نگاهی به روزگار سعدی
سعدی تخلص یا نام شاعرانه و شهرت ابوعبدالله مشرف بن مصلح یا مشرف الدین بن مصلح الدین عبدالله شیرازی معروف به شیخ سعدی، شیخ شیراز و یا مطلق شیخ است، که از بزرگترین نویسندگان و گویندگان زبان فارسی و از ارکان ادب ایرانی است. تاریخ تولد او به درستی روشن نیست و آن را به اختلاف از 571 تا 606 هـ.ق ذکر کرده اند. همچنین تاریخ وفات او را از 690 تا 695 هـ.ق یاد کرده اند، ولی معمولا تاریخ 691 هـ.ق را تاریخ وفات دقیق تر او به شمار می آورند. از دوره زندگانی او آنچه مسلم است و کم و بیش از آثار خودش نیز کمک می توان گرفت این است که: شیخ در شیراز متولد شد و در کودکی پدر خود را از دست داد و یتیم شد:
مرا باشد از درد طفلان خبر *** که در خردی از سر برفتم پدر
من آنگه سر تاجور داشتم *** که اندر کنارم پدر داشتم
خانواده او ظاهرا اهل دین بودند، چنانکه می گوید:
همه قبیله من عالمان دین بودند *** مرا معلم چشم تو ساحری آموخت
اما از احوال آن دودمان و قبیله اطلاعات ما بسیار اندک است. به هر حال، سعدی پس از تحصیل مقدمات حدود 621 هـ.ق از شیراز بیرون آمد و به بغداد رفت. و در مدرسه نظامیه آن شهر سکونت گزید و به تکمیل معلومات خود پرداخت. و در آنجا از علماء و مشایخ معروف استفاده ها برد. سپس از بغداد به حجاز و شام رفت و در مکه حج گزارد، پس از آن یک چند در شام به وعظ و ارشاد و سیاحت و عبادت و مطالعه روحیات مردم عصر پرداخت و سرانجام در عهد سلطنت اتابک ابوبکربن سعد زنگی (حکومت، 623-658 هـ.ق) به شیراز باز آمد:
سعدی اینک به قدم رفت و به سر بازآمد *** مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد
در شیراز بوستان و گلستان را به نام این اتابک و نیز به نام پسرش سعدبن ابوبکر تصنیف کرد. پس از زوال سلغریان یا اتابکان فارس سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت (حدود 662هـ ق)، و به احتمال زیاد در بازگشت از این سفر بود که از راه آسیای صغیر به آذربایجان رفت و مورد احترام شمس الدین محمد جوینی و برادرش عطا ملک جوینی مولف تاریخ جهانگشای قرار گرفت. در مراجعت به شیراز، سعدی با اینکه مورد تکریم بزرگان شیراز قرار گرفت، اما بنا بر مشهور عزلت گزید و در زاویه ای به خلوت و ریاضت پرداخت. در آثار سعدی، اشاراتی هست مبنی بر اینکه به بلخ، بامیان، هند، کاشغر نیز مسافرت کرده است. صحت این سفرها نیز چندان روشن نیست و احتمالا صورت وقوع نیافته و شیخ مانند بسیاری از داستان نویسان از این شهرها جهت پرداختن قصه ها و نکته سنجی های ادیبانه خود سود جسته است. اواخر عمرش نیز بنا بر مشهور در همان زاویه که اکنون سعدیه شیراز خوانده می شود سپری شد و پس از وفات نیز در همانجا مدفون گشت. شهرت سعدی بیشتر در غزل است. غزلیات سعدی بیشتر معرف شور جوانی و لطایف عوالم عشق سرشار به زندگانی و نشاط طبع است، با این حال یکسره عشق مادی را بیان نمی کند بلکه از غزلهای پرشور عرفانی نیز آگنده است و پیوسته متذکر می گردد که صورت نگارین معشوقه او صورتگری توانا دارد که همه هستی در چنبره قدرت اوست:
بوی گل و بانگ مرغ برخاست *** هنگام نشاط و روز صحراست...
گویند نظر به روی خوبان *** نهیست، نه این نظر که ماراست
در روی تو سر صنع بیچون *** چون آب در آبگینه پیداست
و بزرگ ترین شاعر غزل سرای عارف فارسی یعنی خواجه حافظ آن غزلیات و برخی از قصاید شیخ را که دارای اینگونه مضامین است تتبع کرده در غزلیات عارفانه خود به شیوه ای استادانه گنجانیده است.
تاثیر عمیق سعدی بر زبان فارسی
اهمیت سعدی در شاعری، پس از غزلیات، به سرودن بوستان است. شیخ بوستان را به بحر متقارب و در ده باب به نام اتابک ابوبکربن سعد در سال 655 هـ.ق به نظم آورده، و این منظومه نسبتا کوچک به راستی بوستانی است پر از گلهای رنگین و نمونه های دلپسند شیرین از انواع پند و نصیحت عالی و سیاست زندگانی. و حکایات گوناگون آن از شاهکارهای بی نظیر زبان فارسی است و کمتر منظومه ای در فارسی در این بحر، و بدین طرز، به رشته نظم درآمده. و یک عده از ابیات آن در زبان فارسی و در افواه مردم وارد شده و حکم امثال سایره پیدا کرده و کمتر فارسی زبانی است که مقداری از آنها را حفظ نکرده باشد و در محاوره و یا مراسله به آنها استشاد و تمثل نکند. شاهکار سعدی و نمایانگر استادی او در نثر گلستان است. سعدی این کتاب را در سال 656 هـ.ق به نام اتابک ابوبکر نوشته و دیباچه آن را به اسم سعدبن ابوبکر مربی و حامی خود نگاشته است. این کتاب که هشت باب دارد مجموعه ای است از حکایات منثور آمیخته به اشعار، و غالب آن حکایات را سعدی برای نمودن قدرت انشاء یا بیان نصیحت و موعظه و عبرت به شیوه مقامات کوچک به رشته تحریر کشیده و در این راه به راستی داد سخن داده و بهترین نمونه نثر ظریف، لطیف و روان فارسی را ایجاد نموده است.
تصور نمی رود که هیچ یک از شعرا و ادبای عالم بر ملت همزبان خود آن اندازه که سعدی به روح و زبان و ذوق و فکر ملت ایران و عموم فارسی زبانان تسلط دارد استیلای ادبی داشته باشد زیرا علاوه بر آنکه عموم فارسی زبانان از عوام گرفته تا خواص منشیان و ارباب ذوق، چیزی از نظم و نثر شیخ را در خاطر دارند، پس از ظهور آثار نظم و نثر سعدی در میان شعرا و ادبای فارسی زبان هیچ کس نتوانسته است خود را از تحت تأثیر سبک شیخ بیرون ببرد و موجد سبک مستقل جدیدی بشود، بلکه سبک شیخ از نظر ایشان خواهی نخواهی به منزله عالی ترین اسلوب فصیح نظم و نثر فارسی جلوه کرده است و نهایت آرزوی آیندگان این شده است که کلام خود را به پایه کلام شیخ برسانند و انصاف این است که جز میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (1251 هـ.ق) که سبک شیخ را تنها در نثر تا حدود زیادی به خوبی تقلید کرده هیچکس دیگر نتوانسته است به این مقام ارتقاء یابد.
نفوذ کلام سعدی در بین مردم
در باب نفوذ شکسپیر (1564-1616 م) در زبان انگلیسی و مردم انگلیسی زبان نوشته اند که بیش از چهارصد و پنجاه جمله از کلمات او در میان عموم مردم راه یافته و اشخاص درس خوانده و فرهیخته قریب به دو هزار عبارت و شعر وی را غالبا در سخنان خود می آوردند. در زبان فارسی، سعدی چنین مقامی را دارد و تأمل در یکی از آثار او یعنی گلستان این نکته را تأیید می کند که تعداد زیادی از جملات و ابیات او به صورت مثل سایره درآمده و شهرت یافته است و عبارت هایی نظیر «تا تریاق از عراق آورده شود مار گزیده مرده بود»، «جوهر اگر در خلاب افتد همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد همچنان خسیس»، «خبری که دانی دلی بیازارد تو خاموش تا دیگری بیارد»، «دوستان به زندان بکار آیند که بر سفره، همه دشمنان دوست نمایند»، «دولت نه به کوشیدن است، چاره کم جوشیدن است»، «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند»، «لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان؛ هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم»، «متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد»، «محال است که هنرمندان بمیرند، و بی هنران جای ایشان گیرند»، «نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر»، «همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال»، «هر که را زر در ترازوست زور در بازوست و آنکس که به دنیا دسترس ندارد در همه دنیا کس ندارد»، و صدها نکته لطیف جزو مکالمات و مراسلات روزمره مردم ایران شده است و تا زبان فارسی بر جای است سخن سعدی نیز وصف حال مردم ایران است، و غالب اوقات تسلی بخش دلهای آنان.