مبارزه با کفار از طریق مقابله به مثل، تفسیر آیاتی از سوره انفال
English 1994 Views |خداوند متعال در آیات 37-36 سوره مبارکه انفال میفرماید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
36-إن الذین کفروا ینفقون امولهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثکون علیهم حسره ثم یغلبون و الذین کفروا الی جهنم یحشرون
37-لیمیز الله الخبیث من الطیب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض فیز کمه جمیعا فیجعله فی جهنم اولئک هم الخسرون
کسانی که کافرند اموالشان را برای بازداشتن مردم از راه خدا انفاق میکنند، همین کارشان مایهی حسرت و اندوهشان خواهد شد و سرانجام مغلوب میشوند و در عالم آخرت محکوم به عذاب میگردند. اینها بدان جهت است که خدا میخواهد ناپاک را از پاک جدا سازد و ناپاکها را روی هم بگذارد و متراکم سازد و یک جا در جهنم قرار دهد؛ اینها همان زیانکارانند.
انفاق مال برای محو یا گسترش دین
در شأن نزول این آیات، مفسرین غالبا میفرمایند این آیات به غزوهی بدر اشاره میکند که ابوسفیان و همفکرانش اموال فراوانی جمعآوری کردند، به این منظور که به رزمندگان خودشان که در میدان بدر با مسلمین درگیر شده بودند مدد برسانند تا آنها پیروز شوند. ظاهر آیه را میشود به همان غزوه ی بدر حمل کرد، چون در سیاق آیاتی که مربوط به آن مربوط است واقع شده است. ولی در عین حال، ممکن است آیهی شریفه یک مطلب کلی را مطرح کرده باشد؛ هرچند که یکی از مصادیقش همان ماجرای غزوه ی بدر است. آیهی شریفه می خواهد آداب و دیدن (یعنی آداب و روش) کفار را بیان کند که روش فکری و عملی آنها این است که مردم را از راه خدا منحرف کنند. تمام هدفشان تضعیف دین است. مردم کافر، جز اینکه به مطامع دنیویشان برسند و تمایلات نفسانی خودشان را اشباع کنند، هیچ همی ندارند. آنها در این مسیر، دین و متصدیان امر دین را مزاحم خودشان می شناسند و از طرفی هم میبینند طرفداران و نگهبانان شوکت دین، توده ی مردمند. آنها خوب میدانند که وقتی مردم به دین علاقه مند باشند و حول وحوش متصدیان امر دین را بچرخند، غالب و پیروز میشوند و دین را ترویج میکنند و پیش میبرند و چون دین مزاحم کار آنهاست، پس ناچار باید کاری کنند که مردم را از دین برگردانند. وقتی که مردم از دین برگشتند، طبیعی است که دین و اولیای دین تنها و غریب و بییار و یاور میمانند و منزوی می شوند و قهرا آنها به اهدافشان می رسند. آنها می دانند یکی از عوامل بسیار مهمثری که میتواند مردم را از دین برگرداند، انفاق مال است. با انفاق مال می شود دستگاههای تبلیغاتی مضل و مفسد به وجود آورد و چهره ی دین را با آمیختن آن به انواع اوهام و خرافات، مشوه و بدنما ساخت. با پول میشود فرقههای گوناگون به نام مذاهب مختلف ایجاد و امت واحده را تبدیل به احزاب متضاد با هم کرد. آری، با پول میشود این کارها را کرد و لذا قرآن می فرماید: "إن الذین کفروا ینفقون امولهم لیصدوا عن سبیل الله" «به راستی که کافران انفاق مال میکنند تا مردم را از راه خدا باز دارند».
به طورکلی، از اصول مسلم هر مکتبی انفاق مال است. مکتب الهی یا مادی فرق نمی کند. دین نیز، اگر بخواهیم ترویج بشود و پایه و اساس آن تحکیم بشود، نیاز به انفاق مال دارد. فرق مومن و کافر فقط در دو چیز است: یکی در انگیزه ی کار و دیگر در نتیجهی کار. مومن اگر انفاق مال می کند، انگیزه اش تنها جلب رضای خداست. هدفش این است که ذکر خدا را در عالم احیا کند، احکام خدا را ترویج کند، کلمه ی توحید را اعلا کند و بساط عدل و حق را در میان جامعهی بشر بگسترانند. اما هدف کفار از انفاق مال تخریب دین است. آنها میخواهند دین را تخریب کنند، احکام خدا را از بین ببرند، اسم خدا را از زبان مردم و از دل مردم بیرون کنند و بساط حق را از زندگی بشر برچینند. خوب، معلوم است که نیتها متفاوت است و هدفها مختلف. نتیجهای هم که عایدشان می شود متفاوت است. اگر اهل انفاق مال میکنند، هیچ غصه و حسرت و اندوهی ندارند؛ چون برای خدا انفاق میکنند. چه به آن هدفی که دارند، در ظاهر برسند یا نرسند. اگر رسیدند، کلمه ی توحید را اعلا کردهاند و عدل و حق را در عالم گستردهاند. اگر هم نرسیدند، اجرشان نزد خدا از بین نرفته است:
قل هل تربصون بنا إلا إحدی الحسنیین؛(توبه/52)
بگو آیا برای ما یکی از دو نیکی را انتظار درید...
تاریخ هم نشان داده که پس از این همه مبارزات بین حق و باطل، الان در عالم طرفداران حق زندهاند و دشمنان آنها، هرچه بودند، مردند و پوسیدند و رفتند. به فرموده ی قرآن: "فجعلنا هم أحادیث و مزقنا هم کل ممزق" (سبا/19)، «آنها را پوساندیم و از بین بردیم و جز قصه و داستان از آنها چیزی باقی نگذاشتیم».
فرعونها، نمرود ها، شدادها، یزیدها و معاویه ها از بین رفتهاند و نزد مردم ملعون و منفورند. آن کسانی که در عالم زندهاند انبیاء علیهم السلام اینها زندهاند و افکار و آرا و احکامشان در دلهای مردم باقی است. پس اهل ایمان مغلوب نمیشوند، غصه هم ندارند و در عالم آخرت هم مثاب و مأجورند.
ولی نتیجهای که کفار از انفاق مال عایدشان می شود، حسرت نرسیدن به هدف شکست در دنیا و عذاب در آخرت است. آیه می فرماید: "إن الذین کفروا ینفقون امولهم"؛ کافران انفاق مال میکنند، "لیصدوا عن سبیل الله"؛ برای اینکه مردم را از راه خدا برگردانند.
"فسینفقونها"؛ «سین» در این کلمه، به قول اهل ادب، استقبال را نشان میدهد. به این مفهوم که آیه پیش گویی میکند که در آینده همچنین خواهد شد. یعنی انفال مال به منظور "صدعن سبیل الله" منحصر به زمان ابوسفیان نیست.
"ثم ثکون علیهم حسره"؛ حسرت انفاق مال در دلشان میماند. اینها میخواهند با انفاق مال حق را از بین ببرند و باطل را زنده کنند. این ممکن نیست. عاقبت خواهند دید که مال را داده اند و به هدف نرسیدهاند، در دنیا حسرت و مغلوبیت و در آخرت عذاب جهنم دستگیرشان خواهد شد. پس کفار علیرغم انفاق مال مغلوب می شوند. آیا ابوسفیان مغلوب نشد؟ جمعآوری کردند تا در جنگ بدر غالب بشوند، ولی با اینکه عدهی آنها چندین برابر مسلمین بود، مغلوب شدند. سپس جنگ احد پیش آمد، باز هم مغلوب شدند. بعد جنگ حنین پیش آمد باز هم مغلوب شدند. در جنگ احزاب، در جنگ خیبر و عاقبت در فتح مکه مغلوب شدند. علاوه بر شکستشان در دنیا "و الذین کفروا الی جهنم یحشرون"؛ همین مردم فردا هم در میان جهنم با هم محشورند.
درسورهی آل عمران هم آیه ای داریم که راجع به همین انفاق اموال کفار است. منتهی آن آیه نشان می دهد که انفاق مال کفار برای جامعهی بشر مضر است. یعنی، کفار با انفاق مالشان، اگرچه به ظاهر کمک میکنند، در واقع مایه ی مرگ جامعهاند. اینها با انفاق مالشان به اجتماع بشر ضرر میزنند.
مثل ما ینفقون فی هذه الحیاه الدنیا کمثل ریح فیها صرأصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته وما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمصون؛(آل عمران/117)
کسانی که کافر شدند هرگز نمیتوانند در پناه اموال و اولادشان از مجازات خدا در امان بمانند و آنها برای همیشه ملازم آتشند. آنچه آنها در این زندگی دنیا انفاق میکنند همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کردهاند بوزد و آن را نابود سازد.
آری، انفاق چنین افرادی محیی نخواهد بود بلکه ممیت و مهلک خواهد بود. امروز شعور دینی در اکثر مردم کم رنگ شده و روح توجه به خدا رو به خاموشی است. به تدریج جلب رضای خدا و انفاق در راه خدا یک مسألهی موهوم و خرافی و مولود جهل و سفاهت تلقی میشود. از آن طرف، شعور دنیا طلبی و منفعت جویی و پول دوستی در مردم بیدار شده است. بادهایی که در فضای جان ها میوزد، غالبا بادهای شیطانی و شهوات نفسانی است؛ شهوت پول طلبی، شهوت مقام طلبی، شهوت منفعت جویی و به مرور، پناه بر خدا، توهین به مقدسات دینی و گاهی هتک حرمت مقام شامخ روحانیت که تنها رابطه ی میان اهل بیت علیهم السلام هستند عادی می شود. خدا میفرماید مبارزهی حق و باطل را من به وجود آوردم تا پاک از ناپاک جدا شود.
"لیمیز الله الخبیث من الطیب"
مبارزهی حق و باطل، همیشه در دنیا بوده و هست و خواهد بود. شما باید در صحنه ی مبارزه حاضر باشید.
مقابل به مثل با کفار
اگر آنها انفاق مال میکنند، شما هم انفاق مال بکنید. اگر انفاق جان میکنند، شما نیز انفاق جان بکنید. اگر تشکیلات وسیع فرهنگی و تبلیغاتی دارند، شما هم داشته باشید. حتی اگر شعار میدهند، شما هم شعار بدهید والا بودن خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم در میان مردم کافی نیست. مگر خود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جنگ احد نبود؟ بر اثر یک نافرمانی از ناحیهی مسلمانان، خود آن حضرت نیز صدمه دید. دندانش شکست و صورتش مجروح شد. در همان جنگ، نود زخم کاری بر بدن امیرالمومنین علیه السلام وارد آمد. پس بودن خود پیامبر و امام هم در میان مردم کافی نیست. خدا از شما میخواهد که اطاعت کنید، بندگی کنید و با کفار مقابله به مثل کنید. آنها هرچه میکنند. شما در مقابل همانند آن را انجام دهید. تنها اعتقاد به حق کافی نیست. باید در راه حق قیام و انفاق مال کنید. ببینید وهابیت با چه شدت وحدتی مسلک پوچ خود را تبلیغ میکند. چه قدر سرمایه میگذارند. چه قدر تبلیغات دارند. با این هدف که شیعه را تضعیف و ضد شیعه را تقویت کنند. آیا نباید از امت شیعه در مقابل آنها قیام کنند؟ در همان جا که آنها دارند فعالیت میکنند، شما هم فعالیت کنید. آنها مدرسه میسازند، شما هم مدرسه بسازید. پول می ریزند، سرمایه گذاری میکنند، معلم و مبلغ تربیت می کنند تا وهابیت ترویج بشود؛ شما هم معلم و مبلغ تربیت کنید، بلیغانتان را تقویت کنید و در مقابلشان بایستید تا خبیث از طیب جدا بشود والا درحالت عادی همه با هم مخلوطند. وقتی حالت اجتماعی از وضع عادی بیرون آمد و در آن انقلاب و تحولی پیدا شد، آنجا معلوم میشود که مدعیان کاذب کیانند و مومنان صادق کیانند. منتهی آنچه مهم است، به دست آوردن معیار تشخیص پاک و ناپاک است.
آیا تمام افراد اهل کتاب طیبند؟
این شناسایی مهم است. ما همیشه به تناسب مباحث هشدار میدهیم که مسألهی امامت و ولایت را، مخصوصا جوانها، سبک نشمارند، بدانند طیب کیست و خبیث کیست، حق در کجا و باطل در کجاست. این را مسلم بدانیم که حق امیرالمومنین علیه السلام نیست، این حقیقت را بدانیم و در جانمان بنشانیم تا تشکیکات مشککین در ما اثر نکند. ما ناچاریم حق را آن چنان که هست بگوییم، ما در قرآن میخوانیم:
یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق وانتم تعلمون؛ ( آل عمران/ 71)
ای اهل کتاب، چرا حق و باطل را با هم مخلوط میکنید و با علم و آگاهی کتمان حق میکنید؟
اگرچه علمای یهود و نصاری از مصادیق اهل الکتاب هستند، ولی عنوان اهل الکتاب منحصر به آنها نیست. تمام عالمان به حقایق آسمانی اهل کتابند. میفرماید: ای آگاهان از حقایق، چرا حق را کتمان میکنید؟ چرا دو پهلو حرف میزنید ؟ چرا حق و باطل را با هم مخلوط میکنید و مردم را گیج میکنید؟ چرا باید تلویزیون، که یک رسانهی تبلیغی در یک کشور شیعی است، طوری نشان بدهد که سنی هم نماز میخواند و شیعه هم نماز میخواند؛ آنها هم وضو می گیرند، اینها هم وضو می گیرند واقعا طوری نشان میدهد که گویی همه دارای یک حقیقتند و آن اسلام است و اسلام هم دو شیعه دارد، یک شعبهی آن شیعه و شعبهی دیگرش سنی است. این گونه ارائه کردن به راستی که خیانت به حق است. وظیفهی علمای دینی و دستگاههای تبلیغاتی دین تبیین حق است؛ نه فقط تلاوت آیات و نشر کتاب. حق را بیپرده و عریان برای مردم بیان کنید. این پیمانی است که خدا از دانایان و عالمان به کتب آسمانی گرفته است.
و اذ اخذ الله میثاق اوتو الکتاب لتبیننه للناس ولا تکتمونه فبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون؛ (آل عمران/187)
خدا از کسانی عالم به حقایق آسمانی هستند پیمان گرفته که شما به طور موکد باید پیمان حق کنید و کتمان حق نکنید. ولی این دانایان نقض پیمان کردند ]به خاطر رسیدن به منافع مادی و دنیوی[ و میثاق حق را پشت سرشان انداختند و آن را به بهای اندکی فروختند. چه معاملهای بدی کردند.
خلاصه اینکه خدا میخواهد خبیث و طیب را از هم جدا کند و سرنوشت دنباله روهای آنها را نشان بدهد و لذا می فرماید:
إن الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسره ثم یغلبون والذین کفروا الی جهنم یحشرون؛ (انفال/36)
و آنها که به دنبال خبیثها می روند، یک باره سر از این حال در میآورند که خداوند همه را، از پیشروها و پسروها، روی هم متراکم کرده و در میان جهنم نهاده است. آنجا پی میبرند که چه خسرانی به بار آوردهند.
پس نتیجهی بحث این شد که خدا میفرماید: مبارزهی حق و باطل، همیشه در عالم برقرار است. شما ببینید طرفداران باطل چه میکنند، شما نیز با آن مبارزه کنید. آنها انفاق مال میکنند، شما هم انفاق مال کنید و هر چه آنها در مقام تضعیف دین به کار میبرند، شما همانند آن را در مقام تقویت دین به کار ببرید. ولی اول حقیقت دین را بشناسید. طیب و خبیث را از هم جدا کنید و بفهمید به دنبال چه کسی باید بروید و از چه کسی باید دوزی گزینید تا عاقبت کار این نشود که خود را در کنار خبیثها ببینیم و در میان جهنم با آنها محشور باشیم. آن وقت با تعجب ببینیم که در میان آنها از همهی گروه ها هستند: بازاری هست، اداری هست، دانشگاهی هست، روحانی هم هست و...
Sources
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره انفال - از صفحه 383 تا 387 و صفحه 389 تا 392 و صفحه 394
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites