وسوسه های شیطان، یکی از حجابهایی است که بر عقل و روح انسان پرده می افکند و او را از شناخت واقعیتها دور می کند. قرآن کریم می فرماید:
1- «فلولا اذ جائهم باسنا تضرعوا ولکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون» (سوره انعام / آیه 43)
2- «وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله وزین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون» (سوره نمل / آیه24)
3- «و عادا و ثمود و قد تبین لکم من مساکنهم وزین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل و کانوا مستبصرین» (سوره عنکبوت/ آیه 38)
4- «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهوله قرین- و انهم لیصدونهم عن السبیل و یحسبون انهم مهتدون» (سوره زخرف/ آیات 36-37)
5- «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس والجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا» (سوره انعام /آیه112)
6- «ان الذین ارنذوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم» (سوره محمد / آیه 25)
7- «یا ایها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیاه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور» (سوره فاطر/ آیه 5)
ترجمه:
1- «چرا هنگامی که مجازات ما به آنها رسید (خضوع نکردند) و تسلیم نشدند؟ ولی دلهای آنها قساوت پیدا کرد و شیطان کارهائی را که می کردند در نظرشان زینت می داد».
2- «( اما) من او (ملکه سبا) و قومش را دیدم که برای غیر خدا – خورشید – سجده می کنند، و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داده، و آنها را از راه بازداشته، و هدایت نخواهند شد.»
3- «ما طائفه عاد و ثمود را نیز هلاک کردیم و مساکن (ویران شده) آنها برای شما آشکار است، شیطان اعمالشان را برای آنها زینت داده بود، لذا آنان را از راه ( راست) باز داشت در حالی که می دیدند ! (ولی تشخیص نمی دادند)»
4- «هرکس از یاد من رویگردان شود، شیطانی را به سراغ او می فرستیم و همواره قرین او است- و آنها (شیاطین) این گروه را از راه خدا باز می دارند در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگان حقیقی آنهایند».
5- «اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و بی اساس ( برای اغفال مردم) به طور سری ( در گوشی) به یکدیگر می گفتند، و اگر پروردگار تو می خواست چنین نمی کردند ( ولی آنها را برای آزمایش آزاد گذارد).
6- «کسانی که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده، و آنها را با آرزوهای طولانی فریفته است»
7- «ای مردم وعده خداوند حق است مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را به کرم خداوند مغرور سازد!
شرح مفردات:
«شیطان» برخلاف آنچه بعضی می پندارند، اسم خاص برای ابلیس نیست، بلکه مفهوم عامی دارد، و به اصطلاح «اسم جنس» است که شامل هر موجود متمرد و طغیانگر و خرابکار می شود، خواه از جن باشد یا از انسانها و غیر آنها. در ریشه اصلی این واژه دو قول است: نخست اینکه از ماده «شطون» (بر وزن ستون) به معنی بعد و دوری است، و لذا به چاه عمیق که قعر آن از دسترس دور است، شطون ( بر وزن زبون) گفته می شود. «خلیل بن احمد» نیز شطن (بر وزن وطن) را به معنی طناب طولانی تفسیر کرده، و از آنجا که شیطان دور از حق و رحمت خدا است این واژه درباره او به کار رفته است. دیگر اینکه از ماده «شبط» ( بر وزن بیت) به معنی «آتش گرفتن، و برافروخته شدن به خاطر خشم و غضب» است، و از آنجا که «شیطان» از آتش آفریده شده و گرفتار خشمی آتشین در داستان سجده بر آدم شد این واژه بر «ابلیس» و موجودات دیگری همانند او اطلاق شده است.
«غرور» ( بر وزن شور) از ماده غرور ( بر وزن شعور) در اصل به معنی خدعه و نیرنگ و غفلت در حال بیداری آمده است، و شیطان را از این جهت «غرور» گفته اند که افراد را با نیرنگ و فریب خود، از راه بیرون می برد، و حق و باطل را در نظر آنان دگرگون می سازد. اصولا «غرور» هر چیز فریبنده ای است، اعم از مال و مقام و شهوت و شیطان، و اگر گاهی فقط به شیطان تفسیر می شود به خاطر این است که خبیث ترین فریبندگان است.
«تسویل» از ماده «سول» (بر وزن قرب) در اصل به معنی حاجت و آرزوئی است که نفس انسان را به سوی خود تشویق می کند، و تسویل به معنی «تزیین چیزی به گونه ای که نفس به آن راغب گردد» و به معنی نشان دادن زشتیها در چهره های زیبا آمده است. این تفسیر را راغب در مفردات بیان کرده، در حالی که از «صحاح اللغة» و «کتاب العین» خلیل بن احمد چنین برمی آید که معنی اصلی آن، «سستی توأم با غرور و غفلت» است، و لذا به تزیین امور و دگرگون نشان دادن اشیاء نامطلوب به صورت مطلوب، به گونه ای که انسان در برابر آن فریفته و سست شود، اطلاق گردیده است. به هرحال منظور از تسویلات شیطان، در آیات مورد بحث، این است که زشتیها را در نظر انسان زیبا نشان دهد، و آدمی را فریب داده و منحرف سازد.
تفسیر و جمع بندی
نخستین آیه مورد بحث سخن از گروهی از اقوام پیشین می گوید که پیامبرانی به سراغ آنها آمدند ولی آنها از تسلیم در برابر حق، سرباز زدند، خداوند آنها را برای بیداری و آگاهی با مشکلات و با حوادث سخت، با فقر و بیماری و خشکسالی و قحطی و درد و رنجهائی روبرو ساخت، اما آنها به جای بیداری و توبه و بازگشت به راه حق، همچنان به راه انحرافی خود ادامه دادند. قرآن در این می گوید: چرا هنگامی که مجازاتهای بیدارگر» ما به سراغشان آمد، خضوع نکردند و تسلیم نشدند؟ بعد عامل آن را دو چیز می شمرد: نخست اینکه دلهای آنها تیره و سخت و انعطاف ناپذیر شده شده بود(ولکن قست قلوبهم)، دیگر اینکه شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد، به گونه ای که کارهای خلاف را صواب، و زشتیها را زیبا می پنداشتند، و این نفوذ شیطان از طریق استفاده از روح هواپرستی که حاکم بر آنها بود، انجام گرفت (و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون) وبه تعبیر دیگر، نه مواعظ لفظی پیامبران در آنها موثر افتاد، و نه اندرزهای عملی و تکوینی پروردگار، و عامل آن از یکسو، قساوت و سنگدلی، و از سوی دیگر تزیینات شیطانی بود که روح تضرع و خضوع را از آنها سلب کرد. در اینکه منظور از تزیین شیطان، در اینجا چیست؟ در میان مفسران گفتگو است: گاه گفته اند منظور همان وسوسه های شیطان است که زشت را در نظر، زیبا می کند، و یا با استفاده از عوامل مختلف اعمال زشت را زینت می دهد همانگونه که گاهی مواد کشنده را در پوششهائی از شیرینی قرار می دهند، و انحرافات بزرگ را در لفافه هائی از قبیل عنوان تمدن و روشنفکری و آزاد اندیشی و امثال آن می پوشانند.
آیه بعد از زبان «هدهد» است هنگامی که به سرزمین ملکه سبأ آمد، و تمدن عظیم و درخشان آنها و حکومت آن زن( بلقیس) را بر آنان مشاهده کرد، و مسائل را برای سلیمان بازگو نمود، سپس افزود: من او و ملتش را دیدم که در برابر آفتاب سجده می کنند، و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داده بود، و به همین دلیل آنها را از عبادت خدا باز داشته، و درهای هدایت را به رویشان کاملا بسته است. این تعبیر نشان می دهد که حتی «هدهد» این پرنده ای که در عالم خود عقل و هوشی دارد به مسأله حجابهای معرفت و شناخت اجملا آشنا بود، و می دانست تزیینهای شیطانی می تواند پرده بر فکر انسانی بیفکند، او را از شناخت حقیقت باز دارد، درهای هدایت را به روی او ببندد و از رسیدن به سرمنزل مقصود مانع شود. در اینکه آیا حیوانات راستی می توانند از مسائلی که در جهان انسانها می گذرد آگاهی یابند، و میزان آگاهی آنها تا چه حد است؟ در تفسیر نمونه جلد 15ذیل آیه 18 سوره نمل (صفحه 435) و در جلد پنجم ذیل آیه 38 (صفحه 224) بحث شده است. و نیز در اینکه چگونه ممکن است هدهد فاصله میان شام و یمن را پیموده باشد تا به سرزمین ملکه سبأ برسد در همان جلد نوزده ذیل آیه مورد بحث، سخن گفته شده است.
در سومین آیه سخن از قوم عاد و ثمود و سرکشیها و طغیانگریها و سپس نابودی آنها است، ضمنا شهرهای ویران شده و مساکن نابود گشته آنها را که اعراب حجاز در مسافرتهایشان به سوی یمن و شام از کنار آن می گذشتند (یکی سرزمین قوم عاد، و دیگری قوم ثمود بود) به عنوان آئینه عبرت به آنها نشان می دهد. سپس به علت اصلی هلاکت و نابودی آنها اشاره کرده می گوید: شیطان اعمالشان را برای آنها زینت داده بود، و با اینکه ظاهرا چشم بینا و عقل و خرد داشتند، پرده بر دید و درکشان افکند و از راه حق بازداشت (زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل و کانوا مستبصرین). جمله "و کانوا مستبصرین" (آنها بینا و آگاه بودند) به گفته بسیاری از مفسران به این معنی است که آنها دارای عقل و شعور و قدرت استدلال بودند و می توانستند حق را از باطل تشخیص دهند ولی (بر اثر وسوسه های شیطان) غافل شدند و در حقائق تدبر ننمودند. در »تفسیر المیزان» نیز آمده است که آنها با الهام فطرت، راه حق را می دانستند، ولی شیطان، اعمالشان را زینت داد و آنها را از راه حق باز داشت. بعضی نیز گفته اند منظور آگاهی از حق به وسیله دعوت انبیاء و تعلیمات آنها است. هرکدام از این تفسیرهای سه گانه، مورد قبول باشد ( و یا همه آنها، چون منافاتی در میان آنها نیست) گواه بر مقصود ما است، که تزئینات شیطانی حجابی بر عقل و فکر انسان می شود.
در چهارمین آیه، به صورت یک حکم کلی، سرنوشت کسی را که از یاد خدا روی گردان می شود بازگو می کند و می فرماید: «ما شیطان را بر او مسلط می سازیم که پیوسته همنشین او باشد، و این شیاطین به اغفال و اغوای او می پردازند، و با اینکه گمراه است خیال می کند در مسیر هدایت گام برمی دارد و به این ترتیب، راه معرفت و شناخت را بر او می بندند. مفسران و ارباب لغت برای جمله «یعض» دو معنی ذکر کرده اند: بعضی گفته اند از ماده «عشی» به معنی تاریکی خاصی است که در چشم پیدا می شود، و بر اثر آن، چشم بینائی خود را از دست میدهد یا شبکور می شود، لذا «عشوآء» به شتری گفته می شود که بیش روی خود را نمی بیند و به هنگام راه رفتن، پیوسته اشتباه می کند ( خبط عشوآء نیز اشاره به همین است) و «اعشی» به کسی می گویند که نابینا یا شبکور است. بنابراین معنی آیه شریفه این است کسی که آیات الهی را با چشم خود در جهان آفرینش نبیند و از زبان پیامبران الهی نشنود گرفتار دام شیطان و تسویلات او می گردد. بعضی دیگر آن را از ماده « عشو» ( بر وزن نشو) دانسته اند که وقتی با «الی» ذکر می شود به معنی هدایت یافتن، با چشمانی ضعیف است، و هنگامی که با «عن» ذکر می شود، به معنی اعراض و روی گردانی است. بنابراین معنی آیه چنین می شود کسانی که از یاد خدا رویگردان شوند شیطانی را بر آنها مسلط خواهیم ساخت». و اما جمله «نقیض» از ماده قیص ( بر وزن فیض) در اصل به معنی پوست تخم مرغ است، سپس به معنی مسلط ساختن آمده است، این تعبیر در مورد آیه بسیار قابل توجه است، و نشان می دهد که شیطان چنان بر اینگونه افراد مسلط می شود که از هر سو آنها را احاطه کرده و رابطه آنان را از جهان خارج به کلی قطع می کند، و این بدترین حجاب برای یک انسان در برابر معرفت است. این تعبیر در کلمات عرب نیز به صورت ضرب المثل به کار می رود که می گویند «استیلا ء القیض علی البیض» (تسلط پوست، بر تخم مرغ). و از آن بدتر که این تسلط و احاطه ادامه می یابد و شیطان همچنان در کنار او است، و عاقبت او به جائی می رسد که به گمراهی خود افتخار می کند و گمان دارد که در طریق هدایت است (و یحسبون انهم مهتدون).
در پنجمین آیه سخن از گروه شیاطین انس و جن است آنها که به دشمنی پیامبران کمر بسته اند و برای خنثی کردن تعلیمات و تبلیغات آنها آماده اند، یک مشت سخنان فریبنده و بی اساس را برای اغفال مردم و پرده پوشی بر حقائق به طور مرموز به یکدیگر میگویند و طرق فریب و نیرنگ را به هم می آموزند تا پرده بر چهره حقائق بیفکنند و مردم را از تعلیمات انبیاء دور سازند. قابل توجه اینکه در این آیه «شیاطین» به صورت جمع ذکر شده در حالی که «عدو» به صورت مفرد است این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که همه شیاطین در طریق اغوای مردم متحد و متفقند و همچون یک دشمن عمل می کنند. بعضی نیز گفته اند که «عدو» در اینجا به معنی اعداء است ( معنی جمعی دارد) بعضی نیز تصریح کرده اند که «عدو» بر مفرد و تثنیه و جمع هر سه اطلاق می شود.
آیه ششم از آیات سوره محمد است و در این سوره اشاره به حجابهای متعددی از حجابهای معرفت شده، گاهی فساد در ارض و قطعه رحم را سبب کوری و کری باطنی آنها می شمرد و گاه ترک تدبر در قرآن را همردیف قفل بر دلها. در آیه مورد بحث نیز وسوسه ها و تزیینات و تسویلات شیطان را سبب ارتداد گمراهان می شمرد به این معنی که در آغاز راه حق را پیدا می کنند و بعد بر اثر تسویلات شیطانی منحرف می شوند تا آنجا که انحراف را برای خود افتخار می شمرند. در اینکه این آیه اشاره به قوم یهود است که قبل از قیام پیامبر (ص) به واسطه نشانه هائی که از آن حضرت در کتب خود دیده بودند به او ایمان آوردند اما به هنگام ظهورش راه مخالفت پیش گرفتند و این نوعی ارتداد محسوب می شود، و یا اشاره به منافقاتی است که حق را در آغاز پذیرا شدند و بعد پشت کردند، یا در ظاهر پذیرفتند و در باطن مخالفت کردند، در میان مفسران گفتگو است ولی با توجه به اینکه آیات قبل و بعد بیشتر ناظر به «منافقین» است به نظر می رسد که این آیه هم اشاره به منافقان باشد، منافقاتی که در آغاز حق را شناختند و بعد به آن پشت کردند. «املی لهم» از ماده «املا» به معنی طولانی کردن و مهلت دادن است و در اینجا منظور ایجاد امل و آرزوهای دور و دراز از ناحیه شیطان است، آرزوهائی که انسان را به خود مشغول می دارد و باطل را در نظرش زینت میدهد و از حق باز می دارد.
هفتمین و آخرین آیه مورد بحث با آهنگی رسا به همه مردم هشدار می دهد که وعده خداوند حق است، سپس دو عامل برای انحراف از حق و فریب خوردن و بازماندن از معرفت ذکر می کند. نخست دنیا است می گوید: «مبادا زندگی دنیا شما را فریب دهد» و دیگر شیطان است، می فرماید: «مبادا شیطان شما را در برابر خداوند بفریبد» گاهی شما را به کرم او امیدوار سازد، و از خشم او بی خبر کند، و گاه آنچنان سرگرمتان سازد که اصلا به خدا و فرمان او نیندیشید، یا دستورهای او را دگرگون در نظرتان جلوه دهد. «غرور» ( بر وزن شرور) همانگونه که قبلا نیز اشاره کردیم به هرچیز فریبنده خواه مال و مقام و شهوات باشد یا انسان فریبکار و شیطان، ولی از آنجا که فرد واضح آن شیطان است غالبا به او تفسیر می شود. تعبیر به «لایغر نکم بالله الغرور» به اعتقاد بسیاری از مفسران اشاره به مغرور ساختن انسان از سوی شیطان نسبت به عفو و کرم الهی است آنچنان او را به عفو خداوند مغرور می سازد که آلوده هر گناهی می شود و عجب اینکه خیال می کند این دلیل ایمان و معرفت او است که خدا را با این صفات شناخته! این درست به آن می ماند که انسانی را به امید اینکه مزاج قوی دارد و انواع سم را دفع می کند و یا ضد سم را در اختیار دارد بفریبند و مسموم و هلاک سازند. این نیز یکی از حجابهای معرفت است.
توضیحات:
1- شیطان کیست؟
«شیطان» چنانکه قبلا هم اشاره کردیم نام یک فرد نیست، بلکه «ابلیس» که سجده بر آدم نکرد یکی از شیاطین بود. او لشگریان زیادی از جنس خود دارد، و از انسانها، و نام شیطان بر همه اطلاق می شود، به این ترتیب تمام سردمداران کفر و ظلم و شرک و فساد در ارض، و همه عمال دستگاههای اغواگر، جزء لشگریان شیطانند، بلکه طبق روایتی در میان شیاطین انسانی افرادی پیدا می شوند که از شیاطین جن بدترند، چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) می خوانیم که به ابوذر فرمود: "هل تعوذت بالله من شــر شیاطین الجن و الانس"؟ «آیا از شر شیاطین جن و انس به خدا پناه برده ای»؟! عرض کرد: «آیا شیاطین از انسانها نیز وجود دارد؟ فرمود: »نعم هم شــر من شیاطین الجن»، «بله، آنها از شیاطین جن نیز بدترند»! از آیات قرآن برمی آید که شیطان لشگر مجهزی دارد، مرکب از لشگر سواره و پیاده، آنجا که می فرماید: "واجلب علیهم بخیلک و رجلک"، «و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها (آدمیان) گسیل دار» (سوره اسرا/ آیه 64)، «اجلب» از ماده «اجلاب» به معنی گسیل سریع، و یا به معنی فریاد زدن برای به حرکت در آوردن گروه و جمعیتی است. در اینکه منظور از لشگر سواره و پیاده شیطان چیست؟ بسیاری از مفسران گفته اند هرکس سواره یا پیاده در طریق معصیة الله حرکت می کند و یا در این راه جنگ می کند از لشگر سواره و پیاده شیطان است. بعضی نیز گفته اند او واقعا لشگر پیاده و سواره ای از اعوان و انصار خود دارد. بعضی نیز آن را بر معنی کنائی حمل کرده اند و گفته اند هدف این است که تمام و وسائل مبارزه را فراهم کرده و با تمام قدرت به نبرد انسانها می آید. این احتمال نیز وجود دارد که سواره نظام شیطان سردمداران کفر و ظلم و فسادند، و لشگر پیاده او افراد پایین تر و متوسطند. این احتمال نیز وجود دارد که لشگر سواره شیطان اشاره به شهوات و صفات ذمیمه ای است که بر قلب و روح انسان مسلط و سوار می گردد، و لشگر پیاده او عواملی است که از بیرون برای انحراف انسان تلاش و کوشش می کنند.
2- پاسخ به یک سوال
در اینجا این سوال پیش می آید که چگونه ممکن است خداود ما را در مقابل چنین لشگر عظیم بی رحم و نیرومند تنها بگذارد؟ و آیا این امر با حکمت و عدل او هماهنگ است؟ پاسخ این سوال را از توجه به یک نکته می توان دریافت و آن اینکه همانگونه که در قرآن مجید آمده خداوند مومنان را با لشگریانی از فرشتگان مجهز می کند، و نیروهای غیبی و معنوی جهان را با آنها که در مسیر جهاد نفس و جهاد دشمن پیکار می کنند همراه می سازد: "ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تننزل علیهم الملائکه الاتخافوا و لا تحزنوا و بشروا بالجنه التی کنتم توعدون نحن اولیائکم فی الحیاد الدنیا و فی الآخره"، « کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت کردند، فرشتگان، بر آنها نازل می شوند که نترسید و غمگین نباشید و بشارت بر شما باد بهشتی که به آن وعده داده شده اید، و ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و در آخرت هستیم» (سوره فصلت/ آیات30-31).
3- نکته مهم دیگر اینکه شیطان هرگز سرزده وارد خانه دل ما نمی شود، و از مرزهای کشور روح ما بی گذرنامه نمی گذرد، حمله او هرگز غافگیرانه نیست، او با اجازه خود ما وارد می شود، آری او از در وارد می شود نه از رو، و این خود ما هستیم که در را به روی او می گشائیم، همانگونه که قرآن می گوید: "انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون- انماسلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون"، «او سلطه بر کسانی که ایمان دارند و توکل بر پروردگارشان می کنند ندارند، تنها تسلط او بر کسانی است که او را به دوستی و سرپرستی خود برگزینند، و به او شرک می ورزند ( و فرمانش را در برابر فرمان خدا لازم الاجراء می دانند» (سوره نحل/ آیات 99-100). اصولا اعمال انسانها است که زمینه های نفوذ شیطان را فراهم می سازد، چنانکه قرآن می گوید: "ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین"، «تبذیرکنندگان برادران شیاطنند» (سوره اسراء/ آیه 27)، ولی به هرحال برای نجات از دامهای رنگارنگ او و لشگریان گوناگونش در اشکال مختلف شهوات، مراکز فساد، سیاستهای استعماری، مکتبهای انحرافی و فرهنگهای فاسد و مفسد، راهی جز پناه بردن به ایمان و تقوی و سایه لطف پروردگار و سپردن خویشتن به ذات پاک او نیست، همان گونه که قرآن می فرماید: "و لولافضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان الا قلیلا"، «اگر فضل و رحمت الهی نبود همه شما جز گروه اندکی از شیطان پیروی می کردید» (سوره نسا /آیه 83).