یکی از نمونه های حضور بارز بیداری و خدمتگزاری و مسئولیت شناسی شرف الدین، نامه ها و مکاتبات او است. نوشته اند که وی در راه ایفای مسئولیت اجتماعی و دینی و ارشادی و تربیتی خویش نامه هایی بسیار نوشته است. در این نامه ها می کوشیده است تا زیبایی و بلاغت، و ارشاد و حکمت را درهم بیامیزد. سید محمدصادق صدر می نویسد:
«تمتاز رسائله فی مراسلانه، بالبلاغه، و شرف الهدف، و تنوع المواضیع، فقیها العلم، والأدب، والإرشاد، والاجتماع، الفقه، والتاریخ والعبر، والعظات؛ نامه های شرف الدین نیز، که برای کسان می نوشت، از امتیازهایی بسیار برخوردار بود: بلاغت و زیبایی، هدفهای عالی که سبب نوشتن نامه می شد، و همچنین تنوع موضوعات. این بود که در نامه های او، دانش و ادبیات، راهنمایی و هدایت، مسائل اجتماعی، فقه و احکام دینی، تاریخ و حوادث، و پندها و اندرزهای فراوان موج می زد.»
و این نامه ها را برای فرزندان خردسال خود و راهنمایی آنان می نوشت، یا فرزندان بزرگتر، که در نجف تحصیل می کردند، یا برای مهاجران آزادیخواهی که ترک وطن کرده بودند، یا برای رهبران و زعما، یا برای عالمان دین و دوستان دیرین خود. و این نامه ها بسیار هم بوده است.
شیخ آقابزرگ تهرانی می فرماید:
«نخستین بار که به سال 1365 هجری قمری به حج مشرف گشتم، در بازگشت سری به مصر و سوریه و لبنان زدم. در لبنان به شهر «صور» رفتم، و به منزل شرف الدین وارد شدم. در آنجا پاره ای از تألیفات او را دیدم، و اجازه های اجتهادی که استادان بزرگ او به وی داده بودند. در آن سفر، شرف الدین از من نیز «اجازه نقل حدیث» خواست. اجازه مفصلی برای او نوشتم. دوستی ما همواره پایدار بود و استوار، تا اینکه او به رحمت خدا پیوست. نامه هایی که ما، در همین سالهای اخیر، برای یکدیگر نوشته ایم، خود به اندازه یک جلد کتاب می شود.»
عالمی به عظمت شرف الدین، با آن تبحر در علم حدیث، و درک خدمت استادان فراوان، باز تا به شیخ روایتی، و استاد حدیثی، و صاحب اجازه ای از استادان پیشین می رسد، از او نیز اجازه نقل حدیث می طلبد. این بوده است احتیاط بزرگان در مراجعه به کتب حدیث و نقل و روایت آن. تا اهلیت فهم حدیث و اطلاع از ابواب احادیث و لسان خاص حدیث و تعقل در تعالیم حدیثی و صلاحیت نقل و تألیف درباره آن و شرح آن نباشد، نباید هر کس متصدی این کار بشود.