سطح خواسته ها و مطلوب های حیوان، مانند شعاع شناخت و آگاهیش از جهان در محدوده ای خاص است اولا مادی است، از حدود خوردن و آشامیدن و خوابیدن و بازی کردن و خانه و لانه گرفتن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمی رود برای حیوان، خواسته و مطلوب معنوی، ارزش اخلاقی و غیره مطرح نیست ثانیا شخصی و فردی است، مربوط به خودش و حداکثر به جفت و فرزندش ثالثا منطقه ای است، مربوط است به محیط زیست خودش رابعا حالی است و به زمان حال تعلق دارد.
یعنی همان محدودیت هایی که بعد ادراکی وجود حیوان دارد، بعد خواهش ها و گرایش های وجودش دارد، حیوان از این نظر نیز در محدوده خاصی زندانی است. حیوان اگر هدفی را تعقیب کند و به سوی غایتی حرکت کند که از این محدوده خارج باشد، مثلا به نوع تعلق داشته باشد نه به فرد، به آینده تعلق باشته باشد نه به حال -مانند آنچه در بعضی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل مشاهده می شود- نا آگاهانه و به حکم غریزه و فرمان مستقیم نیرویی است که او را آفریده و جهان را تدبیر می کند.
اما قلمرو انسان چه در ناحیه آگاهی ها و بینش ها و شناخت ها و چه در ناحیه خواسته ها و مطلوب ها بسی وسیع تر و گسترده تر و متعالی تر است.
انسان از نظر خواسته ها و مطلوب ها نیز می تواند سطح والایی داشته باشد. انسان موجودی است ارزش جو، آرمان خواه و کمال مطلوب خواه، آرمان هایی را جستجو می کند که مادی و از نوع سود نیست، آرمان هایی که تنها به خودش و حداکثر همسر و فرزندانش اختصاص ندارد، عام و شامل و فرا گیرنده همه بشریت است، به محیط و منطقه خاص یا قطعه ای خاص از زمان محدود نمی گردد.
انسان آن چنان آرمان پرست است که احیانا ارزش عقیده و آرمانش فوق همه ارزش های دیگر قرار می گیرد، آسایش و خدمت به انسان ها از آسایش خودش با اهمیت تر می گردد، خاری که در پای دیگران فرو برود مثل این است که در پا بلکه چشم خودش فرو رفته باشد، با دیگران هم درد می شود، از شادی دیگران شاد و از اندوه آنان اندوهگین می گردد، به عقیده و آرمان مقدس خود آن چنان دلبستگی پیدا می کند که منافع خود، بلکه حیات و هستی خود را به سهولت فدای آن می نماید.
جنبه انسانی تمدن بشری که روح تمدن به شمار می رود، مولود این گونه احساس ها و خواسته های بشری است.