رفاه طلبی و خوشگذرانی بدون قید و بند، یکی از حجابهایی است که مانع تفکر انسان و شناخت او نسبت به حقیقت می شود. قرآن کریم در این باره می فرماید:
1- «و اذا انزلت سوره أن آمنوا بالله و جاهدوا مع رسوله استاذنک أولوا الطول منهم و قالوا ذرنا نکن مع القاعدین- رضوابان یکونوا مع الخوالف و طبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون» (سوره توبه / آیات 86-87)
2- «إنما السبیل علی الذین یستأذنونک و هم أغنیاء رضوابان یکونوا مع الخوالف و طبع علی قلوبهم فهم لا یعلمون» (سوره توبه / آیه 93)
ترجمه:
1- «و هنگامی که سوره ای نازل گردد که به خدا ایمان بیاورید، و همراه پیامبرش جهاد کنید، آنها (گروه منافقان) که توانائی دارند از تو اجازه می خواهند و می گویند: بگذار ما با قاعدین ( آنها که از جهاد معافند) بوده باشیم. آنها راضی شدند که با متخلفان باشند و بر دلهایشان مهر نهاده شده، لذا نمی فهمند.»
2- «راه مواخذه تنها به روی کسانی باز است که از تو می خواهند درحالی که بی نیازند (و امکانات کافی دارند) و راضی شدند که با متخلفان بمانند و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده لذا چیزی نمی دانند».
تفسیر و جمع بندی
قسمت اول از این آیات ناظر به کسانی است که حاضر نبودند به دستورات الهی در زمینه جهاد عمل کنند، و با اینکه هم دارای قدرت جسمانی و هم قدرت مادی کافی برای حضور در میدان جنگ داشتند، سعی می کردند خود را در صف افراد ناتوان یعنی کسانی که از نظر جسمی یا مالی توانائی جهاد نداشتند، جا دهند. آنها اصرار داشتند که پیامبر اکرم (ص) به آنها اجازه دهد در صف «قاعدین» و «خوالف» در آیند. «قاعدین» جمع «قاعد» (نشسته ) به معنی کسانی است که از جهاد معذورند. «خوالف» جمع «خالفه» از ماده خلف ( بر وزن حرف) به معنی پشت سر است به همین جهت به زنان که به هنگام رفتن مردان به خارج منزل در منزل باقی می مانند «خالفه» گفته می شود، ولی بعید نیست در اینجا مفهوم اعمی داشته باشد که تمام کسانی را که به نحوی از حضور در میدان جهاد مغذور بودند شامل گردد، اعم از زنان و کودکان و پیران و بیماران. «راغب» در «مفردات» می گوید: «خالفه» به معنی ستونی است که در انتهای خیمه قرار می گیرد و از آنجا که زنان در منزل می مانند گاهی این لفظ کنایه از زنان است. بعضی نیز گفته اند «خالف» به معنی کسی است که تخلفات فراوان می کند. گاهی این واژه به معنی «بدبو» نیز آمده است، نظر به اینکه بوی بد جانشین بوی خوب شده است. بعضی نیز آن را به معنی انحطاط و گرایش به پستی نیز تفسیر کرده اند چرا که لازمه تخلف است ولی معنی اول از همه مناسبتر به نظرمی رسد. به هرحال هدف این است که این رفاه طلبان و عافیت جویان که هرگز حاضر نیستند در بحرانها و طوفانهای اجتماعی مانند سایرین ایثارگری کنند حاضرند در صف کودکان و بیماران درآیند ولی از جهاد معاف شوند، قرآن در پایان آیه می گوید: «بر دلهای آنها مهر نهاده شده، و به همین دلیل چیزی نمی فهمند». آری علاقه به راحت طلبی و تن پروری و زندگی مرفه آمیخته به عیش و نوش همچون حجابی بر دیدگان فکر آنها افتاده، آنها نمی فهمند که سعادت انسان در خور و خواب نیست، گاه سعادتش این است که در میدان جهاد گام بگذارد و پیکر خونیش بر صفحه میدان جهاد بیفتد، و به لقاالله و جوار قرب حق و ضیافت پرافتخار او راه یابد، ولی کسی که این مسائل را نمی فهمد حتی ممکن است آن را به باد استهزأ و سخریه گیرد.
در دومین آیه به دنبال معاف شمردن گروهی از حکم جهاد مانند ضعیفان و بیماران، و کسانی که هیچگونه وسیله ای برای حرکت در میدان جهاد ندارند در حالی که قلبشان مشتاقانه در عشق جهاد می طلپد و سیلاب اشک از چشمانشان به خاطر عدم قدرت بر انفاق در این راه جاری است، می فرماید: «اینها مواخذه ندارند، مواخذه مخصوص کسانی است که ثروتمند و توانا هستند و با این حال می خواهند با متخلفان بمانند». باز در اینجا قرآن می گوید: «خداوند بر دلهای آنها مهر نهاده و لذا چیزی نمی دانند» چرا که این راحت طلبی حجاب ضخیمی بر چشمان قلبشان افکنده است، به این ترتیب هر دو آیه یک حقیقت را تعقیب می کند و روشن می سازد که رابطه ای میان «تخلف از جهاد به خاطر راحت طلبی و عافیت جوئی» با «عدم درک حقیقت» وجود دارد.