در قرآن کریم، تکبر، غرور و مستی قدرت، یکی از حجابهای معرفت و شناخت معرفی شده است. همانگونه که آیات زیر بیان می کند:
1- "الذین یجادلون فی آیات الله بغیر سلطان آتاهم کبر مقتا عندالله و عند الذین آمنوا کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار"
2- "و لو جعلناه قرآنا أعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته أأعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدی و شفاء و الذین لا یومنون فی آذانهم وقروهو علیهم عمی اولئک ینادون من مکان بعید"
ترجمه:
1- «آنها که در آیات الهی به مجادله برمی خیزند بی آنگه دلیلی برای آنها آمده باشد این جدال بی اساس خشم عظیمی نزد خدا و نزد کسانی که ایمان آورده اند برمی انگیزد، این گونه، خداوند بر هر قلب متکبر جباری مهر می نهد( سوره غافر/ آیه 35).
2- «هرگاه آن را قرآنی عجمی قرار می دادیم حتما می گفتند چرا آیاتش روشن نیست؟ آیا قرآن عجمی از پیغمبری عربی درست است؟ بگو: این برای کسانی که ایمان آورده اند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمی آورند گوشهایشان سنگین است، گوئی نابینا هستند و آن را نمی بینند آنها همچون کسانی هستند که از راه دور صدا زده می شوند» (سوره فصلت/ آیه 44).
تفسیر و جمع بندی
جباران مغرور حق را درک نمی کنند!
آیه نخست در تعقیب سخنان «مومن آل فرعون» است، آن مرد بیدار دلی که در دربار فرعون بود، و در پنهانی حمایت از موسی بن عمران می کرد، این آیه با صراحت می گوید: «آنها که از روی کبر و غرور و خودخواهی و خودپسندی در برابر آیات الهی به مجادله برمی خیزند دلهائی محجوب و تاریک دارند، کبر و غرورشان اجازه نمی دهد حق را درک کنند و از فهم واقعیتها محرومند». آری لجاجتها و عناد در برابر حق پرده ای ظلمانی بر فکر انسان می افکند و حس تشخیص را از او می گیرد، کارش به جائی می رسد که قلبش همچون یک ظرف در بسته می شود، نه محتوای فاسد آن بیرون می آید و نه محتوای صحیح جان پروری وارد آن می گردد. بعضی گفته اند فرق «متکبر» و «جبار» این است که «تکبر» ضد «خضوع در مقابل حق» است، و «جباریت» ضد «شفقت و محبت درباره خلق» است، مغرور نه نسبت به بالا دست خود خضوع دارند و نه به زیردست خود رحم و شفقتی!
آیه دوم گفتار گروهی از متکبران لجوج را در برابر قرآن نقل می کند که گاه می گفتند: «چرا قرآن به زبان عجم نازل نشده! تا اهمیت بیشتری برای آن قائل باشیم! و اقوام غیرعرب نیز بتوانند از آن بهره گیرند» ( و شاید هدف اصلیشان این بود که توده های مردم نفهمند و بی خبر بمانند). قرآن می گوید: اگر قرآن به زبان غیرعربی نازل می شد حتما ایراد دیگری می گرفتند و گفتند چرا آیاتش روشن نیست؟ چرا محتوایش پیچیده است؟ ما از آن سر در نمی آوریم، سپس ایراد می کردند که راستی عجیب است قرآن عجمی از پیغمبر عربی؟! سپس قرآن به پیامبر(ص) دستور می دهد به این مغروران بهانه گیر بگوید: این قرآن برای مومنان هدایت و شفا است، و کسانی که تسلیم حق نیستند گوشهایشان از شنیدن آن سنگین است، و چشمهایشان از دیدن آن محروم است، درست مثل کسانی که آنها را از دور صدا می زنند و معلوم است چنین افراد دور افتاده ای نه می شنوند و نه می بینند. آفتاب قرآن پرده ندارد، اینها نابینا هستند، جهان هستی پر از زمزمه حق است، گوش شنوا آنها ناشنوا است.
حجاب غرور در احادیث اسلامی
1- در حدیثی از امام باقر(ع) می خوانیم: "ما دخل قلب امری ء شیی من الکبر الانقص من عقله مثل ما دخله من ذلک قل ذلک أو کثر"، «در قلب هیچکس چیزی از کبر داخل نمی شود مگر اینکه به همان اندازه از عقلش می کاهد، کم باشد یا زیاد»!
2- در یکی از کلمات قصار امیرمومنان (ع) آمده است که ( خطاب به گروهی از آلودگان و منحرفان کرد و) فرمود: "بینکم و بین الوعظه حجاب من الغره"، «میان شما و موعظه حجابی است از غرور».
آن روز که حب ذات به صورت «خودمحوری» در آید انسان سعی می کند همه چیز را در خویش خلاصه کند، و آن روز که به صورت «خودبرتربینی» در آید خویشتن را از همه کس برتر و پر ارزشتر می پندارد، و آن روز که شکل «خودپسندی» به خودگیرد معیار زیبائی و ارزش را تنها خودش می داند و لاغیر. در این حالات پرده عجیبی بر عقل انسان فرو می افتند و حجابی میان او و حقیقت می شود، تمام ارزشها را در خود خلاصه می کند و هر چه غیر از او است به فراموشی می سپرد، به همین دلیل نخستین گام در مسیر تهذیب و درک حقائق عالم، پائین آمدن از این مرکب «کبر و غرور» است، و بدون آن محال است انسان لایق قرب خدا شود و جلوه های ذات پاکش بر قلب او بتابد.
3- لذا در کلام امیرمومنان علی (ع) آمده است: "شر آفات العقل الکبر"، «بدترین آفت عقل انسانی، تکبر است» و باز در کلام مبارک همان حضرت می خوانیم: "العجب آفه"، «خودپسندی، آفت خرد است.»