قبول زندگى جمعى در حیات انسان ها نمى تواند از مساله رهبرى جدا باشد، چرا که براى مشخص کردن خط اصلى یک جمعیت، همیشه نیاز به رهبر و پیشوایى است، اصولا پیمودن راه تکامل بدون استفاده از وجود رهبر ممکن نیست، و سر ارسال پیامبران و انتخاب اوصیا براى آنان همین است. در علم عقائد و کلام نیز با استفاده از قاعده لطف و توجه به نقش رهبر در نظم جامعه و جلوگیرى از انحرافات، بعثت انبیاء و لزوم وجود امام در هر زمان اثبات شده است. اما به همان اندازه که یک رهبر الهى و عالم و صالح، راه وصول انسان را به هدف نهایى، آسان و سریع مى کند، تن دادن به رهبرى ائمه کفر و ضلال، او را به پرتگاه بدبختى و شقاوت مى افکند.
در تفسیر آیه 71 سوره اسراء در منابع اسلامى، احادیث متعددى وارد شده که روشنگر مفهوم آیه و هدف از امامت است: در حدیثى که شیعه و اهل تسنن از امام على بن موسى الرضا (ع) به سندهاى صحیح نقل کرده اند، چنین مى خوانیم که آن امام (ع) از پدرانش از پیامبر (ص) در تفسیر این آیه نقل فرمود: «یدعى کل اناس بامام زمانهم و کتاب ربهم و سنة نبیهم»؛ «در آن روز هر قومى همراه امام زمانشان و کتاب پروردگار و سنت پیامبرشان خوانده مى شوند»، (اسراء/ 71)، «مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث». و نیز از امام صادق (ع) چنین مى خوانیم: «الا تحمدون الله اذا کان یوم القیامة فدعا کل قوم الى من یتولونه و دعانا الى رسول الله و فزعتم الینا فالى این ترون یذهب بکم الى الجنة و رب الکعبة- قالها ثلاثا»؛ «آیا شما حمد و سپاس خدا را به جا نمى آورید؟ هنگامى که روز قیامت مى شود خداوند هر گروهى را با کسى که ولایت او را پذیرفته مى خواند، ما را همراه پیامبر (ص) و شما را همراه ما، فکر مى کنید در این حال شما را به کجا مى بردند، به خداوند کعبه به سوى بهشت». سه بار امام این جمله را تکرار کرد.
نقش رهبرى در اسلام
در حدیث معروفى که از امام باقر (ع) نقل شده هنگامى که سخن از ارکان اصلى اسلام به میان مى آورد "ولایت" (رهبرى)، را پنجمین و مهمترین رکن معرفى می کند در حالى که چهار رکن اصلى دیگر را؛ نماز که معرف پیوند خلق با خالق است و روزه که رمز مبارزه با شهوات است و زکات که پیوند خلق با خلق است و حج که جنبه هاى اجتماعى اسلام را بیان مى کند: «قال الباقر (ع) بنى الاسلام على خمس على الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشىء کما نودى بالولایة» (اصول کافى جلد 2 صفحه 15). سپس امام (ع) اضافه مى کند: "هیچ چیز به اندازه ولایت و رهبرى اهمیت ندارد". (چرا که اجراى اصول دیگر در سایه آن خواهد بود). و نیز به همین دلیل در حدیث معروفى از پیامبر (ص) نقل شده: «من مات بغیر امام مات میتة الجاهلیة»؛ «کسى که بدون امام و رهبر از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است». «نورالثقلین جلد 3 صفحه 194 و کتب بسیارى دیگر».
تاریخ نیز بسیار بخاطر دارد که گاهى یک ملت در پرتو رهبرى یک رهبر بزرگ و شایسته در صف اول در جهان قرار گرفته، و گاه همان ملت با همان نیروهاى انسانى و منابع دیگر به خاطر رهبرى ضعیف و نالایق آن چنان سقوط کرده که شاید کسى باور نکند این همان ملت پیشرو است.
مگر عرب جاهلى نبود که در جهل و بدبختى و فساد و ذلت و نکبت و پراکندگى و انحطاط غوطه ور بود؟ چرا که رهبر لایقى نداشت، ولى با ظهور رهبر الهى یعنى محمد (ص) چنان راه ترقى و تکامل و عظمت را با سرعت پیمود که دنیایى را در شگفتى فرو برد، آرى این است نقش رهبر در آن زمان و این زمان و هر زمان. البته خداوند براى هر عصر و زمانى رهبرى براى نجات و هدایت انسانها قرار داد؟ چرا که حکمت او ایجاب مى کند فرمان سعادت بدون ضامن اجرا نباشد، اما مهم این است که مردم رهبرشان را بشناسند، و در دام رهبران گمراه و فاسد و مفسد گرفتار نشوند که نجات از چنگالشان دشوار است. اعتقاد شیعه به وجود یک امام معصوم در هر عصر و زمان فلسفه اش همین است آن گونه که على (ع) فرمود: «اللهم بلى لاتخلو الارض من قائم لله بحجة،اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته»؛ «آرى به خدا سوگند صفحه روى زمین هرگز از رهبرى که با حجت الهى قیام کند خالى نشود، خواه ظاهر و آشکار باشد یا (بر اثر نداشتن پیروان کافى) ترسان و پنهان، تا نشانههاى الهى و دلائل فرمان او از میان نرود». (نهج البلاغه، حکمت 147)