اگر دنیا از ظالمان توسعه طلب و تجاوزکاران زورگو خالی می شد هیچ نیروی نظامی برای حفظ مرزهای کشور ها مورد نیاز نبود، و تمام مردم دنیا در کشورهای خود، در امن و امان می زیستند و با یکدیگر روابط تجاری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی سالم داشتند. ولی خوی برتری جویی و تجاوزگری که گاه در افراد و گاه در یک قوم و ملیت وجود دارد غالبا سبب هجوم فرد یا قومی دیگر یا ملتی برملت دیگر شده است، و در چنین شرایطی همه حق دارند که خود را چنان قوی کنند که در امنیت زندگی داشته باشند، چرا که در نظام کنونی دنیا متأسفانه ضعیف پامال است، و همین امر فلسفه تشکیل نیروهای مسلح و قومی دفاعی را تشکیل می دهد. درست است که وجود این نیروها نیز نتوانسته است به طور کامل مانع از تجاوزها گردد ولی بی شک به طور نسبی، مانع بوده و هست، زیرا بسیاری می شود که قوای مهاجم باید در تهاجم خود دست به قمار خطرناکی بزند که پایان آن معلوم نیست، یا بهای سنگینی را برای پیروزی خود بر رقیب بپردازد، و همین ها در بسیاری از موارد مانع از تجاوز می شود. از این گذشته برای قوم و ملتی که حامل فرهنگی هستند و فضای آزادی را می طلبند که فرهنگ خود را در میان مردم جهان تبلیغ کنند به دست آوردن این فضای آزاد نیز بدون تکیه بر قدرت غالبا امکان پذیر نیست، و این فلسفه دیگری برای تشکیل قوای مسلح است. و اگر بخواهیم این مسأله را در جو وسیعتری مورد بررسی قرار دهیم باید بگوییم حیات و زندگی بدون «جهاد» امکان پذیر نیست، زیرا یک موجود زنده همیشه در ادامه حیات خود با موانعی رو به رو است، که هر لحظه حیات او را تهدید می کند، و اگر مجهز به نیروهای دفاعی نباشد به سرعت نابود می گردد. بدن انسان که خود یک جهان کوچک و «عالم صغیر» است و تمام جهان بزرگ و عالم کبیر در آن خلاصه شده، نمونه بارزی از این مسأله می باشد، چرا که حیات انسان در تمام مدت شبانه روز از ناحیه «میکروبها» و «ویروسها» که از چهار طریق وارد بدن می شوند، (از طریق هوا و تنفس، خوردن و آشامیدن، و پوست بدن به هنگامی که جراحتی پیدا می کند) مورد تهدید قرار می گیرد، و اگر نیروهای دفاعی بسیار مجهز در بدن نباشد در مدت کوتاهی به انواع بیماریها مبتلا می گردد و از پای در می آید. آری گلبولهای سفید خون با هر دشمن خارجی که وارد بدن می شود به مقابله برمی خیزند و به طریق جنگهای فیزیکی و شیمیایی با او مبارزه می کنند، حتی اگر موقتا آنها پیروز شوند و انسان بیمار گردد باز به مبارزه خود ادامه می دهند تا دشمن مغلوب گردد و بهبودی حاصل شود. تعداد این نیروهای مسلح دفاع بدن را دانشمندان به چندین میلیون برآورد کرده اند و مطالعه در طرز کار آنها انسان را به نکات شگفت انگیزی از اسرار آفرینش آگاه می سازد که بی اختیار در برابر آفریدگار آن زانو می زند. جامعه انسانی و کشورهای مختلف نیز از این قانون عمومی مستثنی نیستند و برای ادامه حیات خود نیازمند به نیروی نظامی مجهزی می باشند. با این اشاره به قرآن باز می گردیم. در قرآن مجید آیات فراوانی در زمینه جهاد و فلسفه و احکام آن و نیز آثار و پیامدها و نتایج آن وارد شده که از میان آن یازده آیه زیر را گلچین کرده ایم:
1- اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر- الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقوالوا ربنا الله ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض صوامع و بیع وصلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا ولینصرون الله من ینصره ان الله لقوی عزیز (حج/39)
2- و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله فان انتهوا فان الله بما یعلمون بصیر(انفال/39)
3- واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدکم (انفال/60)
4- ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص (صف/4)
5-یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم ماه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون (انفال/65)
6- یا ایها الذین امنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم- تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم وانفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون – یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار ومساکن طیبه فی جنات عدن ذلک الفوز العظیم- واخری تحبونها نصرمن الله و فتح و بشر المومنین (صف/10 تا 13)
7- ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله وفیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقا فی التوره والانجیل والقرآن و من اوفی بعهده من الله واستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به ذلک هو الفوز العظیم (توبه/111)
8- یا ایها الذین امنوا اصبروا وصابروا ورابطوا واتقوا الله لعلکم تفلحون (آل عمران/200)
9- یا ایها النبی جاهد الکفارو المنافقین واعظ علیهم و ماواهم جهنم وبئس المصیر(توبه/73، تحریم/9)
10-لایستوی القاعدون من المومنین غیر اولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله بالموالهم وانفسهم فضل الله المجاهدون بالموالهم وانفسهم علی القاعدین درجه وکلا وعدالله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما (نساء/95)
ترجمه:
1- به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر نصرت آنها قادر است- همانها که ناحق از خانه و لانه خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند جز اینکه می گفتند: پروردگار ما الله است! و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد (یهود و نصاری) و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد و خداوند کسانی را که او را یاری کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می کنند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
2- با آنها پیکار کنید تا فتنه گری (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین همه مخصوص خدا باشد، و اگر آنها (از فتنه انگیزی) و اعمال خلاف خودداری کنند (خدا توبه آنها را می پذیرد) خداوند به آنچه انجام می دهند بیناست.
3- هرچه در توان دارید برای مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید! و (همچنین ) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!
4- خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند و همچون بنایی آهنین اند!
5- ای پیامبر! مومنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند بر دویست نفر غلبه می کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار از کسانی که کافر شدند پیروز میگردند، چرا که آنها گروهی هستند که نمی فهمند!
6- ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می بخشد؟! به خداوند و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید، این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید (اگر چنین کنید) گناهتان را می بخشد و شما را در باغهایی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای می دهد، و این پیروزی عظیم است! و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید به شما می بخشد، و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است، و مومنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)!
7- ای کسانی که ایمان آورده اید! (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید! در برابر دشمنان (نیز) پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت کنید و از معصیت خداوند بپرهیزید تا رستگار شوید!
8- خداوند از مومنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد (به این گونه که:) در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده حقی است، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده، و چه کسی از خدا به وعده اش وفادارتر است؟! اکنوان بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده اید و این است آن پیروزی بزرگ!
9- ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر، جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند!
10- (هرگز) افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند بر قاعدان ( ترک کنندگان جهاد) برتری مهمی بخشیده، و به هریک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان) خداوند وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.
تفسیر و جمع بندی
روح جهاد دفاع است نه تهاجم
در نخستین آیه از آیات مورد بحث که به عقیده جمعی از مفسران نخسین آیه جهاد است، پرده از روی یکی از مهمترین فلسفه های جهاد برداشته و به مسلمانان که از سوی دشمنان لجوج و بیرحم تحت فشار واقع شده بودند، اجازه قیام مسلحانه و جهاد را می دهد، می فرماید: «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، به خاطر اینکه مورد ستم قرار گرفته اند، و خداوند بر یاری آنها توانایی دارد» (اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر). در اینجا هم اجازه جهاد داده شده و هم وعده پیروزی از سوی خداوند، و دلیل آن این ذکر شده که دشمن جنگ را ظالمانه شروع کرده، و در برابر او سکوت غلط است، چرا که مایه جرأت و جسارت مخالفان و ضعف و نومیدی دوستان است. مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: مشرکان عرب پیوسته مسلمانان را آزار می دادند، و همیشه افرادی مجروح و مضروب نزد رسول خدا (ص) می آمدند، و از دست آنها شکایت می کردند، و رسول خدا (ص) به آنها می فرمود: «شکیبایی پیشه کنید که من (هنوز) مأمور به جنگ نیستم، تا زمانی که هجرت کرد، آنگاه این آیه نازل شد، و اولین آیه ای است که به مسلمانان اجازه جنگ می دهد». قابل توجه اینکه قرآن مجید در آیه قبل از آن می گوید: «ان الله یدافع عن الذین امنوا»، «خداوند از مومنان دفاع می کند» یعنی این سخن به آن معنی نیست که آنها در گوشه ای بنشینند و دست روی دست بگذارند و منتظر دفاع الهی باشند، بلکه سنت الهی بر این قرار گرفته که دفاع او از مومنان بعد از آن باشد که وظیفه خود را در امر جهاد و مقابله با دشمن انجام دهند، پس کسانی به حمایت الهی اطمینان داشته باشند که وظیفه جهاد را ترک نکنند. و نیز این نکته قابل توجه است که در آیه بعد (آیه 40 /حج) برای تشویق مومنان به این دفاع مقدس می گوید: «الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق..... »، اشاره به اینکه دشمن شما را از خانه و لانه خود به جرم ایمانتان به خداوند بیرون کرده، اگر در برابر آنها نایستید، هم دنیای شما در خطر است و هم دین و ایمان و مساجد و معابد شما. توجه به این نکته که دستور به جهاد بعد از مسأله هجرت صادر شده نشان می دهد که اساس جهاد در اسلام را دفاع در برابر دشمن تشکیل می دهد، چرا که مسلمانان سیزده سال تمام در برابر تمام آزارها و کارشکنی ها و ضرب و جرح ها دست به اسلحه نبردند، شاید دشمن بر سر عقل آید، ولی سرانجام نتیجه این صبر و تحمل، آوارگی عمومی تحت عنوان «هجرت» و انواع فشارهای اجتماعی و اقتصادی بود، و حتی بعد از هجرت به مدینه نیز فشارها همچنان ادامه یافت، آیا هیچ عقلی اجازه می دهد که اهل ایمان بنشینند و بیش از این ناظر بیرحمی و قساوت دشمن باشند؟!
دومین آیه به یکی از فلسفه های جهاد که همچون فلسفه ای که در آیه قبل آمد در هر زمان و مکانی می تواند وجود داشته باشد، اشاره کرده، می فرماید: «با آنها پیکار کنید تا فتنه (فشار شرک و اختناق و سلب آزادی) برچیده شود و دین پرستش همه مخصوص خدا باشد (و همه اهل ایمان آزادانه بتوانند خدا را بپرستند و از خدا و اسلام سخن بگویند) (وقاتلو هم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله). جالب اینکه قرآن در ذیل همین آیه با صراحت می گوید: «اگر آنها دست از فتنه انگیزی بردارند، ... که خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست» (فان انتهوا فان الله بما یعلمون بصیر). منظور از مبارزه با فتنه جویان چیست؟ جمعی از مفسران «فتنه» را به معنی «شرک» و بعضی به معنی «فشارهایی که برای بازگرداندن مومنان به کفر از سوی مشرکان انجام می شد» تفسیر کرده اند. در تفسیر المیزان – با توجه به ریشه اصلی این واژه - «فتنه» به معنی اموری تفسیر شده که به وسیله آن مردم آزمایش می شوند، و طبعا برای آنها مشکل و سنگین است و غالبا به معنی از بین رفتن امنیت و صلح استعمال می شود. در تفسیر نمونه ذیل آیه 193 سوره پنج معنی برای این واژه به استناد آیاد قرآن ذکر شده است: 1- آزمایش 2- فریب دادن 3-بلا و عذاب 4- شرک و بت پرستی 5-اضلال و گمراهی. در بعضی از کتب لغت مانند لسان العرب نیز به غالب این معانی اشاره شده است. بدیهی است که شرک در آیه مورد بحث به معنی آزمایش یا فریب و بلا نمی تواند بوده باشد بنابراین به معنی شرک یا فشار مشرکان برای گمراه ساختن دیگران می باشد و می تواند در معنی جامعی به کار رود، هم شرک و هم فشار مشرکان و شکنجه و بلای آنها را شامل گردد، بنابراین تا زمانی که فشارهایی از سوی کفار برای تغییر عقیده مومنان به کار می رود پیکار در برابر چنین عملی جایز است و جهاد برای به دست آوردن آزادی و جلوگیری از فشارها و شکنجه های آنها مجاز می باشد، ولی هنگامی که آنها دست از فشارهای خود بردارند طبعا تمام می شود بنابراین مبارزه با فتنه نیز نوعی جهاد دفاعی است.
در سومین آیه به مسلمانان دستور داده شده که هر گونه نیرویی را برای پیکار با دشمن آماده سازند، می فرماید: «در برابر آنها آنچه توانایی دارید از نیرو آماده سازید» (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه)، سپس به یکی از مصادیق روشن آن که در آن زمان از ابزارهای مهم قدرت جنگی محسوب می شد اشاره کرده، می فرماید: «اسبهای ورزیده (برای میدان ) نبرد آماده کنید» (و من رباط الخیل)، و در جمله بعد به هدف نهایی این آماده سازی قوا اشاره کرده، می فرماید: «هدف این است که به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید» (ترهبون به عدو الله وعدکم)، بنابراین هدف از اعداد قوا و تهیه نیروها، تهاجم بر کسی نیست، بلکه هدف ترسانیدن دشمن است، همان ترس و وحشتی که مایه جلوگیری از بروز جنگ و پیکار می شود. در واقع تقویت بنیه دفاعی همیشه خود یک دفاع موثر و یک عامل بازدارنده در برابر تهاجم دشمن است و این هدفی است بسیار مقدس و والا و مطابق عقل و منطق. توجه به این نکته نیز لازم است که مفهوم آیه، بسیار وسیع و گسترده می باشد، و هرگونه فراهم سازی نیروهای معنوی و مادی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی را شامل می شود، و به خصوص بر نیروهای مناسب هر زمان تکیه و تأکید می کند، و نشان می دهد که مسلمین باید هرگز هم آرام ننشینند، و تلاش کنند که آخرین سلاحهای پیچیده عصرخود را فراهم سازند، و حتی بر آن پیشی گیرند، اما هدف اصلی از همه این امور، تهاجم بر کسی نیست، بلکه خاموش کردن آتش فتنه ها و جلوگیری از آزارها و یا به تعبیر روشنتر خفه کردن تهاجم در نطفه می باشد. و از آنجا که فراهم آوردن تجهیزات جنگی پیشرفته در برابر دشمن نیاز به صرف هزینه های کلان دارد، و این امر بدون مشارکت عمومی مردم امکان پذیر نیست در جمله های آخر آیه فوق می فرماید: «و آنچه را در راه خدا انفاق کنید به شما بار گردانده می شود و ستمی بر شما نخواهد شد» (و ما تنقوا من شیء فی سبیل الله یوف الیکم وانتم لا تظلمون). این نکته نیز حایز اهمیت است که در آیه بعد از آن (آیه 61/انفال) با صراحت می گوید: «اگر آنان تمایل به صلح نشان دهند تو نیز از در صلح در آی و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست» (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم). ذکر این آیه بعد از آیه ای که دستور به جمع قوا و تهیه نیروها می دهد پر معنی است و تاکید دیگری بر روح صلح طلبی اسلام است، یعنی اگر مسلمانان را مأمور به آماده کردن بهترین و برترین سلاحها و نیروها می دهد، هدف تحکیم پایه های صلح است نه تهاجم بر کسی.
در چهارمین آیه ضمن تشویق به مسأله جهاد نخست آن را مقید به وجود اهداف مقدس می کند و سپس بر وحدت صفوف مسلمین که مهمترین عامل پیروزی در نبرد با دشمن است تأکید می نهد و می فرماید: «خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او همچون بنایی آهنین و استوار پیکار می کنند (ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص) تعبیر فی سبیله (در راه خدا) که در بسیاری از آیات جهاد آمده است این حقیت را به روشنی اثبات می کند که نباید جهاد در راه خود کامگی ها و افزون طلبی ها و برتری جوییها و غصب حقوق و زمینهای دیگران یا انتقامجویی و هوی و هوس بوده باشد، بلکه باید تنها در راه حق و عدالت و آنچه موجب رضای خداست صورت گیرد، تکرار این تعبیر در آیات بسیاری از قرآن، برای جلوگیری از جنگهایی است که به خاطر انگیزه های شیطانی و مادی صورت می گیرد، و همین امر است که نیروهای مسلح اسلام را از دیگر نیروها جدا می سازد! (دقت کنید). تعبیر به «بنیان مرصوص» («بنیان» به معنی بنا، و «مرصوص» از ماده «رصاص» به معنی «سرب» است و اشاره به بناهایی است که برای استحکام و یکپارچگی، سرب را گداخته کرده و به جای ملاط آن را به کار می بردند) می تواند اشاره به این باشد که دشمنان همانند سیلاب ویرانگرند، و صفوف مجاهدان اسلام، همچون سد آهنینی هستند که در برابر هجوم سیلاب ایستادگی می کنند، یا اشاره به سد آهنینی است که ذوالقرنین در برابر قوم مهاجم و خونخوار یأجوج و مأجوج کشید، و کنایه از هر سدی است که در برابر مهاجمی کشیده می شود. در هر دو صورت این تعبیر نشان می دهد که جهاد اسلامی در اصل جنبه دفاعی دارد، چرا که سدها وسیله دفاعی موثری در مقابل تهاجم سیلابها یا یأجوج و مأجوج های تاریخند، و هرگز هیچ سدی کار تهاجمی ندارد. و همانگونه که اگر در سدها خلل و فرجی باشد آسیب پذیر و متلاشی خواهد شد، اگر در صفوف مجاهدان اسلام نیز ناهماهنگی و اختلافی بروز کند محکوم به شکست خواهند شد. خداوند صفوفی را دوست دارد که یکپارچه باشند و کاملا متحد و متفق و هماهنگ عمل کنند.
در پنجمین آیه به پیامبر اسلام (ص) دستور می دهد که مسلمانان را تشویق به پیکار با دشمن کنند، و این بعد از آیاتی است که تشویق به آماده ساختن قوا برای ترساندن دشمن و جلوگیری از جنگ می کند و همچنین آیه ای که تشویق به صلح می باشد. در حقیقت جنگ به عنوان آخرین وسیله برای جلوگیری از هجوم دشمنان تشریع شده است، نخست اعداد قوا و سپس دعوت به صلح از موضع قدرت و نه از موضع ضعف و سرانجام فرمان پیکار صادر می کند و می فرماید: «ای پیامبر! مومنان را به پیکار با دشمن تشویق کن» (یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال)، سپس به یکی از مهمترین عوامل پیروزی یعنی استقامت و پایمردی اشاره کرده می فرماید: «هرگاه از شما بیست تن با استقامت باشند بر دویست تن غلبه می کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران پیروز می گردند، چرا که آنها گروهی هستند که نمی فهمند» (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم ماه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون). نادانی و جهل آنها از یکسو سبب شده که راه منطق و خرد را نپویند و جز با زبان زور نتوان با آنها سخن گفت، و از سوی دیگر سبب ضعف و ناتوانی آنها در میدان جنگ است چرا که هدف و انگیزه قابل ملاحظه ای در پیکارهای خود ندارند، و به همین دلیل یک نفر از مومنان آگاه و با استقامت می تواند بر ده تن از آنان غلبه کند، و بیست نفر بر دویست تن! راغب در مفردات می گوید: تحریض در اصل به معنی تحریک بر چیزی است از طریق زینت کردن آن و آسان نمودن راه وصول به آن شیء از طریق زایل کردن موانع، و در حقیقت ایمان به خدا، و اعتقاد به یوم المعاد و پاداش عظیم مجاهدان و شهیدان راه خدا، تمام موانع را از سر راه سربازان اسلام برمی داشت و این کار بسیار سخت و سنگین را برای آنها هموار می کرد. این آیه افسانه موازنه قوای ظاهری و مادی را بر هم می زند و نشان می دهد یک سلسله نیروهای معنوی در اختیار مسلمانان است که می توانند با تکیه بر آنها برتری صوری سپاه دشمن را به نفع خود بر هم زنند.
ششمین آیه از طریق دیگری تشویق به جهاد می کند و آن را به تجارت پرسودی تشبیه می نماید که موجب نجات از عذاب الیم و پیروزی در دنیا و آخرت است، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که از عذاب دردناک رهائیتان می بخشد، به خدا و رسول او ایمان بیاورید و در راه او با اموال و جانهایتان جهاد کنید و این برای شما از هر چیز بهتر است»، (یا ایها الذین امنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم- تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم وانفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون)، سپس در آیات بعد «مجاهدان را به مغفرت و آمرزش و ورود در باغهای بهشتی و مساکن پاکیزه در جنات عدن و نجات و پیروزی قریب الوقوع در دنیا نوید می دهد»، (یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار ومساکن طیبه فی جنات عدن ذلک الفوز العظیم- واخری تحبونها نصرمن الله و فتح و بشر المومنین). در این آیات سرمایه تجارت پر سود که مایه نجات در دنیا و آخرت ترکیبی از ایمان و جهاد شمرده شده است، یعنی «عقیده» و «جهاد» دو رکن اساسی آن است، جهادی که هم با جان است و هم اموال، چرا که تجهیزات جنگی که وسیله مهمی برای پیروزی مجاهدان است جز با صرف اموال حاصل نمی شود، و قابل توجه اینکه نتیجه جهاد را تنها آمرزش الهی و نعمتهای جاودان بهشتی ذکر نمی کند، بلکه پیروزی نزدیک در این جهان را عزیزتر از آثار آن می شمرد. تعبیر به تجارت اشاره به این نکته است که انسان به هرحال سرمایه هایی در اختیار دارد، و این دنیا به منزله تجارتخانه ای است که این سرمایه های فانی را می توان در آن به سرمایه های جاویدان و باقی تبدیل کرد و این تنها در صورتی است که انسان با ذات پاک خدا معامله کند، ذاتی که کلید همه خیرات و سعادتها به دست قدرت اوست و تجارت با او آمیخته با کرامت و موهبت و انواع بخششهاست. این نکته نیز قابل توجه است که مخاطب در این آیات مومنانند و در عین حال دعوت به سوی ایمان می شوند! که از مراحل ابتدایی و صوری ایمان به مراحل عالی توأم با جهاد و اعمال صالح، ارتقاء یابند، چرا که ایمان درخت باروری است که از نهال بسیار کوچکی شروع می شود تا زمانی که شاخه های خود را بر سراسر آسمان بگشاید و انواع ثمرات و میوه های فضیلت بر آن ظاهر شود، و این نیازمند به طی مراحل تکاملی گوناگونی است.
در هفتمین آیه همان مضمون آیه قبل در لباس زیبای دیگری عرضه شده است. صحنه معامله ای را نشان می دهد که خداوند در آن خریدار است، و مومنان فروشنده، و متاع مورد معامله، جانها و اموال آنان، و بهایی که پرداخت می شود بهشت جاویدان، و اسناد این معامله بزرگ و پر سود سه کتاب بزرگ آسمانی، تورات و انجیل و قرآن است، می فرماید: (ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله وفیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقا فی التوره والانجیل والقرآن و من اوفی بعهده من الله). این تجارت پرسود با ارکان چهارگانه و سپس اسناد محکمش، مهمترین تجارتی است که برای یک انسان در طول عمرش ممکن است واقع شود، و به همین دلیل خداوند بلافاصله مومنان را به معامله پرسود تبریک گفته، می فرماید: «بشارت باد به شما به داد و ستدی که با خدا انجام داده اید و این پیروزی بزرگی است» (واستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به ذلک هو الفوز العظیم). آری این انگیزه های الهی بود که روحیه سربازان اسلام را در بالاترین سطح ممکن قرار می داد، و با وجود کمی نفرات و تجهیزات به سرعت بر دشمنان در شرق و غرب جهان پیروز می شدند.
در هشتمین آیه بار دیگر مومنان را مخاطب ساخته و به آنها دستور به صبر و شکیبابی و آمادگی در برابر هجوم دشمنان داده است، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید شکیبایی به خرج دهید، و در برابر دشمنان استقامت داشته باشید و از مرزها مراقبت به عمل آورید و از نافرمانی خدا بپرهیزید تا رستگار شوید»، (یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقوا الله لعلکم تفلحون). در این آیه چهار دستور مهم به مومنان داده شده است که ضامن سربلندی و پیروزی و عزت آنهاست: نخست دستور به «صبر» و ایستادگی در برابر حوادث مختلف و هوی و هوسها داده، می فرماید: «اصبروا» که در واقع خمیر مایه تمام پیروزی هاست. بعد از آن دستور به «مصابره» که از باب مفاعله و به معنی صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دشمن است، و به تعبیر دیگر مفهومش این است که هر قدر مشکلات شدیدترباشد، صبر و استقامت شما نیز باید بیشتر شود و هر اندازه دشمن بر استقامتش بیفزاید شما پایداری بیشتر کنید تا سرانجام مغلوب گردند» (وصابروا)، و در سومین دستور فرمان به «مرابطه» می دهد و می فرماید: «و رابطوا». این جمله از ماده «رباط» گرفته شده و در اصل به معنی بستن چیزی در مکانی است (مانند بستن اسب در محلی) و کنایه از آمادگی می باشد که مصداق روشنش آمادگی و مراقبت از مرزهاست، زیرا سربازان در آن محل مرکبها و وسایل جنگی خود را نگاهداری می کنند. به همین دلیل بعضی از مفسران آن را تنها به معنی نگهداری اسبها و مرکبها در مرزها و آماده بودن در مقابل دشمن تفسیر کرده اند و حتی گفته اند که مفهوم وسیع آن شامل آماده ساختن وسایل جنگی امروز- اغماز آنچه که برای جنگهای هوایی و زمینی و دریایی لازم است- می شود. البته این بدان معنی نیست که آیه شریفه مرزهای عقیدتی و فرهنگی را شامل نمی شود، چرا که مفهوم «رابطوا» آنچنان وسیع است که هرگونه آمادگی برای دفاع در مقابل دشمن را در برمی گیرد، لذا در بعضی از روایات اسلامی عملا به مرزدارانی تشبیه شده اند که در برابر لشکر ابلیس صف کشیده و از حمله کردن آنها به افرادی که قدرت دفاع از خود را ندارند جلوگیری می کنند. امام صادق (ع) فرمود: «علما شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته و یمنعونه عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا وعن ان یتسلط علیهم ابلیس»، «دانشمندان شیعیان ما مرزدارانی هستند که در برابر لشکر ابلیس صف کشیده از هجوم آنها بر ضعفای شیعه و تسلط بر آنان جلوگیری می کنند»، و حتی در بعضی از روایات که از علی (ع) نقل شده جمله «رابطوا» به انتظار نمازهای یکی پس از دیگری تفسیر شده است که آن نیز در حقیقت همانند آماده باش در برابر لشکر شیطان است. و در چهارمین دستور، فرمان به تقوای الهی می دهد، اشاره به اینکه صبر و استقامت و مرابطه همه باید آمیخته با «تقوا» و پرهیزکاری و اخلاص باشد و از هرگونه تظاهر و ریاکاری دور گردد.
در نهمین آیه دستور می دهد که در دو جنبه با دشمنان پیکار کنید و شدت عمل به خرج دهید، دشمنان داخل یعنی منافقان و عوامل نفوذی آنها که در لابلای صفوف مسلمین جای گرفته و از هر فرصتی برای تضعیف حکومت اسلامی بهره می گیرند و در برابر دشمنان خارجی که به عنوان کفار به آنها اشاره شده است، می فرماید: «ای پیامبر با کافران و منافقان پیکار کن و بر آنها سخت بگیر و جایگاه آنها دوزخ است و چه سرنوشت بدی دارند!» (یا ایها النبی جاهد الکفارو المنافقین واعظ علیهم و ماواهم جهنم وبئس المصیر). البته جهاد معنی وسیعی دارد که هم پیکار مسلحانه را شامل می شود و هم مبارزات فرهنگی و اجتماعی و خشونت در سخن و افشاگری و تهدید را، بنابراین اگر در روایات می خوانیم پیامبر هرگز با منافقان جنگ مسلحانه نکرد (چنانکه در حدیث امام صادق (ع) آمده است «ان رسول الله لم یقاتل منافقا قط») منافاتی با اضافه بر آنچه در آیه آمده است یک دستور کلی است که اگر منافقان از حدود معینی تجاوز نکردند تنها با مبارزات غیرمسلحانه با آنها برخورد می شود، ولی اگر توطئه آنها خطرجدی ایجاد کند راهی جز سرکوبی از طریق جهاد مسلحانه نیست، همانگونه که در عصر علی (ع) کرارا اتفاق افتاد. به تعبیر دیگر گرچه پیامبر (ص) با منافقان مدارا می کرد و نرمش به خرج می داد ولی به گفته سید قطب در فی ظلال نرمش جایی دارد و شدت جای دیگری و هر کدام در جای خودش به کار نرود زیانبخش خواهد بود، بنابراین هیچ مانعی ندارد که در شرایط خاصی با آنها مدارا شود و در شرایط دیگری با شدت خشونت و حتی جهاد مسلحانه برخورد شود.
دهمین آیه و آخرین آیه مورد بحث به مقام شامخ مجاهدان و نیروهای نظامی اسلام و فضیلت و برتری چشمگیر آنان بر دیگران اشاره کرده، می فرماید: «مومنانی که بدون عذر بیماری یا ناراحتی موجه دیگر از جهاد باز نشینند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود مجاهده می کنند یکسان نیسنند، بلکه خداوند این مجاهدان را که با مال و جان خود جهاد می نمایند بر قاعدان برتری مهمی بخشیده و به هر کدام از این دو (به نسبت اعمال نیکشان) وعده پاداش داده، ولی مجاهدان را بر قاعدان برتری و پاداش عظیمی بخشیده است» (لایستوی القاعدون من المومنین غیر اولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله بالموالهم وانفسهم فضل الله المجاهدون بالموالهم وانفسهم علی القاعدین درجه وکلا وعدالله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما). به این ترتیب قرآن مجید مسلمانان را به دو گروه «مجاهدان» و «قاعدان» تقسیم می کند و «قاعدان» را نیز به دو بخش تقسیم می نماید «افراد ناتوان و معذور» و «افراد توانا و غیر معذور» که بر اثر سستی و کاهلی از شرکت در جهاد خودداری کرده اند، سپس درجات عظیم و فضل کبیر و مغفرت و رحمت الهی را تنها شامل حال مجاهدان می داند. و از اینجا به خوبی روشن می شود که برخلاف آنچه که در دنیای امروز معمول است که وظیفه پیکار با دشمن را مخصوص گروه خاصی می دانند، در اسلام بر عهده تمام کسانی است که توانایی گرفتن اسلحه به دست و جهاد با دشمن را دارند و به همین دلیل در تمام دوران حکومت پیامبر اسلام (ص) گروه خاصی به عنوان نیروهای نظامی تشکیل نشد، و به هنگام بروز جنگها تمام کسانی که توانایی حمل اسلحه داشتند با الهام گرفتن از قرآن مجید اسلحه برداشته، به سوی میدان جنگ حرکت می کردند و به تعبیر امروز همه در صف بسیجیان جای داشتند و همین امر سبب قدرت عظیم نظامی مسلمین بود.