بعد از شهادت امیرالمؤمنین فرزندان آن حضرت پس از آنکه جسد مطهرش را در نجف اشرف دفن کردند، گردآلود، با چهره های پریشان به کوفه بازگشتند. و حضرت امام حسن (ع) به مسجد کوفه آمد و بر فراز منبر رفت، و در حالیکه جمعیت در مسجد موج میزد خطبه مفصلی ایراد فرمود. در ابتدای خطبه گریه گلویش را گرفت، و سپس بعد از درنگ، و حمد بر خداوند فرمود: ای مردم! بدانید که دیشب پدر من از دنیا رفت؛ همان شبی که وصی حضرت عیسی (ع)، یوشع بن نون از دنیا رفت. پدر من از دنیا رفت نه درهمی باقی گذاشت و نه دیناری؛ «لا صفرآء و لا بیضآء؛ نه زردی و نه سپیدی» جز هفتصد درهم که میخواست برای اهل خود خادمی بخرد.
حاکم در مستدرک چنین آورده است که: «بعد از شهادت أمیرالمؤمنین امام حسن مجتبی (ع) خطبه ای ایراد فرمودند و پس از حمد و ثنای حضرت باری تعالی شأنه چنین به سخن پرداختند:
به تحقیق که در این شب گذشته، روح مردی به سرای جاودانی شتافت که هیچیک از پیشینیان به کردار و عمل او نرسیده اند، و در میدان مسابقه تقوی و عمل صالح از برابری و پیشیگیری بر او عاجز و فرو مانده اند؛ و نیز هیچیک از پسینیان در این مضمار سبق به او نخواهند رسید.
مردی بود که رسول الله (ص) رایت جنگ را به او میداد، و در میدان کارزار با دشمنان خدا میدجنگید در حالیکه جبرائیل از طرف راستش و میکائیل از جانب چپش او را مدد می نمودند؛ و هیچگاه پشت به جنگ نمینمود و از نبرد باز نمیگشت مگر وقتیکه خداوند به دست او فتح میکرد.
و برای مردم روی زمین به عنوان ارثیه چیزی نگذاشت نه سفیدی و نه زردی مگر هفتصد درهم که از عطایا و بخشش های او زیاد آمده بود و میخواست با آن برای اهل خود خادمی بخرد.
سپس فرمود: ای مردم! هر که مرا میشناسد که میشناسد؛ و کسی که مرا نمیشناسد پس من حسن بن علی هستم، و من فرزند پیغمبر خدایم، و من فرزند وصی رسول الله ام، و من فرزند بشارت دهنده به بهشت هستم، و من فرزند ترساننده از عذاب خدا هستم، و من فرزند دعوت کننده مردم بسوی خدا به اذن او هستم، و من فرزند چراغ تابناک و مشعل فروزان هدایتم، و من از اهل بیتی هستم که جبرائیل در خانه ما هبوط میکند و از منزل ما از نزد ما صعود مینماید، و من از اهل بیتی هستم که خداوند اراده کرده است هرگونه رجس و پلیدی را از آنان بردارد و آنها را به مقام طهارت مطلقه برساند، و من از اهل بیتی هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانی واجب کرده است و خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش چنین خطاب فرموده است: بگو من از شما هیچ مزدی را نمیخواهم مگر مودت به ذوی القربای من، و کسیکه مرتکب حسنه ای گردد، ما نیکوئی را درباره او زیاد میگردانیم؛ ارتکاب حسنه مودت ما اهل بیت است.»
بعد از خطبه، حضرت مجتبی (ع) یکسره به سراغ ابن ملجم آمدند؛ چون حضرت ام کلثوم آن حضرت را سوگند داده بود که بعد از شهادت پدرم، به آن خدائی که عالم را خلق کرده است راضی نیستم یک ساعت در قتل ابن ملجم درنگ کنی.
امام فرمود: ای ابن ملجم! که ترا وادار کرد که دست به چنین کاری زدی؟
گفت: عهدی که با خدا کرده بودم! حالا اگر مرا اجازه دهی به شام میروم و معاویه را هم میکشم و به نزد تو برمیگردم، اگر خواهی مرا قصاص کن و اگر خواهی عفو نما!
حضرت فرمود: سوگند بخدا که هیچ مهلت نداری تا به دوزخ واصل شوی! در اینحال فقط با یک شمشیر او را کشتند، و سپس مردم جثهاش را برداشته و در مغاک انداختند.
روایاتی که در عذاب برزخی ابن ملجم وارد شده، از عذابهای برزخی بسیار شدید است و علماء اسلام در کتب مفصله خود نوشته اند.
امام علی (ع) امام حسن مجتبی (ع) خطابه شهادت تاریخ اسلام امامت ویژگی های امام