قرآن مجید، همه ی ادیان را به عنوان «اسلام» یاد می کند؛ آیین ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و سایر پیغمبران؛ به این معنا که «اسلام» دینی است که پیامبران سلسله ی ابراهیمی، پیام آور آن هستند و این خود می رساند که اصل دین یکی بوده و نباید تفاوتی بین گفته های پیامبران الهی گذاشت. همزیستی مسالمت آمیز مذهبی یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، به صورت های گوناگون، با تأکید و صراحت کامل، بدان سفارش نموده اند; در حالی که در چهارده قرن قبل، مفهوم «همزیستی مذهبی» برای بشر کاملا شناخته شده نبود. از نظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلافات عقیده به صورتی که در برخی از مذاهب دیگر دیده می شود (مانند جنگ های صلیبی مسیحیت) معنا ندارد. کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع، و در پیش گرفتن روش های اهانت آمیز نسبت به دیگران، یک روش غیر دینی است. قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد می کند که راه تمسخر و تکفیر را نسبت به همدیگر در پیش گرفته، باتحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یک دیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله ور می سازند: «و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون؛ یهود گفتند: نصرانی ها بر حق نیستند و نصرانی ها گفتند: یهود بر حق نیستند; حال آن که اینان کتاب را تلاوت می کردند; کسانی هم که از حق چیزی نمی دانند، سخنی همانند سخن ایشان گفتند. سرانجام خداوند در روز قیامت در آن چه در آن اختلاف داشتند بین آنها داوری خواهد کرد.» (بقره/ 113)
قرآن کریم برای تأمین همزیستی مسالمت آمیز راههای گوناگونی را سفارش نموده است که مهمترین آنها در زیر بیان می شود.
در بعضی از آیات قرآن کریم، بر اصل «آزادی عقیده» تأکید شده است; یعنی اساسا طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی به گونه ای است که در آنها اکراه و اجبار جایی ندارد.
«لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ در کار دین اکراه روا نیست، چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است.» (بقره/ 256)
«و لو شاء ربک لآمن من فی الأرض کلهم جمیعا أ فأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛ اگرچه پروردگارت می خواست، تمامی اهل زمین (بدون اینکه اختیاری داشته باشند) ایمان می آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وامی داری که مؤمن شوند؟» (یونس/ 99)
پیامبر مأمور به ابلاغ دستورهای الهی است، خواه مخالفان ایمان بیاورند یا نه: «و قل الحق من ربکم; فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر؛ و بگو این حق از سوی پروردگارتان است، پس هر کس می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد کفر ورزد.» (کهف/ 18)
«و لو شاء الله ما أشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما أنت علیهم بوکیل؛ و اگر خداوند می خواست، شرک نمی ورزیدند، ولی تو را نگهبان آنان نگماشته ایم و تو کارساز آنان نیستی.» (انعام/ 107) ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچ گاه نمی تواند تحمیلی باشد، بلکه تنها راه نفوذ آن در فکر و روح منطق و استدلال است. مهم این است که حقایق و دستورهای الهی بیان شود تا مردم آن را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند. بعد دیگر آزادی، «آزادی فکر و اندیشه» است. قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به تعقل و تدبر و اندیشه در جهان هستی فرا می خواند و از او می خواهد که با نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه اسارت، پلیدی و گمراهی قدم بردارد. «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق أ و لم یکف بربک أنه علی کل شیء شهید؛ زود است که ما آیات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان هویدا گردانیم، تا آشکار شود که آن حق است; آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» (فصلت/ 53)
«و فی الأرض آیات للموقنین* و فی أنفسکم أ فلا تبصرون؛ و در زمین، نشانه هایی برای اهل یقین و نیز در وجود شما است; آیا به چشم بصیرت نمی نگرید؟» (ذاریات/ 20- 21)
توجه به اصول مشترک
اسلام آیینی است که از زمان پیدایش خود با شعار همزیستی مسالمت آمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نموده است و این آیین خطاب به «اهل کتاب» چنین می گوید: «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون؛ بگو ای اهل کتاب بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی برنگیرد; و اگر روی گردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.» (آل عمران/ 64)
این آیه از آیات مهمی است که اهل کتاب را به سوی وحدت دعوت می نماید. استدلال این آیه ی شریفه با استدلال در آیات سابق تفاوت دارد. آیات سابق بر این آیه، به طور مستقیم به سوی اسلام دعوت کرده اند، ولی در این آیه به نقطه های مشترک بین «اسلام» و «اهل کتاب» توجه شده است. قرآن به مسلمانان می آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما هم کاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید حداقل در قسمتی که با شما اهداف مشترک دارند همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایه ی پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
قرآن کریم، هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده است و همه انسان ها را فرزند یک پدر و مادر و، قهرا، فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی می داند. «یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم إن الله علیم خبیر؛ هان ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و به هیأت اقوام و قبایلی در آوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید; بی گمان گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست; خداوند دانای آگاه است.» (حجرات/ 13) یکی از اصول مهم همزیستی مسالمت آمیز، تساوی و برابری انسانها است; زیرا نژادپرستی، خودبرتربینی و تحقیر ملت ها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعه ی بشری شده است. جنگ جهانی اول و دوم نمونه ی بارز این مشکلات است. تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت، مایه ی فضیلت کسی بر دیگری نیست. از نظر قرآن، اختلاف زبان ها و رنگ ها از آیات و نشانه های الهی و وسیله ای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر است; اگر همه ی انسان ها یک شکل، یکرنگ و دارای قد و قواره یکسان باشند، زندگی دچار مشکل و هرج و مرج می گردد.
از نظر قرآن کریم، انسان ها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به تقوا و پرهیزگاری ندارند و مجموعه ی انسان ها، «خانواده ی بشری» و «امت واحد» را تشکیل می دهند: «کان الناس أمة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه؛ در آغاز مردم امت یگانه ای بودند، آن گاه خداوند پیامبران را مژده آور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان، به حق، کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آن چه اختلاف می ورزند داوری کند.» (بقره/ 213)
بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع بشر است; مانند: «یا بنی آدم» و «یا ایها الانسان». این خطاب ها و تعبیرها به این اشاره دارد که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین زمین است. افراد مناطق مختلف از حیث انسانیت هیچ فرقی با یک دیگر ندارند. بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ، نژاد و... مختلف بوده است، ولی از نظر اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر آدم (ع) و حواء (ع) هستند و این تفاوت ها در انسانیت انسان خدشه ای وارد نمی سازد.
گفتگوی مسالمت آمیز
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید می دهد که با «جدل احسن» و «گفتگوی مسالمت آمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس «اصول مشترک» قرار دهند. «ولا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن إلا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون؛ و با اهل کتاب، جز به شیوه ای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شده اند; و بگویید به آن چه بر ما و (به آن چه) بر شما نازل شده ایمان آورده ایم و خدای ما و شما یکی است و ما همه فرمان بردار اوییم.» (عنکبوت/ 46) در آیات پیشتر سخن از نحوه برخورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود، که به مقتضای حال با آنها سخن می گفت، ولی در این آیه سخن از مجادله و گفتگوی ملایمتر با «اهل کتاب» است; زیرا آنها حداقل، بخشی از دستورهای انبیا و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیش تری برای شنیدن آیات الهی داشتند.
قرآن مجید به مسلمانان دستور می دهد که از دشنام دادن به کافران و بت پرستان پرهیز نمایند; زیرا آنها هم در مقابل، به همین روش متوسل خواهند شد: «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم ثم إلی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون؛ شما مؤمنان، به کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید، تا مبادا آنها نیز از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین عمل هر امتی را زینت دادیم، پس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آن چه عمل می کردند آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد).» (انعام/ 108) از آن جا که بیان دستورات اسلام، همراه با منطق، استدلال و شیوه های مسالمت آمیز است، به برخی از مؤمنان که از روی ناراحتی شدید نسبت به «مسئله بت پرستی» به بت های مشرکان دشنام می دادند، سفارش اکید می کند که از ناسزا گفتن پرهیز نمایند; اسلام رعایت اصول ادب، عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافی ترین و بدترین ادیان، لازم می شمارد; زیرا هر گروه و ملتی، نسبت به عقاید و اعمال خویش تعصب دارد. ناسزا گفتن و برخورد خشن موجب می شود که آنها در عقاید خود سخت تر شوند.
«فإن اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و ألقوا إلیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا؛ پس هر گاه از جنگ با شما کناره گرفتند و تسلیم شدند، در این صورت، خداوند راهی برای شما بر علیه آنها نگشوده است.» (نساء/ 90) دو قبیله در میان قبایل عرب به نام «بنی ضمره» و «اشجع» وجود داشت; قبیله ی بنی ضمره با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه ی اشجع نیز با بنی ضمره هم پیمان بودند. پس از مدتی مسلمانان باخبر شدند که طایفه ی اشجع که هفتصد نفر بودند، به سرکردگی مسعود بن رجیله به نزدیکی مدینه آمده اند. پیامبر اکرم (ص) نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف مسافرتشان مطلع گردد، آنها اظهار داشتند: آمده ایم «قرارداد ترک مخاصمه» با محمد (ص) ببندیم. پیامبر اکرم (ص) چنین دید، دستور داد مقدار زیادی خرما به عنوان هدیه برای آنها ببرند; سپس با آنها تماس گرفت و آنها اظهار داشتند که ما نه توانایی مبارزه با دشمنان شما را نداریم، چون تعداد ما کم است; و نه قدرت و تمایل به مبارزه با شما را داریم، زیرا محل ما به شما نزدیک است; لذا آمده ایم با شما «پیمان ترک تعرض» ببندیم. در این هنگام، آیات فوق نازل شد و دستور لازم را در این زمینه به مسلمانان داد.
پذیرش حقوق اقلیت ها
هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن آزادی و حافظ شرف و حقوق ملی اقلیت ها نیست. اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام ساکنان سرزمین خود (با وجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ) تأمین می کند و این یکی از مزایای بزرگ عالم انسانیت است که هیچ مذهب و قانونی، غیر از اسلام نمی تواند به این آرمان تحقق بخشد. اقلیت های مذهبی با انعقاد «پیمان ذمه» و اکتساب تابعیت می توانند در کشور آزادانه زندگی کنند و همانند مسلمانان از حقوق اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی بهره مند گردند. قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره ی مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان می کند: «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین؛ خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکرده اند، و شما را از خانه و کاشانه تان آواره نکرده اند، از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید، نهی نمی کند; بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد.» (ممتحنه/ 8) پس اسلام اجازه می دهد که اقلیت های مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند; مشروط بر این که مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند. و بر ضد آنها کاری صورت ندهند.
در آیه دیگر می فرماید: «إنما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و أخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی إخراجکم أن تولوهم و من یتولهم فأولئک هم الظالمون؛ خداوند فقط شما را از دوست داشتن کسانی که با شما در کار دین کارزار کرده اند، و از خانه و کاشانه تان آواره کرده اند و برای راندنتان (با دیگران) همدستی کرده اند، نهی می کند و هرکس دوستشان بدارد از ستمکاران (مشرکان) است.» (ممتحنه/ 9) با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام درباره اقلیت مذهبی و مخالفان اسلام چنین است: «مادامی که اقلیت ها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملا آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند; ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورهای دیگر هم کاری داشته باشند، مسلمانان موظفند مانع فعالیت آنها شوند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.»
در اسلام، آزادی و احترام اقلیت های مذهبی به مقداری است که اگر کسی از «اهل ذمه» کاری که در دین آنها جایز است ولی در شرع اسلام حرام است (مانند شراب خواری) انجام دهد، کسی متعرض آنها نمی شود; البته تا زمانی که به آن عمل تظاهر ننماید. اگر به آن عمل تظاهر نماید، به عنوان نقض «قانون تحت الحمایه» مورد بازخواست قرار می گیرد و اگر عملی انجام دهد که در دین آنها نیز عمل حرام محسوب می شود، مانند: زنا، لواط و... از نظر حقوق با مسلمانان هیچ تفاوتی ندارد و قاضی حق دارد که «حد» را بر آنها جاری سازد; اگرچه می تواند آنها را به ملت خود تحویل دهد تا طبق قوانین مذهبی خودشان مجازات شوند.
طبق فقه اسلامی اگر دو نفر از اهل ذمه مرافعه خود را پیش قاضی مسلمانان ببرند، قاضی مخیر است که طبق حکم اسلام قضاوت نماید و یا این که از آنها اعراض نماید. قرآن کریم در این باره می فرماید: «فإن جاؤک فاحکم بینهم أو أعرض عنهم؛ اگر از اهل کتاب برای رفع مرافعه به تو مراجعه کنند، پس میان آنان حکم کن، یا از آنان اعراض نما.» (مائده/ 42) البته منظور این نیست که پیامبر (ص) تمایلات شخصی را در انتخاب یکی از این دو راه دخالت دهد، بلکه منظور این است که شرایط و اوضاع را در نظر بگیرد; چنان چه مصلحت بود دخالت و حکم کند وگرنه صرف نظر نماید. در این میان می توان یکی از مصالح را رعایت تعاملات و روابط اهل کتاب با مسلمانان دانست. از این آیه استفاده می شود که همزیستی مسلمانان با اهل کتاب، تا حدی بود که آنان برای قضاوت نزد پیامبر اسلام (ع) می آمدند. عدالت همیشه و با هر گروه، یک ارزش است. اگر حاکم یا دولت اسلامی برای داوری و میانجی گری انتخاب شد، باید عدالت را رعایت کند و نباید مسائل نژادی منطقه ای، تعصب های گروهی، تمایلات شخصی و تهدیدها در قضاوت ها تأثیر بگذارد.
اساسا تمام کتاب های آسمانی در اصول مسائل با یکدیگر هماهنگی دارند و هدف واحدی را (تربیت و تکامل انسان) دنبال می کنند; اگرچه در مسائلی فرعی، به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم تفاوت هایی دارند و هر آیین تازه مرحله ی بالاتری را می پیماید و برنامه ی جامع تری دارد. قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق می نماید. «و أنزلنا إلیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما أنزل الله؛ و کتاب آسمانی (قرآن) را به راستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق) با کتاب های آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست، پس در میان آنان بر وفق آن چه خداوند نازل کرده است، داوری کن.» (مائده/ 48)
حدود بیست آیه ی دیگر نیز در تصدیق و تأیید تورات و انجیل آمده است. اساسا این سنت الهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تأیید، و هر کتاب آسمانی ای، کتاب آسمانی سابق را تصدیق می نماید. خداوند در تأیید موسی (ع) و تورات، به وسیله ی پیامبر و کتاب آسمانی بعدی، یعنی حضرت مسیح (ع) و انجیل چنین می فرماید: «و قفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراة و آتیناه الإنجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراة و هدی و موعظة للمتقین؛ و به دنبال ایشان، (تورات و موسی) عیسی بن مریم را فرستادیم که گواهی دهنده بر (حقانیت) تورات بوده، که پیشاپیش او بود، و به او انجیل دادیم که در آن نوری هست و همخوان (تصدیق کننده) با تورات است که پیشاپیش آن (نازل شده) و راهنما و پندآموز پارسایان است.» (مائده/ 46)
صلح بین المللی
اسلام از ابتدا، اصول صلح را پی ریزی نموده و از این طریق، راه را برای پیمودن صلح بین المللی و همزیستی مسالمت آمیز هموار ساخته است. در این مورد کافی است که بدانیم صلح، روح اسلام است. همان طور که گفته شد، واژه اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است و بدین جهت، متضمن معنای سلامت و آرامش است; لذا قرآن دستور می دهد که همگی در حوزه «سلم و صلح» وارد شوند: «یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة؛ ای افراد با ایمان، همگی در حوزه ی مسالمت وارد شوید.» (بقره/ 208) «سلم» خیلی عالی تر و بادوام تر از «صلح» است; زیرا به معنای سلامت و امنیت است و صورت یک صلح موقت ظاهری را ندارد. خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور می دهد که اگر دشمنان تو از در مسالمت وارد شدند و به آن میل کردند، تو نیز از فرصت استفاده کن و با آنان موافقت نما: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها؛ و اگر دشمنان به صلح تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش.» (انفال/ 61)
علاقه ی اسلام به صلح میان انسان ها، به حدی است که به افراد با ایمان نوید می دهد که شاید بر اثر نحوه ی رفتار مسالمت آمیز مسلمانان، میان آنها و دشمنان پیوند دوستی پدید آید: «عسی الله أن یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم مودة و الله قدیر و الله غفور رحیم؛ چه امید است که خداوند در میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی داشتید، مهربانی پدید آورد و خداوند بر هر کار قادر و (به خلق) آمرزنده و مهربان است.» (ممتحنه/ 7) افراد غیر مسلمان به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که در مقابل مسلمین ایستادند، شمشیر به روی آنها کشیدند، آنها را از خانه و کاشانه شان به اجبار بیرون کردند و، خلاصه، عداوت و دشمنی را با اسلام و مسلمین در گفتار و عمل، آشکارا نشان دادند. تکلیف مسلمانان با این گروه این است که از هرگونه مراوده و پیوند محبت و دوستی با این گروه خودداری نمایند. مصداق روشن آن، مشرکان مکه، مخصوصا سران قریش بودند; گروهی رسما دست به این کار زدند و گروهی دیگر نیز آنها را یاری کردند.
اما گروه دوم، در عین کفر و شرک، کاری به مسلمانان نداشتند. نه عداوت می ورزیدند، نه با آنها پیکار می کردند و نه اقدام به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان می نمودند; حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. باید به این گروه وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند. مصداق این گروه، طایفه خزاعه بودند که با مسلمین پیمان ترک مخاصمه داشتند. خلاصه این که، طرفداری از صلح و همزیستی مسالمت آمیز در سیاست خارجی، از خردمندانه ترین و مترقی ترین برنامه هاست و اسلام نیز این برنامه را اتخاذ کرده و تقویت نیرو را برای دفاع در مواقع اضطراری خواسته است. اسلام برای صلح و زندگی مسالمت آمیز چنان اهمیت قایل است که حتی در اجتماعات کوچک و در اختلاف خانوادگی نیز دستور به صلح و سازش می دهد «و الصلح خیر».
برخی از آیات قرآن کریم در مورد مبارزه با عقاید تند و تعصب آمیز دیگر ادیان است. عقاید ناصوابی که منشأ بسیاری از کینه ورزی ها و دشمنی ها نسبت به پیروان مذاهب دیگر شده است. کتاب آسمانی ما پس از آن که پیروان خود را به همزیستی مذهبی و مدارا با پیروان مذاهب دیگر دعوت می کند، پایه ی اوهام و افکار غلط ادیان دیگر را نیز در هم می کوبد.
یهودی ها و مسیحی ها معتقد بودند که آنها ملت برگزیده ی خداوندند; فقط آنان با مقام الهی روابط زوال ناپذیر برقرار کرده اند; بهشت الهی مخصوص آنهاست و پیروان هیچ آیین دیگری لیاقت بهره مندی از آن را ندارند; فقط یهود و نصاری هستند که به هر عنوان، برتر و بالاتر از همه و شایسته ی هر نوع تکریم و احترامند و همه باید در برابر این دو ملت برگزیده، سر تعظیم و احترام فرود آورند. «و قال الیهود و النصاری نحن أبناء الله و أحباؤه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل أنتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السماوات و الأرض و ما بینهما و إلیه المصیر؛ یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم، بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می کند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده است. هر کس را بخواهد و شایسته بداند می بخشد و هر کس را بخواهد و مستحق بداند مجازات می کند و حکومت آسمان ها و زمین و آن چه در میان آنهاست از آن او و بازگشت همه ی موجودات به سوی اوست.» (مائده/ 18)
در آیه دیگر می فرماید: «و قالوا لن یدخل الجنة إلا من کان هودا أو نصاری تلک أمانیهم قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین بلی من أسلم وجهه لله و هو محسن فله أجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آنها گفتند هیچ کس، جز یهود و نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد; این آرزوی آنهاست. بگو اگر راست می گویید دلیل خود را بیاورید; آری کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است; نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند; بنابراین، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.» (بقره/ 111)
بدین تریب، قرآن کریم با افکار غرور آمیز و تعصبات غلط، خطرناک و جنگ آفرین این دو ملت مبارزه می کند، و با استدلال، پوچ و بی منطق بودن آن را آشکار می سازد. بدیهی است چنان چه این افکار غلط و خطرناک، بر ملت و جامعه ای حکم فرما باشد، صلح جهانی و همزیستی مذهبی با دیگران نخواهند داشت. از بین بردن تعصبات غلط، و برتری جویی و نژادپرستی، زمینه ساز همزیستی مسالمت آمیز ادیان و ملل و مذاهب گوناگون می باشد. از نظر قرآن کریم، هیچ ملت برگزیده و نیز هیچ با خدا عقد اخوت نبسته است. برتری و عظمت، مخصوص افرادی است که تنها در برابر حقیقت خضوع می کنند و هیچ تعصب غلطی آنها را از پذیرش آن باز نمی دارد.
از ضروریات زندگی اجتماعی، همکاری و تعاون است. زندگی اجتماعی و نظام بین المللی، بدون همکاری و تعاون در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ممکن نیست. برای حل مشکلات روزافزون جهانی، چاره ای جز مشارکت و تعاون وجود ندارد.
قرآن کریم، تعاون و مشارکت را، که یک اصل عقلانی نیز می باشد، مورد تأکید و سفارش و مسیر آن را در جهت «بر و تقوا» قرار داده و از تعاون برای ارتکاب گناه و ظلم نهی نموده است. «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان؛ بر نیکی و تقوا همکاری و تعاون نمایید و بر محور گناه و تجاوز و تعاون مشارکت ننمایید.» (مائده/ 2) در مقیاس جهانی، تلاش برای ایجاد عدالت، برابری، صلح، امنیت و توسعه از مصادیق «بر» می باشد و مبارزه با سلطه، استثمار، نژادپرستی و هر نوع تلاش برای قطع ریشه های تجاوز در سطح جهانی، تلاش در جهت تقوا و نزدیک تر شدن ملت ها به اراده و خواست خدا محسوب می شود و در این راه، باید از هر نوع همکاری و تعاونی که موجب فساد، تباهی و ظلم است خودداری نمایند. هرقدر توجه به اصول مشترک بیشتر باشد، تفاهم بین المللی بیشتر می شود; در نتیجه، صلح و امنیت جهانی تأمین می گردد.
قرآن کریم علاوه بر توصیه به اخذ اصول مشترک «قل یا اهل الکتاب تعالوا؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است.» (آل عمران/ 64) و سفارش به تعاون در جهت تقوا و بر، به مسلمانان اجازه داده است با زنان اهل کتاب ازدواج نمایند و از غذای آنان غیر از شراب و گوشت خوک و... تناول نمایند: «الیوم أحل لکم الطیبات و طعام الذین أوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم إذا آتیتموهن أجورهن محصنین غیر مسافحین و لا متخذی أخدان و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله و هو فی ال آخرة من الخاسرین؛ امروز چیزهای پاکیزه برای شماحلال شده; هم چنین طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آنان حلال است و نیز زنان پاکدامن از مسلمانان و زنان پاکدامن از اهل کتاب حلالند. هنگامی که مهر آنان را بپردازید و پاکدامن باشید; نه زناکار و نه دوست پنهانی و نامشروع گیرید; و کسی که انکار کند آن چه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه می گردد و در سرای دیگر، از زیانکاران خواهد بود.» (مائده/ 5) بدیهی است که اجازه تناول غذای اهل کتاب و ازدواج با آنان، از اسباب تعاون و زمینه ساز همکاری و همزیستی مسالمت آمیز خواهد بود. از نظر اسلام، تعاون قبل از این که یک تکلیف دینی باشد یک ضرورت بشری محسوب می شود. بهره وری از زمینی که خداوند خلق کرده و ثروت هایی که در آن قرار داده است، بدون همکاری و تعاون حاصل نمی شود.
نتیجه آن که، هرچند در این آیه صریحا از تعاون و همکاری نام نبرده است; لکن یک مصداق تعاون و تعامل با اهل کتاب را بیان داشته و آن، استفاده از غذای اهل کتاب (غیر از شراب، گوشت خوک و غیره) است; همچنین یکی از راههایی که قرآن کریم برای تعامل با اهل کتاب بیان داشته، ازدواج با زنان پاک اهل کتاب است. در واقع اجازه ی تناول غذای اهل کتاب و ازدواج با آنان، یکی از اسباب تعاون و زمینه ساز همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب محسوب می شود.