رابطه غیب و شهادت، شبیه رابطه اصل و فرع یا شخص و سایه است، یعنی این جهان به منزله انعکاسی از آن جهان است. از قرآن چنین استنباط می شود که هر چه در این جهان است "وجود تنزل یافته" موجودات جهان دیگر است. آنچه در آیه سابق الذکر، "مفاتح" نامیده شده در آیه دیگر "خزائن" نامیده شده است: «و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»؛ «هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه ها و اصل های آن نزد ماست و از آن فرود نمی آوریم مگر به اندازه معین.» (حجر/21)
به این حساب است که قرآن همه چیز، حتی اشیایی نظیر سنگ و آهن را "نازل شده" تلقی می کند: «و انزلنا الحدید»؛ «ما آهن را فرود آوردیم.» (حدید/25)
بدیهی است که منظور این نیست که همه اشیا و از آن جمله آهن را از مکانی به مکانی دیگر انتقال داده ایم. آری، آنچه در این جهان است "حقیقت" و "اصل" و "کنه" آن، در جهانی دیگر است که جهان غیب است و آنچه در آن جهان است "رقیقه" اش، "ظل" و "سایه" اش، مرتبه تنزل یافته اش در این جهان است:
چرخ با این اختران نغز خوش و زیباستی *** صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت *** بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی
صورت عقلی که بی پایان و جاویدان بود *** با همه و بی همه مجموعه و یکتاستی
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری *** گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی
قرآن همچنان که تحت عنوان "غیب" نوعی ایمان و بینش را درباره هستی عرضه می دارد و لازم می شمارد، احیانا تحت عناوین دیگر این مطلب را بیان می کند، از قبیل ایمان به "ملائکه" یا ایمان به رسالت رسل (ایمان به وحی): «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله»؛ «پیامبر و مؤمنان به آنچه بر پیامبر فرود آمده ایمان دارند. همه ایمان دارند به خدا و فرشتگانش و کتاب هایش و فرستادگانش.» (بقره/285)
«و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالا بعیدا»؛ «آن کس که به خدا و فرشتگانش و کتاب هایش و پیامبرانش و روز بازپسین کفر بورزد گمراه شده، گمراه شدن دوری.» (نساء/136)
در این دو آیه، ایمان به کتاب های خدا مستقلا ذکر شده است. اگر مقصود از این کتاب ها، کتابهای آسمانی بود که بر پیامبران نازل شده است، همان ایمان به رسل کافی بود. این قرینه است که مقصود از این کتاب ها حقایقی از نوعی دیگر است که از نوع دفتر و ورقه نیست.
در خود قرآن مکرر از حقایقی نهانی و غیبی با نام "کتاب مبین"، "لوح محفوظ"، "ام الکتاب"، "کتاب مرقوم" و "کتاب مکنون" یاد شده است؛ ایمان به این نوع کتب ماورایی، جزئی از ایمان اسلامی است.
اساسا پیامبران آمده اند که به بشر آن گونه بینش و جهان بینی بدهند که بشر تا آنجا که برایش مقدور است تصوری، هر چند مجمل، از مجموع نظام آفرینش داشته باشد.
خلقت آفرینش محدود به امور حس کردنی و لمس کردنی که در حوزه علوم حسی و تجربی است، نمی باشد. پیامبران می خواهند بینش انسان را از محسوس تا معقول و از آشکار تا نهان و از محدود تا نامحدود بالا ببرند.