اهمیت بحث معاد از دیدگاه قرآن
English 2119 Views |یک نظر اجمالی به آیات قرآن مجید نشان می دهد که در میان مسائل عقیدتی هیچ مسأله ای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد، و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجرای عدالت نیست. وجود حدود 1200 آیه درباره معاد در مجموع قرآن مجید که قریب به یک سوم آیات قرآن را تشکیل می دهد، و اینکه «تقریبا» در تمام صفحات قرآن بدون استثنا، ذکری از معاد به میان آمده، و اینکه بسیاری از سوره های اواخر قرآن به طور کامل، یا به طور عمده، درباره معاد و مقدمات و علائم و نتایج آن سخن می گوید، شاهد گویای این مدعی است. در جای جای قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده، و تقریبا در 30 آیه این دو موضوع را قرین هم قرار داده. "و یومنون بالله و الیوم الاخر" یا تعبیری شبیه آن فرموده است و در بیش از 100 مورد اشاره به "الیوم الاخره" یا "الاخره" فرموده است، چرا چنین نباشد در حالی که:
1- ایمان به خدا و حکمت و عدالت و قدرت او بدون ایمان به معاد کامل نمی گردد.
2- ایمان به معاد به زندگی انسان مفهوم می دهد، زندگی این جهان را از پوچی در میآورد.
3- ایمان به معاد روند تکاملی زندگی بشر را در مسیر روشنی نشان می دهد.
4- ایمان به معاد ضامن اجرای تمام قوانین الهی، و انگیزه اصلی تهذیب نفوس، و احقاق حقوق، و عمل به تکالیف، و ایثار شهیدان، و فداکاری فداکاران است، و انسان را حسابگر خویش می سازد.
5- ایمان به معاد روح دنیا پرستی را که خمیرمایه تمام خطاها و جنایات است تضعیف می کند، و دنیا را از صورت یک «هدف نهائی» بیرون آورده، مبدل به یک «وسیله» برای نیل به سعادت جاویدان می سازد، و چقدر میان این دو دیدگاه تفاوت است!
6- ایمان به معاد به انسان در برابر شدائد نیرو می بخشد و چهره وحشت انگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسی بر افکار انسانها سنگینی داشته، و آرامش را از آنها سلب می کرده، دگرگون می سازد، و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچه ای به سوی جهان بقا تغییر می دهد.
7- کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد به اضافه ایمان به مبدأ عالم هستی خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادیین محسوب می شود. با این اشاره به قرآن باز می گردیم و به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:
1- "الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی الیوم القیامه لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا" ( نساء /87)
2- "زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبئون بما عملتم و ذلک علی الله یسیر" ( تغابن/7)
3- "و یستنبونک احق هو قل ای و ربی انه لحق و ما انتم بمعجزین" (یونس /53)
4- "و قال الذین کفروا لا تائینا الساعه قل بلی و ربی لتائینکم عالم الغیب" (سبا/3)
5- "ربنا انک جامع الناس لیوم لاریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد" (آل عمران /9)
6- "الاان الذین یمارون فی الساعه لفی ضلال بعید" (شوری /18)
7- "و الذین کذبوا باتاتنا ولقاء الاخره حبطت اعمالم هل یجزون الا ما کانوا یعملون"( اعراف/147)
8- "و ان الذین لا یومنون بالاخره اعتدنا لهم عذابا الیما" (اسراء /10)
9- "و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و ماواکم النار وما لکم من ناصرین" (جاثیه/34)
10- "و ان تعجب فعجب قولهم اذا کنا ترابا انا لفی خلق جدید اولئک اذین کفروا بربهم و اولئمک الاغلال فی اعناقهم و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون" (رعد/5)
ترجمه:
1- خداوند معبودی جز او نیست، و به طور قطع همه شما را در روز رستاخیز که شک در آن نمی باشد جمع می کند، و کیست که از خداوند راستگوتر باشد؟
2- کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، بگو آری، به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) مبعوث خواهید شد، سپس آنچه را عمل می کردید، به شما خبر می دهند، و این برای خدا آسان است.
3- از تو می پرسند: آیا آن (وعده مجازات الهی) حق است؟ بگو آری، به خدا سوگند قطعا حق است، و شما نمی توانید از آن جلوگیری کنید!
4- کافران گفتند قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد، بگو آری، به پروردگارم که از غیب آگاه است سوگند که به سراغ همه شما خواهد آمد.
5- پروردگارا! تو مردم را در روزی که تردیدی در آن نیست جمع خواهی کرد، خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی کند.
6- آگاه باشید آنها که در قیامت تردید می کنند در گمراهی عمیقی هستند.
7- و کسانی که آیات ما و لقاء رستاخیز را تکذیب (و انکار ) کنند اعمالشان نابود می گردد، آیا جز آنچه را عمل کرده اند پاداش داده می شوند؟!
8- آنها که به قیامت ایمان نمی آورند عذاب دردناکی برایشان آماده ساخته ایم.
9- و به آنها گفته می شود: امروز شما را فراموش می کنیم، همان گونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید، و جایگاه شما دوزخ است، و هیچ یاوری ندارید!
10- و اگر می خواهی (از چیزی) تعجب کنی، عجیب، گفتار آنها است که می گویند: آیا آن هنگامی که خاک شدیم ( بار دیگر زنده می شویم و ) به خلقت جدیدی باز می گردیم؟! آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شده اند، و آن غل و زنجیرها است در گردنشان، و آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند.
تفسیر و جمع بندی
تأکیدهای پی در پی
در آیات فوق مسأله معاد و حیات پس از مرگ با تأکیدات فراوانی به صورتهای مختلف مطرح شده است، و همه بیانگر اهمیت خاصی است که قرآن بر این مسأله قائل است. در نخستین آیه، سخن از اجتماع قطعی انسانها در آن روزی که هیچ شک و تردیدی در آن نیست به میان آمده می فرماید: «هیچ معبودی جز الله نیست، و به طور قطع همه شما را در روز قیامت که شک و تردیدی در آن راه ندارد جمع می کند» (الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی الیوم القیامه لا ریب فیه)، سپس برای تأکید بیشتر می افزاید: «چه کسی از خدا راستگوتر است»؟! (و من اصدق من الله حدیثا).
آغاز و انجام آیه و بند بند آن، هرکدام تأکیدی است بر این مسأله و نشان دهنده میزان اهمیتی است که قرآن برای این موضوع قائل است. قابل توجه اینکه «ریب» به گفته «مقائیس اللغه» در اصل به معنی هرگونه شک است، یا شکی که آمیخته با خوف و ترس باشد، و اگر این واژه بر «حاجت» نیز اطلاق می شود به خاطر آن است که صاحب حاجت معمولا شک در حصول آن دارد، شکی آمیخته با خوف از دست رفتن!
در «فروق اللغه» میان «شک» و «ریب» تفاوتی ذکر شده، که «ائیاب» شکی است آمیخته با تهمت. شاید به کار رفتن این واژه در قرآن مجید در مورد معاد نیز به خاطر همین باشد که مخالفان علاوه بر اینکه درباره معاد اظهار شک می کردند پیامبر را نیز متهم می نمودند که این مطالب را از خود ساخته است. البته جای این سئوال باقی می ماند که چرا قرآن در اینجا و مانند آن تنها به ادعا قناعت کره و دلیلی ذکر نفرموده است؟ این به خاطر آن است که اولا دلائل معاد در جای جای قرآن مجید بارها و به طور مکرر مطرح شده، و نیازی نبوده است که در هر آیه تکرار گردد، ثانیا قرآن می خواهد این حقیقت را بیان کند که دلائل معاد آن قدر روشن و واضح و آشکار است که جای هیچ گونه شک و تردید را باقی نمی گذارد.
در دومین آیه به پیامبر اکرم(ص) دستور می دهد که موکدا سوگند یاد می کند که قیامت و حشر و نشر در کار است، می فرماید: «کافران گفتند: هرگز برانگیخته نخواهند شد! بگو: آری به پروردگارم سوگند که همیشه شما برانگیخته خواهید شد، سپس آنچه را عمل می کردید به شما خبر می دهد، و این برای خدا آسان است» (زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبئون بما عملتم و ذلک علی الله یسیر).
می دانیم سوگند یاد کردن معمولا کار خوبی نیست، آن هم سوگند به پروردگار، و لذا قرآن مردم را از آن نهی می کند و می گوید: "و لا تجعلوا الله عرضه لایمانکم" «خدا را معرض سوگندهای خود قرار ندهید» ( بقره/224). ولی گاه مطلب به قدری مهم است که یاد کردن سوگند در مورد آن نه تنها ممنوع نیست، بلکه لازم است. قابل توجه اینکه علاوه بر تأکیداتی که در "لتبعثن لتنبئون" وجود دارد، در پایان آیه نیز تصریح می کند که این کار برای خدا آسان است، و لذا نباید در آن شک و تردید کنید.
در سومین آیه همین مطلب را به صورت سوال و پاسخی که در میان پیامبر(ص) و مشرکان رد و بدل شده است مطرح می کند، می فرماید: «آنها از تو می پرسند آیا وعده عذاب الهی حق است»؟! (و یستنبونک احق هو). باید توجه داشت "یستنبونک" از "نبأ" به معنی «خبر مهم» است، و به گفته «راغب» در «مفردات » به معنی خبر مفید و با عظمت است که انسان علم یاظن غالب نسبت به آن دارد، و تا این مورد سه گانه ( فایده، عظمت و علم) در آن نباشد، به آن «نبأ» گفته نمی شود (بنابراین اخبار مشکوک، یا کم اهمیت، یا بیفایده را «نبأ» نمی گویند، و اگر می بینیم در سوره نبأ وصیف به «عظیم» شده برای تأکید بیشتر است) و اگر به پیامبر نبی گفته می شود نیز به خاطر خبرهای او است که واجد این ویژگیهای سه گانه است. سپس به پیامبر(ص) دستور می دهد: «بگو آری سوگند به پروردگار من که این حق است» (قل ای و ربی انه لحق).
تکیه بر عنوان «رب» اشاره به این معنی است که قیامت ادامه ربوبیت پروردگار و از مظاهر آن می بhشد، و در پایان آیه باز تأکید بیشتری کرده می گوید: «و شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید و از چنگال عدالت او فرار کنید» (و ما انتم بمعجزین). جمعی از مفسران این آیه را اشاره به حقانیت قرآن یا نبوت پیامبر اسلام(ص) دانسته اند، درحالی که آیه قبل و بعد آن به خوبی گواهی می دهد که منظور از این نبأ همان مسأله معاد و عذاب بدکاران در قیامت است که با انواع تأکیدات، به عنوان یک واقعیت مسلم، بیان شده است. کلمه «ای» و سوگند «ربی» و «ان» و «لام» در «لحق» و خود واژه «حق» و اسمیه بودن جمله، و جمله "و ما انتم بمعجزینگ هرکدام بیانگر تأکیدی در این زمینه است.
در چهارمین آیه همین مطلب در شکل تازه ای مطرح شده، نخست از زبان کافران نقل می کند که آنها گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد» یعنی اصلا قیامتی در کار نیست( و قال الذین کفروا لا تائینا الساعه)، سپس به پیامبر(ص) دستور می دهد: «بگو: سوگند به پروردگارم که آگاه بر اسرار نهان است به طور قطع و مسلم قیامت به سراغ شما خواهد آمد»! (قل بلی و ربی لتائینکم عالم الغیب). تکیه بر عنوان «عالم الغیب» ممکن است از این نظر باشد که علت انکار منکران معاد به خاطر این بود که می گفتند: چه کسی می تواند این ذرات پراکنده را از اطراف و اکناف زمین جمع آوری کند؟ و چه کسی می تواند اعمال انسانها را که همگی محو و نابود شده و آثاری از آن باقی نمانده، محاسبه کند، و پاداش و کیفر دهد؟
قرآن با یک کلمه می گوید همان خدائی که عالم الغیب و آگاه از همه اسرار نهان است، این کار را بر عهده گرفته. اما اینکه چرا یکی از نامهای قیامت «ساعه» است؟ به خاطر آن است که به گفته ارباب لغت «ساعه» در اصل به معنی جزء کوچکی از اجزاء زمان است، یا به تعبیر دیگر لحظات زود گذر، و از آنجا که حساب بندگان در قیامت، یا اصل قیام قیامت، به سرعت انجام می گیرد، این نام برای قیامت انتخاب شده است. ضمنا باید توجه داشت که به گفته لسان العرب واژه «ساعت» هم به لحظه ناگهانی پایان جهان گفته می شود، و هم به قیام قیامت که آن نیز به طور ناگهانی رخ می دهد. بعضی «ساعه» را به سه گونه تقسیم کرده اند: «ساعت کبری» و «ساعت وسطی» و «ساعت صغری». اولی روز رستاخیز، و دومی روز مرگ ناگهانی اهل یک زمان (مانند قوم نوح که همزمان با طوفان غرق شده) و سومی روز مرگ هر انسانی است.
در پنجمین آیه همین معنی از زبان «راسخان در علم» مطرح شده که آنها نیز به هنگام مناجات با خداوند روی مسأله معاد و رستاخیز به عنوان یکی از قطعی ترین مسائل تکیه می کنند، می گویند: «پروردگارا! تو مردم را برای روزی که هیچ شک و ریبی در آن نیست جمع می کنی» (ربنا انک جامع الناس لیوم لاریب فیه)، و برای تأکید بیشتر می افزاید: «خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی کند» (ان الله لا یخلف المیعاد). در این آیه نیز چندین تأکید به چشم می خورد. واژه "ان"، جمله «اسمیه» جمله "لاریب فیه" و جمله "ان الله لا یخلف المیعاد".
انکار معاد عین گمراهی است:
تا اینجا سخن همه از تأکیدات بود ولی پنج آیه باقیمانده مورد بحث همگی مشتمل بر تهدیدات مختلف نسبت به منکران رستاخیز و معاد است، هرکدام به تعبیری مخصوص خود، مثلا در آیه ششم می فرماید: «آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می کنند در گمراهی عمیقی هستند» (الا ان الذین یمارون فی الساعه لفی ضلال بعید). «یمارون» در اصل از «مراء» یا «مریه» گرفته شده که به گفته «مقاییس اللغه« دو معنی دارد: نخست کشیدن دست بر پستان حیوان برای دوشیدن شیر، و دوم صلابت و استحکام است، ولی راغب در مفردات تنها همان معنی اول را ذکر کرده است، سپس این واژه به معنی تردید و شک آمده است هرچند راغب می گوید مفهومی محدودتر از شک دارد (شاید از این نظر که «مریه» شک آمیخته با جستجوگری و تحقیق را می رساند، همانگونه که دوشندن شیر تلاش و کوشش برای بیرون کشیدن شیر از پستان می نماید).
و «مماراه» به معنی مجادله دربحث و اصرار در جدال است، گوئی هر یک از طرفین می خواهند آنچه را در فکر دیگری است استخراج کنند. و یا به گفته مقاییس هر یک از آن دو، دارای صلابت و خشونت در بحث اند، و همانگونه که در بالا اشاره شد یکی از معانی مریه، صلابت است. قابل توجه اینکه تعبیر به "ضلال بعید" در ده آیه از قرآن مجید آمده است که عموما درباره کفار و مشرکان و منکران معاد است، و این تعبیر به خوبی نشان می دهد که گمراهی عمیق از آن این گروه است چرا که اگر ایمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد، گمراهی جنبه سطحی خواهد داشت، و احتمال هدایت و بازگشت به جاده حق زیاد است، ولی انکار توحید یا معاد انسان را به آخرین مرحله گمراهی می کشاند و از صراط مستقیم هدایت کاملا دور می سازد. یا به تعبیر دیگر دلایل خداشناسی و معاد آن قدر روشن است که شبیه مسائل حسی است، کسی که در این دو امر گرفتار گمراهی شود، گمراهی او عمیق خواهد بود.
در هفتمین آیه به مسأله «حبط اعمال» ( نابود شدن ثواب کارهای نیک) منکران معاد اشاره کرد می گوید: «کسانی که آیات ما و لقای آخرت را تکذیب کردند اعمالشان نابود می شود، آیا جز آنچه را عمل می کردند جزا داده می شوند»؟ (و الذین کذبوا باتاتنا ولقاء الاخره حبطت اعمالم هل یجزون الا ما کانوا یعملون). «حبط» در لغت در اصل به معنی باطل شدن یا بیمار گشتن است و در تعبیرات آیات و روایات به معنی نابودی ثواب اعمال به خاطر پاره ای از گناهان است.
در«لسان العرب» آمده است که «حبط» به این معنی است که انسان کاری را انجام دهد و سپس آن را باطل کند. در اینکه آیا «حبط» به طور کلی در مورد طاعات و معاصی حاکم است و اینها دائما در یکدیگر اثر می گذارند؟ در میان علمای علم کلام گفتگو است ولی این مسأله به صورت قضیه جزئیه جای تردید نیست که بعضی از امور مانند «کفر» سبب نابود شدن پاداش تمام اعمال نیک است، یعنی اگر کسی بی ایمان از دنیا برود تمام اعمال خیری را که انجام داده همچون خاکستری در میان یک تند باد محو و نابود می شود. آیه فوق در مورد منکران آیات خدا و معاد همین را می گوید و این دلیل روشنی بر اهمیت معاد از نظر قرآن مجید است.
در هشتمین آیه کسانی را که ایمان به آخرت ندارند صریحا به عذاب الیم تهدید کرده، می فرماید: «و برای آنها که به قیامت ایمان نمیآورند عذاب دردناکی آماده کرده ایم» (و ان الذین لا یومنون بالاخره اعتدنا لهم عذابا الیما). از یکسو می گوید هم اکنون این مجازات آماده است تا کسی گمان نکند وعده نسیه داده شده، و از سوی دیگر عذاب الهی را به «الیم» و دردناک بودن توصیف می کند، تا اهمیت ایمان به معاد را روشنتر سازد. واژه «عذاب الیم» دهها بار در قرآن مجید در آیات مختلف تکرار شده، و غالبا در مورد کافران و منافقان است، و گاه در مورد گناهان مهمی همچون کناره گیری از جهاد ( توبه/ 39) و تعدی به هنگکام قصاص (بقره/ 178) یا اشاعه فحشاء ( نور/19) یا ظلم و ستم (زخرف/ 65) و مانند آن از گناهان عظیم و کبیره، به کاررفته است.
در نهمین آیه سه مجازات دردناک برای کسانی که روز قیامت را به فراموشی بسپارند بیان کرده، می فرماید: در قیامت (به کافران) گفته می شود ما امروز شما را فراموش می کنیم همانگونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید» (و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا)، «و جایگاه شما آتش است» (و ماواکم النار)، «و هیچ یاوری برای شما نیست» (وما لکم من ناصرین).
در واقع به فراموشی سپردن قیامت سرچشمه هرگونه ضلالت است. همانگونه که قرآن می گوید: "ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب" «کسانی که از راه خدا گمراه گشتند عذاب شدیدی دارند به خاطر اینکه روز حساب را به فراموشی سپردند» (سوره ص/ آیه 26). البته خداوند همه جا حاضر است، و همه چیز نزد او حاضر، و فراموشی برای او معنی ندارد، منظور این است که این فراموش کاران را چنان از رحمت خود بی نصیب می سازد که گوئی آنها را به فراموشی سپرده است!
بالاخره در دهمین و آخرین آیه، منکران معاد رابه خلود در آتش و جاودانگی عذاب تهدید می کند. روی سخن را به پیامبر (ص) کرده ، می فرماید: «اگر می خواهی تعجب کنی عجیب است گفتار آنها که می گویند: آیا هنگامی که خاک شدیم به خلقت جدیدی باز می گردیم»؟ (و ان تعجب فعجب قولهم اذا کنا ترابا انا لفی خلق جدید)، سپس می افراید: «آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدند، و آنها غل و زنجیرها است که در گردنشان است، و آنها اصحاب آتشند، جاودانه در آن خواهند ماند» (اولئک اذین کفروا بربهم و اولئمک الاغلال فی اعناقهم و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).
در آغاز آیه سخن از تعجب کفار می گوید؛ سپس این تعجب را از عجائب می شمرد. یعنی آیا مطلبی به این وضوح، و با اینهمه دلائل روشن، جای تعجب دارد؟ و در پایان آنها را به صورت زندانیانی معرفی می کند که غلها و زنجیرها برگردن دارند، چه غل و زنجیری، سخت تر از نعصب و جهل و هواپرستی که هرگونه آزادی اندیشه را از آنها می گیرد، تا آنجا که مسأله ای به این روشنی مایه تعجب آنها می گردد، چرا که مخالف هوای نفس و تقلید کوراکوانه آنها است.
توجه داشته باشید نمی گوید در قیامت غل و زنجیر برگردن دارند بلکه ظاهر آیه این است که هم اکنون چنین هستند، همانگونه که در اشعار عرب آمده است: "لهم عن الرشد اغلان و اقیاد" «آنها در برابر هدایت غلها و زنجیرها دارند»، ولی بعضی از مفسران آیه را اشاره به وضع آنها در قیامت می دانند که غل و زنجیرها به گردنشان خواهد افتاد، و بعضی هر دو احتمال را ذکر کرده اند. ولی بعضی آن را فقط اشاره به وضع حال آنها در دنیا شمرده اند چنانچه مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید: این جمله اشاره به گرفتار شدن در جهان ماده و تکیه بر هوا و تقید به قیود جهل و غلهای انکار است. مسلم است اینگونه غل و زنجیرها که انسان به اختیار خود در این جهان بر دست و پا و گردن خویش می نهد در قیامت به صورت غل و زنجیرهای آتشین تجسم خواهد یافت. و او را از ارتقاء به مقام قرب پروردگار باز خواهد داشت.
نتیجه:
از مجموع آیات به خوبی روشن می شود که تا چه حد قرآن مجید برای ایمان به معاد ارزش قائل است و چگونه آن را از پایه ها و ارکان ایمان، و از اموری که ترک آن مایه گمراهی عمیق و ضلال بعید، و فاصله گرفتن از حق، و عذاب الیم، و خلود در دوزخ است می شمرد، و انکار آن را نشان عدم آزادی اندیشه و گرفتاری در زنجیرهای جهل و عناد و لجاجت می داند. و درست به همین دلیل بحثهای معاد در قرآن گسترده ترین بحثها بعد از توحید و خداشناسی اشت.
Sources
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن (معاد در قرآن مجید)- جلد 5- از صفحه 17 تا 30
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites