نظریه ای درباره آغاز پیدایش شیعه

English 3137 Views |

به همان اندازه که شیعه فرقه ای گسترده و پیچیده است بحث درباره پیدایش و آغازین نقطه شکل گیری آن به عنوان یک فرقه مشخص – با مفهوم کلامی خاصی که برای اصطلاح فرقه در نظر است- گسترده و البته پیچیده به نظر می رسد، هرچند در این اختلافی نیست که واژه « شیعه» در متون دینی در دوره حیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به کار رفته است، اما در این باره که گروهی مشخص به نام شیعه از چند هنگام شکل گرفت و سرچشمه اندیشه و انگیزه گرد هم آمدن آنان چه بود، نظریه هایی متفاوت ابراز شده است. مهمترین نظریه هایی که درباره آغاز پیدایش شیعه بدانها برمی خوریم از این قرار است:

1- نخستین نظریه که در برخی محافل و منابع شیعی از آن به سختی طرفداری می شود این است که تشیع در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله شکل گرفت و درست در همان دوره کسانی از صحابه به عنوان طرفداران علی علیه السلام شناخته می شده اند. برخی نخستین روایت موجود در منابع تاریخی را که از این امر پرده برمی دارد روایتی دانسته اند که در آن از کسانی چون سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، ابولیلی، شبیر، ابوسنان، ابوعمره، ابوسعید خدری، ابوبرزه، جابربن عبدالله انصاری، براء بن عازب و عرفه ازدی در شمار اصفیاء یعنی گروهی از اصحاب و یاران برگز یده علی علیه السلام یاد می کنند. از این روایت که بگذریم نوبختی نیز به گونه ای بدین نظریه اشعار دارد، چه، او می نویسد: «نخستین همه فرقه ها شیعه است. آنان گروه طرفدار علی بن ابی طالب علیه السلام هستند که در روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله و پس از آن به دل سپردن به او و عقیده به امامت وی مشهور بودند.» در منابع متأخر شیعی با صراحت بیشتری بدین نظریه پرداخته شده است، چونانکه سیدمحسن امین عاملی در کتاب خود مدعی می شود «عقیده به برتری علی علیه السلام و موالات که دورنمایه معنای تشیع است در روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته است.» آل کاشف الغطاء، مظفر، صدر و کسانی دیگر نیز بر این تأکید دارند که ظهور تشیع در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پیامبر خود نخستین بذرهای تشیع را بر زمین افشانده است. دیدگاه این گروه را آل کاشف الغطاء چنین تبیین می کند: «نخستین کسی که بذر تشیع را در مزرع اسلام افشاند خود صاحب شریعت صلی الله علیه و آله بود؛ یعنی آنکه بذر تشیع همراه و همانند بدر اسلام نهاده شد و باغبان باغ آیین اسلام پیوسته بدان اهتمام ورزید و آن را آبیاری کرد و پروراند تا هنگامی که این نهال در دوران حیات آن بزرگوار رشد کرد و شکوفا شد و پس از وفات آن حضرت نیز ثمر داد». آل کاشف الغطاء احادیث نبوی را گواه این دیدگاه می داند و با تصریح به اینکه «گواه من بر این سخن احادیث شریف آن حضرت است که نه از طریق شیعه و راویان امامیه، بلکه در احادیث اهل سنت و از طریق رجال و عالمان ایشان رسیده است» به ذکر روایتهایی می پردازد که در آنها واژه شیعه و بویژه شیعه علی علیه السلام در سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، خواه به طور مستقل و خواه در تفسیر آیات قرآنی ناظر به علی علیه السلام و اهل بیت به کار رفته است. آل کاشف الغطاء در ادامه پس از گواه آوردن شماری از احادیث نبوی که در آنها از شیعه علی علیه السلام سخن به میان آمده و پس از تبیین معنای این احادیث چنین نتیجه می گیرد: «کوتاه سخن آنکه گمان نمی کنم هیچ انسان منصفی بتواند منکر ظهور این گونه احادیث در گروه خاص از مسلمانان شود که با علی علیه السلام پیوندی ویژه داشتند و با این مشخصه از دیگر مسلمانان تمایز می یافتند، مسلمانانی که در میانشان هیچکس نبود که علی علیه السلام را دوست نداشته باشد، چه رسد به آنکه در میانشان آن حضرت را دشمن بدارد». در تحقیقات معاصر برخی از غیر شیعیان نیز همین نظریه دیده می شود. برای نمونه، محمد کردعلی از این سخن به میان می آورد که در میان صحابه  پیامبر صلی الله علیه و آله برخی طرفدار و شیعه علی بودند. ایشان عبارت بودند از: سلمان فارسی، عمار یاسر، ابوذر غفاری، حذیفه بن یمان، خزیمه بن ثابت، ابوایوب انصاری، خالد بن سعیدبن عاص و قیس بن سعدبن عباده. طرفداران این نظریه به احادیثی استناد می کنند که در آنها از «شیعه علی علیه السلام» سخن به میان آمده و به آنان مژده هایی داده شده است. این گروه همچنین به روایتهایی تاریخی نظر دارند که در آنها از چهار تن از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی ابوذر، سلمان، مقداد و عمار، به عنوان شیعیان علی علیه السلام یاد شده است.

2- نظریه دوم آن است که شیعه به عنوان یک گروه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در مخالفت با انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه شکل گرفته است. هرچند آنگونه که گذشت برخی نوبختی را از معتقدان به نظریه نخست قلمداد کرده اند، اما چنان که از تحلیل وی درباره پیدایش شیعه پیداست او رخ نمودن فرقه شیعه را به دوره پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله باز می گرداند و بدینسان گزارش او مستندی برای همین نظریه دوم است. بر پایه گزارش او، امامت اسلامی پس از گذشت پیامبر صلی الله علیه و آله به سه دسته شدند:
- فرقه ای که شیعه نام گرفتند طرفدار علی علیه السلام و بعدها فرقه های مختلف شیعه از همین گروه سرچشمه گرفتند.

- فرقه ای دیگر که همان انصار بودند مدعی حکومت شدند و از خلافت سعدبن عباده خزرجی طرفداری کردند.

- و سرانجام فرقه ای هم به بیعت ابوبکر بن ابی قحافه گراییدند و چنین توجیه کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله بر هیچ خلیفه ای به طور مشخص تصریح نکرده و این امر را به امت واگذاشته است تا هر که را خود می پسندند به فرمانروایی خویش برگزینند. مستند تاریخی طرفداران این نظریه روایتی از یعقوبی است که در آن چنین می آورد: «گروهی از مهاجران و انصار از بیعت با ابوبکر خودداری ورزیدند و به علی بن ابی طالب اظهار تمایل کردند. عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، براء بن عازب و ابی بن کعب از این گروه بودند. مضمون این روایت این که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله، سه گروه عمده شکل گرفت و هر کدام مدعی خلافت در میان خود شدند. گروهی به طرفداری سعد بن عباده در محل سرپوشیده بنی ساعده گرد آمدند، گروهی به طرفداری علی علیه السلام در خانه زهرا علیهما السلام جمع شدند، و گروهی نیز از ابوبکر طرفداری کردند، در دیگر منابع  تاریخ هم ذکر شده است و به هر روی، در اینکه پس از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر سر جانشینی او چنین انشعابی در میان امت رخ داد تقریبا اختلافی وجود ندارد. در میان متقدمان از ابن خلدون به عنوان یکی از طرفداران این نظریه یاد می شود و در تحقیقات معاصر نیز از کسانی چون احمد امین، برنارد لویس و گلدزیهر طرفداران این نظریه قلمداد می شود.

3- سومین نظریه آن است که شیعه به عنوان  یک حزب یا گروه مشخص در دوره پایانی خلافت عثمان و یا در پی قتل او رخ نمود، و لهاوزن از کسانی  است که  صریحا این نظریه را به میان می کشد و می نویسد: «با کشته شدن عثمان، اسلام با دو حزب تقسیم شد: حزب علی و حزب معاویه. که در زبان عرب واژه شیعه نیز اطلاق می شود. لذا شیعه علی در برابر شیعه معاویه قرار می گیرد. بخشی از روایتهای تاریخی که از روی آوردن مردم به علی علیه السلام پس از کشته شدن عثمان و حتی پیش از آن و در جریان آشوب مصریان بر ضد خلیفه سخن به میان می آورد می تواند این فرضیه را گواهی کند.

4- چهارمین نظریه آن است که ظهور شیعه بعد یعنی در هنگامی بوده است که بصره در آستانه نبرد جمل قرار داشت و علی علیه السلام مردم را به گرد آمدن برای نبرد با طلحه و زبیر فراخواند. این نظریه مستند به روایتی از ابن ندیم است که در آن چنین می آورد: «محمد بن اسحاق گفته است هنگامی که طلحه و زبیر با علی علیه السلام مخالفت ورزیدند و مصرانه دعوی خوانخواهی عثمان بن عفان کردند و علی علیه السلام آهنگ پیکار با آنان کرد تا به فرمان خداوند باز گردند و گردن نهند، کسانی که بر این تصمیم از او پیروی کردند، شیعه نام گرفتند و او می گفت: شیعه من، آن حضرت علیه السلام، این گروه را اصفیاء، اولیاء، شرطه الخمیس و اصحاب نامید.» برخی از تحقیقات معاصر، این نظریه و این روایت را با روایت پیشگفته برقی در تعارض می دانند چرا که برقی در روایت خود، درباره اصفیاء از کسانی چون سلمان، مقداد و ابوذر نام برده و این در حالی است که سلمان و ابوذر پیش از رخداد جمل در گذشته اند.

5- پنجمین نظریه از این سخن به میان می آورد که شیعه هنگامی برای نخستین بار رخ نمود که سپاهیان امام علی علیه السلام از نبرد صفین باز می گشتند و در حالی که در میان سپاهیان درباره حکمت اختلاف روی داد، و از همین روی گروهی در حروارء گرد آمدند و در مخالفت با حمیت و موضع امام علی علیه السلام در همان جا ماندند و هسته نخستین خوارج را بر زمین نشاندند، طرفداران مخلص امام به او اعلام وفاداری کردند و همین گروه بودند که شیعه نام گرفتند. مونتگمری وات از طرفداران این نظریه و مدعی است آغاز جنبش شیعه یکی از روزهای سال 37ق./ 658م. بوده است که گروهی از پیروان علی علیه السلام گفتند: ما هر که را دوست تو باشد دوست خود می دانیم و با هر که با تو دشمنی ورزد دشمنیم، و این بدان معنا بود که آنان آماده بودند سخن علی علیه السلام و داوری او در مسائل مهم را بی هیچ قید و شرطی بپذیرند. چونانکه فیاض  می نویسد مستند این نظریه روایتی از طبری است که در آن آورده است: «ابومخنف در حدیثی که ابوخباب، از عمار بن ربیعه، نقل کرده گفته است که چون علی علیه السلام به کوفه بازگشت و خوارج  از او جدا شدند شیعه بر گرد او جمع شدند و گفتند: بر گردن ما بیعتی دوم است. ما دوستان کسانی هستیم که با تو دوستی کنند و دشمنان کسانی که با تو دشمنی ورزند.» در روایت دیگری از طبری این رخداد در هنگام بیرون رفتن خوارج از کوفه و در آستانه آماده شدن این شهر برای رویارویی با فتنه های  پسین خوارج نقل شده است. در روایت دیگری نیز از این سخن به میان می آید که آنان گفتند: ما حزب و یاران تو هستیم و با هرکس که به طاعت تو گردن نهد همراهی می کنیم.

6- ششمین نظریه پیدایش شیعه را به پس از شهادت امام علی علیه السلام بازمی گرداند. هر چند در منابع متأخر این نظریه به طه حسین نسبت داده شده، اما در منابع کهن فرقه شناختی و هنگامی که شیعه را به سبئیه برمی گردانند و آن نخستین گروه شیعی و برابر نهاده شیعه قلمداد می کنند می توان از گرایش به این نظریه نشان یافت. برای نمونه، ملطی پس از آنکه چهار فرقه نخست شیعه را به سبئیه اختصاص می دهد از این یاد می کند که آنان می گفتند: علی علیه السلام نه مرده است و نه مرگ بر او رواست، بلکه او زنده ای است که نمی میرد. بغدادی  نیز از سبئیه به عنوان یکی از نخستین فرقه های شیعه یاد می کند و البته ظهور آنان را در دوره حیات امام علی علیه السلام می داند و از این سخن به میان می آورد که آنان در همان دوران زندگی علی علیه السلام بدعت خود را آشکار ساختند و برخی علی علیه السلام را خدا خواندند و آن حضرت هم شماری از آن را در آتش سوزاند. اسفراینی نیز نخستین گروه روافض را سبئیه معرفی می کند و یادآور می شود که «پس از آن، دیگر اصناف روافض دیگر رخ نمودند». شهرستانی هم بی آنکه از سبئیه به عنوان نخستین گروه شیعه نام ببرد پس از یاد کرد از ابن سبا مدعی می شود که: «او نخستین کسی بود که عقیده به نص در مورد امامت علی علیه السلام را آشکار ساخت و دیگر فرقه های غالیان از او سرچشمه گرفتند.» شهرستانی، همچنین، پس از ذکر این دعوی ابن سبا که علی علیه السلام زنده است و نمرده و در او جزئی الهی وجود دارد، یادآور می شود که «ابن سبا این عقیده را پس از رحلت علی علیه السلام آشکار ساخت.»  این گزارش منابع فرقه شناختی سنی که از رهگذر بازگرداندن اندیشه های ابن سبا به «مردی ازیهودیان» در پی نسبت دادن اندیشه های شیعه به یهود است در تحقیقات معاصر نیز مورد بحث و اختلاف قرار گرفته و درحالی که برخی از آن دفاع کرده اند، برخی دیگر به کلی ابن سبا را یک افسانه دانسته، یا یهودی بودن او را رد کرده و یا نقش اعتقادی او را انکار کرده اند.

7- هفتمین نظریه حاکی از آن است که پیدایش شیعه در قالب یک نهضت مشخص با اهداف و نام خاص خود به سالهای پس از شهادت امام حسین علیه السلام باز می گردد و رخداد عاشورا  نقطه ای بنیادین در کل گیری یا دست کم تحول است. از دیدگاه مصطفی شیبی هر چند ریشه های تشیع و گرایشهای شیعی به دوران پیامبر صلی الله علیه وآله باز می گردد، اما ظهور شیعه به عنوان یک فرقه مشخص به گونه ای که اصطلاح شیعه انحصارا بر آن دلالت کند پس از حادثه عاشورا و هنگامی بوده است که حرکت توابین در سال 61 ق. آغاز گردید. علی سامی نشار از طرفداران سرسخت این نظریه است. او با استناد به دلایلی که از منابع تاریخی و بویژه منابعی چون مروج الذهب و تاریخ الیعقوبی و نیز الفهرست ابن ندیم که منابع با گرایشهای شیعی هستند این را انکار می کند که در روزگار پیامبر صلی الله علیه وآله، هنگام سقیفه، هنگام فتنه و قتل عثمان، دوران خلافت امام علی علیه السلام و حتی پس از شهادت آن حضرت واژه شیعه در مفهومی فراتر از مفهوم لغوی به کار رفته باشد. او مدعی است در این دوره ها واژه شیعه به معنی مطلق طرفدار به کار می رفته و چنانکه طرفداران علی علیه السلام را شیعه علی علیه السلام می نامیده اند، طرفداران معاویه را نیز شیعه معاویه می گفته اند. نشار سپس اظهار می دارد که «شیعه واقعا پس از کشته شدن امام حسین علیه السلام به عنوان یک فرقه دینی شکل گرفت و به تدبیر امور پرداخت.» او در ادامه از جنبش توابین و قیام مختاربن ابی عبید ثقفی سخن به میان می آورد و با توضیح اینکه گروه نخست از خونخواهان امام حسین علیه السلام به توابین شهرت یافتند این گونه می نویسد: «شیعه حسینیه به دست مختار آشکار شد و این همان شیعه ای است که به محمدبن علی بن ابی طالب مشهور به حنیفه نسبت داده می شود. مردم در کوفه بر گرد مختار جمع شدند و او قاتلان حسین علیه السلام را کشت تا خود نیز کشته شد. در کوفه پس از کشته شدن مختار بن ابی عبید، شیعه بتدریج به عنوان یک فرقه دینی کلامی شکل گرفت و به فراهم نهادن مبانی تشیع پرداخت. اما شیعه تنها در دوران امامت امام صادق علیه السلام به ساختار نهایی خود دست یافت.»

8- سرانجام هشتمین نظریه از این دفاع می کنند که ظهور شیعه به عنوان یک فرقه با دورنمایه کلامی خاص و ویژگیهای اعتقادی معین در اواخر سده نخست هجرت بوده است. عرفان عبدالحمید از این نظریه دفاع می کند و توضیح می دهد که تشیع به عنوان یک مذهب فکری و سیاسی تنها با ظهور نظریه «نص و تعیین» ساختاری متکامل و نهایی یافته و از این روی اگر بخواهیم به شیعه به عنوان اصطلاحی برابر با نص و تعیین بنگریم، «خواهیم توانست بگوییم ظهور دینی و فکری این فرقه به عنوان یک مذهب یا اندیشه معین در باب امامت و سیاست از پایان سده نخست هجرت متأخر بوده است.» عبدالحمید دلیل نظریه خود را گزارشی از ابن المرتضی می داند و معتقد است با آنکه ابن المرتضی از رجال معتزله و منسوب به اهل بیت و خود از پیشوایان زیدیه است، شکل گیری مذهب و اندیشه شیعه را- البته در مفهومی محدودتر از کسانی که صرفا به علی علیه السلام علاقه دارند- پس از سپری شدن نخستین دوره از حیات اسلام می داند و در این باره می نویسد: «مذهب رافضه پس از سپری شدن دوره نخست اسلام رخ نموده و از هیچکس از صحابه شنیده نشده که گفته باشند نص آشکار و متواتر درباره علی علیه السلام - مقصود خلافت آن حضرت است- رسیده است. اگر مدعی شوند که عمار و ابوذر و مقداد بن اسود از آن روی که به امامت علی علیه السلام عقیده داشتند سلف آنان هستند و در تکذیب این دعوی همین بسنده است که یادشدگان نه اظهار برائت از شیخین کردند و نه آنها را ناسزا گفتند. مگر نه آنکه عمار کارگزار عمربن خطاب در کوفه و سلمان فارسی کارگزار او در مدائن بوده است؟» البته این روایت به تنهایی نمی تواند اثبات  کند که شکل گیری شیعه متأخر از سده نخست بوده است و به فرض صحت، تنها به کار آن خواهد آمد که گفته شود گرایشهای تندروانه در میان شیعه – یعنی همان که آن  را به جای شیعه رافضه گفته اند- در دوره صحابه وجود نداشته و بعدها، شاید در پس حادثه عاشورا و شاید هم با نفوذ غالیان به بدنه شیعه رخ نموده است، و گرنه نصوصی چون حدیث غدیر و همانند آن چیزی نیست که تواترش از زبان صحابه بر کسی پنهان باشد. در ارزیابی نظریه های پیشگفته نه می توان همه آنها را بطور مطلق رد کرد و نه می توان همه را پذیرفت، چه، روایتهایی که در آنها نامی از شیعه به میان آمده و واژه شیعه به کار گرفته شده هم در منابع شیعی و هم در منابع سنی آمده و جایی برای انکار آنها نیست. آن دسته از روایتهایی که از انشعاب در میان مردم بر سر مسأله سقیفه و بیعت ابوبکر رخ نموده است نیز قابل تردید نیست. اثر هیچکدام از رخدادهایی چون نبرد جمل، نبرد صفین، شهادت امیرمومنان علیه السلام، قیام و شهادت امام حسین علیه السلام بر دیگرگونیهای جامعه شیعه بطور خاص و جامعه اسلامی بطور عام را هم نمی توان نادیده انگاشت. اما از آن سوی نمی توان هیچکدام از این رخدادها و عوامل را هم نقطه آغازین حیات شیعه در همه ابعاد سیاسی، عقیدتی، کلامی و فقهی و یا زمان تدوین کامل همه جنبه ها و جزئیات تشیع قلمداد کرد. یکی از دلایل این امر نیز گستردگی دیرینه و پیچیدگی شیعه است که در آغاز این فصل بدان اشاره شد. از این رو، چاره کار و آنچه با منطق رخدادها سازگار می نماید آن است که همانند هر یک از دیگر پدیده هایی که در بستر جامعه و تاریخ شکل می گیرند و تحول و گسترش می یابند نوعی فرایند تدریجی نیز برای کمال یافتگی تشیع فرض کرد، فرایندی که در آن شیعه سیر خود را از تشیع معنوی و دلدادگی نسبت به حضرت علی علیه السلام و پیوندی ویژه با  آن حضرت و اعتقاد به امامت و خلافت بلافصل ایشان در دوران حیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آغاز کرد و بعدها تا مکتبی با همه عناصر و مشخصه های لازم به حیات، تحول، پویایی و تکامل خود ادامه داد.

Sources

دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 18 تا 27

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information