فرشتگان و جهان ماوراء طبیعت خواهد بود البته این در صورتی است که عرش و کرسی در مقابل هم قرار گیرند که یکی به معنی "عالم ماده و طبیعت" و دیگری به معنی "عالم ماوراء طبیعت" است ولی چنان که در ذیل آیه 54 سوره اعراف خواهد آمد عرش معانی دیگری نیز دارد و مخصوصا اگر در مقابل کرسی ذکر نشود ممکن است به معنی مجموع عالم هستی بوده باشد.


ب: منطقه نفوذ علم‏
یعنی علم خداوند به جمیع آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست زیرا همانطور که گفتیم کرسی گاهی کنایه از علم می‏ باشد. در روایات متعددی نیز روی این معنی تکیه شده است از جمله حفص بن غیاث از امام صادق (ع)، نقل می‏ کند که از آن حضرت پرسیدم: منظور از وسع کرسیه السماوات و الأرض چیست؟ فرمود: منظور علم او است. (تفسیر نور الثقلین، جلد اول صفحه 259 شماره 1036)


ج: موجودی وسیع‏تر از تمام آسمانها و زمین
موجودی وسیع‏تر از تمام آسمانها و زمین که از هر سو آنها را احاطه کرده است و به این ترتیب معنی آیه چنین می ‏شود: کرسی خداوند همه آسمانها و زمین را در بر گرفته و آنها را احاطه کرده است.
در حدیثی از امیر مؤمنان علی (ع) این تفسیر نقل شده آنجا که می‏ فرماید: «الکرسی محیط بالسماوات و الارض و ما بینهما و ما تحت الثری؛ کرسی احاطه به زمین و آسمانها و آنچه ما بین آنها و آنچه در زیر اعماق زمین قرار گرفته است دارد.» (تفسیر نور الثقلین، جلد اول، صفحه 260 حدیث شماره 1042» حتی از پاره ‏ای از روایات استفاده می‏ شود که کرسی به مراتب از آسمانها و زمین وسیع‏تر است به طوری که مجموعه آنها در برابر کرسی همچون حلقه‏ ای است که در وسط بیابانی قرار داشته باشد از جمله از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «ما السماوات و الارض عند الکرسی الا کحلقة خاتم فی فلاة و ما الکرسی عند العرش الا کحلقة فی فلاة؛ آسمانها و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری است در وسط یک بیابان و کرسی در برابر عرش همچون حلقه ‏ای است در وسط یک بیابان.» (مجمع البیان، جلد 1 و 2 صفحه 362) البته معنی اول و دوم کاملا مفهوم و روشن است ولی معنی سوم چیزی است که هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است از آن پرده بر دارد زیرا وجود چنان عالمی که آسمانها و زمین را در بر گرفته باشد و به مراتب وسیع‏تر از جهان ما باشد هنوز از طرق متداول علمی اثبات نشده است، در عین حال هیچ گونه دلیلی بر نفی آن نیز در دست نیست، بلکه همه دانشمندان معترف‏ند که وسعت آسمان و زمین در نظر ما با پیشرفت وسائل و ابزار مطالعات نجومی روز به روز بیشتر می‏ شود و هیچ کس نمی ‏تواند ادعا کند که وسعت عالم هستی به همین اندازه است که علم امروز موفق به کشف آن شده است بلکه به احتمال قوی عوالم بی‏ شمار دیگری وجود دارد که از قلمرو دید وسائل امروز ما بیرون است. ناگفته نماند که تفسیرهای سه ‏گانه بالا هیچ منافاتی با هم ندارد و جمله "وسع کرسیه السماوات و الأرض" می ‏تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلقه و قدرت پروردگار در آسمانها و زمین باشد و هم نفوذ علمی او و هم جهانی وسیع‏تر از این جهان که آسمان و زمین را در بر گرفته است. و در هر صورت این جمله، جمله‏ های ماقبل آیه را که درباره وسعت علم پروردگار بود تکمیل می‏ کند. نتیجه این که حکومت و قدرت پروردگار همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و کرسی علم و دانش او به همه این عوالم احاطه دارد و چیزی از قلمرو حکومت و نفوذ علمی او بیرون نیست.
در جمله و لا یؤده حفظهما "یؤده" در اصل از ریشه "اود" بر وزن "قول" به معنی ثقل و سنگینی می ‏باشد یعنی حفظ آسمانها و زمین برای خداوند هیچگونه سنگینی و مشقتی ندارد. زیرا او همانند مخلوقات و بندگان خود نیست که قدرتشان محدود باشد و گاهی از نگهداری چیزی خسته و ناتوان شوند قدرت او نامحدود است و برای یک قدرت نامحدود اصولا سنگینی و سبکی، مشقت و آسانی مفهومی ندارد این مفاهیم همه در مورد قدرتهای محدود صدق می ‏کند! از آنچه در بالا گفته شد، روشن می‏ شود که ضمیر "یؤده" به خداوند بر می ‏گردد جمله ‏های سابق آیه و جمله بعد نیز گواه بر این معنی است زیرا ضمایر آنها نیز همه بازگشت به خداوند می ‏کند بنابراین احتمال بازگشت ضمیر به کرسی به این معنی که "حفظ آسمانها و زمین برای کرسی سنگین و ثقیل نیست" بسیار ضعیف به نظر می‏ رسد. جمله "و هو العلی العظیم" در حقیقت دلیلی برای جمله‏ های سابق است، یعنی خداوندی که برتر و بالاتر از شبیه و شریک و هر گونه کمبود و عیب و نقصان است، و خداوندی که عظیم و بزرگ است و بی نهایت است هیچ کاری برای او مشکل نیست و هیچ گاه از اداره و تدبیر جهان هستی خسته و ناتوان و غافل و بیخبر نمی‏ گردد و علم او به همه چیز احاطه دارد.
بنابراین الفاظ ما که برای بیان مشخصات زندگی محدود و ناچیز ما وضع شده نمی ‏تواند به درستی بیانگر عظمت خداوند و حتی عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، به همین دلیل با استفاده از معانی کنایی این الفاظ شبحی از آن همه عظمت را ترسیم می‏ کنیم و از جمله الفاظی که این سرنوشت را پیدا کرده است کلمه "عرش" است که در لغت به معنی "سقف" یا "تخت پایه بلند" در مقابل کرسی که به معنی تخت پایه کوتاه است آمده، سپس این کلمه در مورد تخت قدرت خداوند به عنوان عرش پروردگار به کار رفته است. در اینکه منظور از عرش خدا چیست و این کلمه کنایه از چه معنایی می‏ باشد؟ مفسران و محدثان و فلاسفه سخن بسیار گفته ‏اند. گاهی عرش را به معنی "علم بی پایان پروردگار" تفسیر کرده ‏اند. و گاه به معنی "مالکیت و حاکمیت خدا".
گاه به معنی هر یک از صفات کمالیه و جلالیه او، چرا که هر یک از این اوصاف بیانگر عظمت مقام او می ‏باشد، همانگونه که تخت سلاطین نشانه عظمت آنها است.آری خداوند دارای عرش علم، و عرش قدرت، و عرش رحمانیت و عرش رحیمیت است. طبق این تفسیرهای سه‏ گانه مفهوم "عرش" بازگشت به صفات ذات پاک پروردگار می‏ کند، نه یک وجود خارجی دیگر. بعضی از روایاتی که از طرق اهل بیت رسیده نیز همین معنی را تایید می ‏نماید، مانند حدیثی که "حفص بن غیاث" از امام صادق (ع) نقل می‏ کند که‏ از امام (ع) درباره تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الأرض.» سؤال کردند، فرمود: "منظور علم او است." (بحارالانوار جلد 58 صفحه 28 حدیث 46 و 47)
در حدیث دیگری از همان امام (ع) "عرش" را به معنی علمی که انبیا را بر آن واقف کرده، و "کرسی" را به معنی علمی که هیچکس را از آن آگاه نکرده است تفسیر فرموده (بحارالانوار جلد 58 صفحه 28 حدیث 46 و 47) در حالی که بعضی دیگر از مفسران با الهام گرفتن از روایات دیگری "عرش" و "کرسی" را به دو موجود عظیم از مخلوقات پروردگار تفسیر کرده ‏اند. از جمله بعضی گفته ‏اند: منظور از عرش مجموعه عالم هستی است. و گاه گفته ‏اند مجموعه این زمین و آسمان در درون کرسی قرار دارد، بلکه آسمان و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری است در یک بیابان پهناور، و کرسی در برابر عرش نیز همچون حلقه انگشتری است در یک بیابان وسیع. و گاه "عرش" را بر قلب انبیا و اوصیا و مؤمنان کامل اطلاق کرده ‏اند، چنان که در حدیث آمده است: «ان قلب المؤمن عرش الرحمن؛ قلب مؤمن عرش بزرگ خدا است.» (بحارالانوار جلد 58 صفحه 39) و نیز در حدیث قدسی نقل شده است: «لم یسعنی سمائی و لا ارضی و وسعنی قلب عبدی المؤمن؛ آسمان و زمین من وسعت وجود مرا ندارد ولی قلب بنده مؤمن من جایگاه من است.» (بحار الانوار جلد 58 صفحه 39) اما برای درک حقیقت معنی عرش البته تا آنجا که قدرت تشخیص انسان اجازه می‏ دهد بهترین راه این است که موارد استعمال آن را در قرآن مجید دقیقا مورد بررسی قرار دهیم: در آیات زیادی از قرآن این تعبیر به چشم می ‏خورد: «ثم استوی‏ علی العرش؛ خداوند (بعد از پایان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط یافت.» (اعراف/ 54- یونس/ 3- رعد/ 2- فرقان/ 59- سجده/ 4- حدید/ 4) و در بعضی از آیات پشت سر این تعبیر جمله "یدبر الامر" و یا تعبیراتی که حاکی از علم و تدبیر پروردگار است دیده می‏ شود.
در بعضی دیگر از آیات قرآن توصیفهایی برای عرش دیده می ‏شود مانند توصیف به "عظیم" آنجا که می ‏فرماید:«و هو رب العرش العظیم؛ و او پروردگار عرش عظیم است.» (توبه/ 129) گاه سخن از حاملان عرش است مانند آیات 7 تا 9 غافر. و گاه سخن از ملائکه‏ ای است که گرداگرد عرش را گرفته ‏اند: «و تری الملائکة حافین من حول العرش» (زمر/ 75)
و گاه می ‏گوید "عرش خدا روی آب قرار گرفته" «و کان عرشه علی الماء.» (هود/ 7) از مجموع این تعبیرات و تعبیرات دیگری که در روایات اسلامی وارد شده به خوبی می‏ توان نتیجه گرفت که عرش بر معانی مختلفی اطلاق شده هر چند ریشه مشترکی دارد. یکی از معانی عرش همان مقام "حکومت و مالکیت و تدبیر عالم هستی" است، چرا که حتی در اطلاقات معمولی کلمه عرش به عنوان کنایه از تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش به کار می‏ رود، می‏ گوئیم: "فلان ثل عرشه" کنایه از اینکه قدرتش فرو ریخت، و در فارسی نیز می ‏گوئیم:"پایه ‏های تخت او در هم شکست."
دیگر از معانی عرش "مجموعه عالم هستی" است، چرا که همگی نشانه عظمت او است و گاه "عرش" به معنی "عالم بالا" و "کرسی" به معنی عالم پائین به کار می ‏رود. و گاه "عرش" به معنی "عالم ماوراء طبیعت" و کرسی به معنی مجموع‏ عالم ماده اعم از زمین و آسمان استعمال می‏ شود چنان که در آیة الکرسی آمده است "وسع کرسیه السماوات و الارض." و از آنجا که مخلوقات و معلومات خداوند از ذات پاک او جدا نیستند گاهی عرش بر "علم خدا" اطلاق شده است. و اگر به قلب پاک بندگان با ایمان "عرش الرحمن" گفته شده به خاطر این است که جایگاه معرفت ذات پاک او و نشانه ‏ای از نشانه‏ های عظمت و قدرت او است. بنابراین در هر مورد باید از قرائن فهمید که منظور از عرش کدام یک از معانی آن است، ولی در هر حال همگی در این امر مشترکند که عرش بیانگر بزرگی و عظمت خداوند است.
در آیه مورد بحث که سخن از حاملان عرش الهی می ‏گوید ممکن است منظور از عرش همان حکومت خداوند و تدبیرش در عالم هستی باشد و حاملان عرش اجرا کنندگان حاکمیت و تدبیر او هستند.و نیز ممکن است به معنی مجموعه عالم هستی و یا عالم ماوراء طبیعت باشد و حاملان آن فرشتگانی هستند که پایه‏ های تدبیر این جهان به فرمان خدا بر دوش آنها است.

Sources

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 2 صفحه 276-273

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 6 صفحه 206-205

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 20 صفحه 38-35

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites