از حکماء، عرفا و فلاسفه معاصر و علماء جامع؛ تاریخ تولدش با استناد به زندگینامه پدر او، قبل از سال 1301 ق در سامرا بوده، هرچند که منابع دیگر سال 1302 و 1305 ق را ذکر کرده اند.
پدرش: سید محمد حسینی لواسانی تهرانی معروف به «عصار»، از حکماء و علماء و مفسران و افاضل زمانه و مدرس مشهور ایران در دوره قاجار و صاحب تألیفاتی در فقه و اصول و کلام و حکمت، که ساکن مشهد و متوفای همانجاست.
سید محمدکاظم نیز مشهور به «عصار» است.
از 3 سالگی به حفظ قرآن و آموزش زبان فارسی و فراگیری خط پرداخته و ظاهرا در 5 سالگی حافظ قرآن بود! می توان گفت: پایه تحصیلات مقدماتی حوزوی او، در منزل و در محضر پدرش انجام می شد.
مدت سه سال در مدرسه ی علمیه عبدالله خان به فراگیری صرف و نحو و منطق، نزد آقا شیخ موسی مشغول شد.
18 ساله بود که به اصفهان رفت و 3 سال به تحصیل فلسفه (گویا نزد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشانی) پرداخت، بعد به تهران آمده و چندین سال نزد اساتید مبرزی، کسب علم و معرفت نمود.
اساتید فقه و اصول و احکام:
1- آقا میرزا سید محمد یزدی
2- آقا شیخ علی نوری
3- آقا سید عبدالکریم مدرس لاهیجی
4- آقا سید محمد تنکابنی
-اساتید او در کسب فلسفه و حکمت و عرفان
1- آقا میرزا حسن کرمانشاهی
2- آقا میرشهاب الدین نیریزی
3- آقا میرزاهاشم اشکوری
کتب ابن سینا و حکمت مشاء و اسفار و شواهد و آثار ملاصدرا: فصوص، مفتاح الغیب و تمهید القواعد را تعلیم گرفت.
وی ریاضیات قدیم را نزد آقا شیخ علی حکمی در مدرسه شیخ عبدالحسین و سپس ریاضیات و علوم طبیعی، زبان فرانسه و فیزیک و نجوم را در مدرسه «دارالفنون» تهران به پایان برد. فراگیری این علوم در کلاس «نجم الدوله» و بعد از فوت او، «علیم الدوله» بوده تا آنجا که: «شهادت نامه ی» دوره ریاضیات را از اساتیدش دریافت نمود.
سال 1329، از طرف مهندس عبدالرزاق خان بغایری، رئیس مدرسه ی دارالفنون، برای تأسیس اولین دبیرستان به تبریز رفت و آنجا علوم جدید و زبان فرانسه تدریس کرد. سال 1330ق، بعد از تصرف تبریز به دست اشغالگران روس و اعدام یکی از دوستان نزدیکش به نام (ثقة الاسلام تبریزی) همراه چند نفر دوستانش، به فرانسه رفت. مدت 2سال به تکمیل زبان فرانسه و علوم طبیعی مشغول شده و رشته طب را شروع نمود، اما به دلائلی از ادامه ی آن منصرف گشت. آنگاه برای تکمیل اصول و فقه، به عتبات (نجف اشرف) رفته و مدت 13 و به نقلی 10 سال علوم منقول را در محضر اساتید فن به پایان رساند.
اساتید او در عراق به شرح زیر بودند:
1- میرزا فتح الله نمازی شیرازی، معروف به شریعت اصفهانی
2- آقا ضیاء الدین عراقی
3- آقا سید محمدکاظم یزدی طباطبائی
در همانجا در مدرسه ی علوم (نجف)، به تدریس زبان فرانسه و ریاضیات و ادبیات فارسی پرداخت. در 35 سالگی مجددا! به تهران بازگشت و به تدریس علوم مشغول شد.
در مدرسه صدر، در همان حجره ای که استادش «میرزا شهاب الدین نیریزی شیرازی» درس می گفت، شروع به تدریس نمود و در مدرسه ی مروی و مدرسه ی سپهسالار جدید نیز، تعلیم را عهده دار شد.
بعد از تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 شمسی - حدودا 1353قمری، در دانشکده ی الهیات (علوم منقول و معقول) مشغول به تدریس همان علوم منقول و معقول (خصوصا) در دانشکده ی ادبیات گردید.
همچنین در مؤسسه ی وعظ و خطابه، علم حدیث و تفسیر می گفت.
عصار در تدوین قانون مدنی ایران و انطباق آن با آراء اجماع فقها شیعه و نیز مراعات مواردی از حقوق بلژیک، نقش عمده داشته است.
به گفته ی شهید مطهری، وی از حدود سال 1365 که مدرسه ی عالی «سپهسالار» نام عالی دانشگاه «روحانی» یافت، در آنجا مشغول تدریس شده و تا پایان عمرش ادامه یافت.
در طی دوران مختلف و متفاوت، شاگردان بسیاری در حوزه و دانشگاه تربیت نمود که برخی از آنها عبارتند از:
آقا حاج شیخ محمدرضا ربانی، آقا سید محمدتقی خوانساری، بدیع الزمان فروزانفر، حاج شیخ علی محمد جواستانی طهرانی، سید جلال الدین آشتیانی، سید کمال نوربخش، شیخ ضیاء الدین بن یوسف شیرازی، سید احمد فردید، سید حسین نصر، مهدی محقق، علی نقی منزوی، رضا علی شاه، منوچهر صدوقی سها.
مروی خوش محضر و بذله گو بود، هیچ چیز را به جد نمی گرفت، از مخالطه ی با عوام، پرهیز می نمود. در بین شئونات مرسوم روحانیت، فقط تدریس می کرد. هرگز از سهم امام حتی در دوران طلبگی استفاده ننمود. برای تأمین معاش خود حتی در نجف، تدریس علوم ریاضی و زبان فرانسه داشت.
در عرفان، قائل به نظریه وحدت وجود است و انکار آن را مبتنی بر عدم تدبر در کلمات قائلان به این اندیشه و مشترک بودن الفاظ و آشنا نبودن با برخی اصطلاحات عارفان می دانست؛
کثرت را دوگونه می داند: 1-کثرت موضوعات و لوازم مادی و عوارض جسمانی 2- کثرت کمال و نقص وی در رساله ی علم الحدیث خود، درباب علم و حقیقت آن، معتقد است که:
علم به کثرت تعلم نیست، بلکه نوری است که خداوند به هرکه خواهد به قلبش القا می کند.
نیز در باب جبر و اختیار، اعتقاد دارد به اینکه، به حدود و مراتب مستند می شود. و جبر و تفویض در افعال، نادرست و غیر قابل تصور است. (برای اطلاع کامل به رسالات عصار مراجعه شود، رساله وحدت وجود)
آقای سید حسین نصر، از شاگردان او نظر دارد به اینکه:
ایشان آخرین نماینده ی حوزه ی فلسفی و عرفانی تهران بود؛ و می گوید: حکمت اسلامی که در دوره ی صفویه توسط کسانی چون: میرداماد و ملاصدرا، احیا شده بود، در دوره ی پهلوی و معاصر، به افرادی مانند: میرزا محمد تنکابنی، سید محمدکاظم عصار، میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی و میرزا مهدی مدرس آشتیانی می رسد.
به نقل از سید جمال الدین آشتیانی، عصار در عرفان راسخ بود و ضمن ارادتی که به سید احمد کربلایی داشت، در جلسات او شرکت می نمود، نیز از خصیصین آقا محمدرضا قمشه یا (صهبا؟) بود!
سرانجام این بزرگمرد و استاد و فیلسوف و حکیم، در ذیحجه 1396 و به نقلی 1394 برابر با دی ماه 1353، از دنیا رحلت نمود. مدفنش در مقبره ابوالفتح رازی (حضرت عبدالعظیم) می باشد که اکنون داخل حرم مطهر افتاده است.
بعضی آثار او عبارتند از:
1- آثاری در وحدت وجود
2- اجابة الدعا فی مسالة البداء (به زبان عربی)
3- تفسیر سوره حمد (به زبان فارسی)
4- تقریر دروس فقه و اصول شریعت اصفهانی، و آقا ضیاء عراقی و شرح و تعلیقاتی بر آن
5- رسائل متعدد در مسائل و قواعد فقهی
6- علم الحدیث (به زبان فارسی) این کتاب به مترجمی صلاح الصاوی، به عربی ترجمه ترجمه و سید حسین نصر مقدمه فارسی بر آن دارد.
7- حاشیه بر کفایة الاصول ملامحمد کاظم خراسانی.
8- حاشیه بر رسائل شیخ انصاری