توکل یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است عمل کند و در این راه به خدا اعتماد کند که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق می باشند. توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است. قرآن کریم می گوید از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید، از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید. به عنوان نمونه دو آیه از قرآن کریم این موضوع را مطرح نموده: یکی آیه ای است که از زبان همه پیغمبرانی که بعد از نوح آمده اند ذکر می کند. آنها به مردمی که با آنها مخالفت می کردند و سد راه آنها می شدند می گفتند: «و ما لنا ألا نتوکل علی الله و قد هدینا سبلنا و لنصبرن علی ما آذیتمونا و علی الله فلیتوکل المتوکلون؛ و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند» (ابراهیم/ 12). این آیه در کمال صراحت، توکل را به صورت یک امر مثبت ذکر می کند، راهی هست و پیمودنی هست و رنج و مشقتهایی در این پیمودن هست که اراده را سست و عزیمت را فسخ می کند.
خداوند می فرماید: «فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ ای پیغمبر! همینکه عزم کردی و تصمیم گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن» (آل عمران/ 159)، نمی گوید بنشین و دست روی دست بگذار و توکل کن، می گوید کار خود را بکن و به خدا توکل کن. همان اندازه که بهنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف بخرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهائى باید قاطع بود، بنابراین پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده است و آن تصمیم قاطع مى باشد. جمله فوق، مى گوید: بهنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشید یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسائل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش مکن.
خداوند در سوره مائده آیه 11 می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمت الله علیکم اذهم قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم فکف ایدیهم عنکم و اتقوا الله و علی الله فلیتوکل المومنون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمتی را که خداوند به شما بخشید به یاد آورید، آن زمان که جمعی از دشمنان قصد داشتند دست به سوی شما دراز کنند -و شما را از میان بردارند- اما خدا دست آنان را از شما بازداشت از خدا بپرهیزید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند». توکل بر خداوند برنامه همیشگی زندگی یک انسان باایمان است. توکل بر خدا یعنی تلاش پی گیر و مناسب و دقت و برنامه ریزی برای انجام درست هر تکلیف و وظیفه خواه در زندگی فردی یا اجتماعی در زمینه مسائلی دنیوی یا اخروی و ... از سوی انسان باایمان، و واگذار کردن نتیجه آن به خداوندی که خود دستور داده که انسان ها دست از تلاش و کوشش برندارند و پیش از هر تلاش و در کنار آن و پس از آن، خداوند متعال را ناظر و حاضر و اثربخش ببیند.
قرآن کریم، در سوره طلاق آیات 2-3 می فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه، ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا؛ هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات قرار می دهد و از طریقی که گمان ندارد روزیش را می رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی واگذارد، خدا برای او کفایت است. همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه می رساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد. راستی که خدا برای هر چیزی قدر و اندازه ای معین کرده است». در این آیه، گویی قانونی که فوق همه قوانین و حاکم بر همه آنهاست بیان گردیده و آن، قانون تقوا و توکل است.
از این آیه، استنباط می شود که به دنبال توکل، عنایت پروردگار قطعی است، هر کس بر خدا به حقیقت توکل کند عنایت خدا را همراه دارد و با عنایت خدا و تأیید خدا که خود یک جریان خاص دارد و یک سنت است و یک سلسله علل و معلولات در کار است، رسیدن به هدف قطعی است. این، قانونی است که بر همه قانونهای دیگر حکومت می کند. در عین حال برای اینکه فراموش نشود که کار خدا، نظام و قانونی دارد، بیان فرموده که خدا برای هر چیزی اندازه و حسابی قرار داده است و هم فرموده که هر کس پرهیزکاری کند، خدا برای وی راهی قرار می دهد یعنی کار او بدون قانون و بی وسیله نیست، هر چند که ممکن است آن وسیله، از وسائل عادی و راههای شناخته شده نبوده، بلکه «من حیث لا یحتسب» باشد.
در این آیه با این که تصریح شده است که در نظام عالم هیچ چیز به گزاف صورت نمی گیرد و هر چیز در مرتبه خود قرار دارد و نظام اسباب و مسببات را به رسمیت شناخته است ولی در عین حال می فرماید: خداوند فرمان خود را به نتیجه می رساند یعنی آنجا که پای روابط معنوی و تأییدات غیبی به میان می آید، جریان دیگری پیش می آید و علل و اسباب ظاهری بی اثر می گردند. در جای دیگر می فرماید: اگر کفار تمایلی به صلح و صفا و به اصطلاح امروز به همزیستی و متارکه جنگ نشان دادند تو هم مضایقه نکن، تو هم تمایل نشان بده «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها؛ اگر تمایل به صلح و صلاح نشان دادند تو هم چنین کن» (انفال/ 61)، یعنی تو هم حاضر شو. سپس می فرماید: «و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم؛ و بر خدا تکیه کن که او شنوای داناست» (انفال/ 61). چون مردمی که ایمان ندارند فرض اینست که به قول و پیمانشان اعتمادی نیست. آنها اعلام صلح کرده اند، ما هم می خواهیم صلح و سلامت باشد، اما از کجا بشود به اینها اعتماد کرد؟ تکلیف چیست؟ در اینجا قرآن می فرماید: نترس و به خدا توکل کن، اعتماد کن به خدا «انه هو السمیع العلیم» که خدا هم شنوا و هم دانا است. یعنی تو کارت را بر اساس حق و بر مر حق قرار بده، خدا خودش با اسباب و وسائلی که دارد شما را حفظ می کند، شما مطابق اصول رفتار بکنید دیگر باقیش را به خدا توکل بکنید.
این جمله که به خدا توکل کن، اگر بخواهند ترا بفریبند تو خدا را داری، نترس، همه برای این است که می خواهد به پیغمبر بگوید اگر دشمن دست صلح و سلام به سوی تو دراز کرد تو تحت تأثیر این افکار و اندیشه ها که نکند دروغ باشد، نکند خدعه و مکر باشد، امتناع نکن، تو هم دست صلح و سلام به سوی او دراز کن. در این نگرانیها که برای هر کسی پیدا می شود که هیچکس نمی تواند صددرصد مطمئن بشود که دشمن راست می گوید: تو به خدا توجه کن، به خدا اعتماد کن. «فان حسبک الله؛ خدا تو را بس است» (انفال/ 62). در همین سوره انفال آیه 49 می فرماید: «اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض غر هؤلاء دینهم و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم؛ آن گاه که منافقان و کسانی که در دل هایشان بیماری است می گفتند: این (مسلمان) ها را دینشان مغرور کرده است و هر که بر خدا توکل کند، به یقین خداوند شکست ناپذیر حکیم است». منافقان و دورویان و بیماردلان که فقط ظاهر را می بینند و عوامل معنوی را نمی بینند می گفتند این بیچاره ها را ببین دینشان اینها را مغرور کرده. در جنگ بدر پیش بینی ها همه این بود که مسلمین مغلوب و منکوب شده و شکست خواهند خورد. یک عده که خودشان را عاقل حساب می کردند و منافق و دورو بودند پوزخند می زدند، می گفتند این بیچاره ها را ببینید! وعده های قرآن، وعده های دینشان اینها را مغرور کرده، دیوانه اند دارند خودکشی می کنند. کجا دارند می روند؟! با چه وعده ای! با چه عده ای! با چه قدرتی! یک لقمه اند در مقابل دشمن. فریب خورده اند، دینشان اینها را فریب داده است.
قرآن می گوید اینها نمی دانند که اگر کسی با خدا باشد، تکیه اش به خدا باشد، چگونه عوامل الهی به نصرت او می آیند و او را در هدفش تأیید می کنند و قوت می دهند. اینها غافل بودند که «و من یتوکل علی الله فهو حسبه؛ هر که اتکایش به خدا باشد، خدا برای او کافی است». شما واقعا توکل را در کارهای پیدا بکنید (توکل یعنی انسان وظیفه خودش را با اعتماد به خدا انجام بدهد) آن وقت می بینید چطور دست خدا به همراهتان می آید. «فان الله عزیز حکیم؛ خدا غالب و قاهر است»، اگر بخواهد، هیچ قدرتی در مقابل او نیست و حکیم است و کارهایش حکیمانه و بر اساس مصلحت است، بی جهت کسی را تأیید نمی کند.
نقطه مقابل توکل بر خدا تکیه کردن بر غیر او است یعنى به صورت اتکائى زیستن و وابسته به دیگرى بودن و از خود استقلال نداشتن است. در حالی که توکل بر خدا، بر آن منبع فنا ناپذیر قدرت و توانائى، سبب افزایش مقاومت انسان در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگى است، به همین دلیل به هنگامى که مسلمانان در میدان احد ضربه سختى خوردند و دشمنان پس از ترک این میدان بار دیگر از نیمه راه بازگشتند تا ضربه نهائى را به مسلمین بزنند، و این خبر به گوش مؤمنان رسید، قرآن مى گوید افراد باایمان نه تنها در این لحظه بسیار خطرناک که قسمت عمده نیروى فعال خود را از دست داده بودند وحشت نکردند بلکه با تکیه بر توکل و استمداد از نیروى ایمان بر پایدارى آنها افزوده شد و دشمن فاتح با شنیدن خبر این آمادگى به سرعت عقب نشینى کرد: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ همان کسانی که وقتی مردم به آنها گفتند: مشرکین در برابر شما گرد آمده اند، پس از آنان بترسید، (به جای ترس) بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و نیکو حمایتگری است» (آل عمران/ 173).
نمونه این پایدارى در سایه توکل در آیات متعددى به چشم مى خورد، از جمله در آیه 122 آل عمران قرآن مى گوید توکل بر خدا جلو سستى دو طایفه از جنگجویان را در میدان جهاد گرفت: «اذ همت طآئفتان منکم ان تفشلا والله ولیهما و علی الله فلیتوکل المومنون؛ آن گاه که دو گروه از شما خواستند سستی کنند، در حالی که خدا یارشان بود و مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و در آیه 12 سوره ابراهیم توکل ملازم با صبر و استقامت در برابر جملات و صدمات دشمن ذکر شده است: «و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدنا سبلنا و لنصبرن علی مآء اذیتمونا و علی الله فلیتوکل المتوکلون؛ و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند». و در آیه 159 آل عمران براى انجام کارهاى مهم، نخست دستور به مشورت و سپس تصمیم راسخ و بعد توکل بر خدا داده شده است: «و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین؛ و با آنان در کار (جنگ) مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، همانا خدا توکل کنندگان را دوست می دارد». حتى قرآن مى گوید در برابر وسوسه هاى شیطانى تنها کسانى مى توانند مقاومت کنند و از تحت نفوذ او در آیند که داراى ایمان و توکل باشند: «انه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربهم یتوکلون؛ چرا که او را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر خدای خود توکل می کنند تسلطی نیست» (نحل/ 99).
از مجموع این آیات استفاده مى شود که منظور از توکل این است که در برابر عظمت مشکلات، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکاى بر قدرت بى پایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند و به این ترتیب توکل امید آفرین نیرو بخش و تقویت کننده، سبب فزونى پایدارى و مقاومت است. توکل بر خدا آدمى را از وابستگیها که سرچشمه ذلت و بردگى است نجات مى دهد و به او آزادگى و اعتماد به نفس مى بخشد. توکل با قناعت ریشه هاى مشترکى دارد و طبعا فلسفه آن دو نیز از جهاتى با هم شبیه است و در عین حال تفاوتى نیز دارند. توجه به روایات ائمه معصومین در این زمینه راهگشاست.
امام صادق (ع) مى گوید: «ان الغنا و العز یجولان فاذا ظفرا بموضع التوکل اوطنا؛ بى نیازى و عزت در حرکتند هنگامى که محل توکل را بیابند در آنجا وطن مى گزینند». در این حدیث وطن اصلى بى نیازى و عزت توکل معرفى شده است.
از پیامبر اکرم نقل شده که فرمود از پیک وحى خدا، جبرئیل پرسیدم توکل چیست؟ گفت: «العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع، و لا یعطى و لا یمنع، و استعمال الیاس من الخلق فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوى الله و لم یطمع فى احد سوى الله فهذا هو التوکل؛ آگاهى به این واقعیت که مخلوق نه زیان و نفع مى رساند و نه عطا و منع دارد، و چشم از دست مخلوق برداشتن، هنگامى که بنده اى چنین شد جز براى خدا کار نمى کند و از غیر او امید ندارد، این حقیقت توکل است».
کسى از امام رضا (ع) پرسید: «ما حد التوکل؟ فقال ان لا تخاف مع الله احدا؛ حد توکل چیست؟ فرمود اینکه با اتکاى به خدا از هیچکس نترسى!». حتی روایات زیادی وجود دارد که از آنها انسان این طور می فهمد که نحوست ایام و اوضاع کواکب یا اساسا در زندگی انسان اثر ندارد یا اگر هم اثری داشته باشد، 1. توکل به خدا 2. توسل به ائمه و 3. صدقه دادن اثر اینها را از بین می برد.