کلیات و تعاریف در باب فرقه شناسی
فارسی 3903 نمایش |آغاز اختلاف و شکل گیری فرقه های اسلامی
هرچند گاه در کتابهای ملل و نحل از اختلاف هایی سخن به میان می آید که در دوران حیات پیامبر خدا (ص) میان مسلمانان رخ نموده و هرچند حتی از اختلاف نظرهایی یاد می شود که بی درنگ پس از رحلت پیامبر (ص) به وقوع پیوسته، اما واقعیت آن است که این اختلاف ها نه آن اندازه ژرف بوده و نه آن اندازه درونمایه دینی یا انگیزه ها و اهداف سیاسی بزرگی داشته است که بتوان آنها را نخستین اختلافهای فرقه ساز دانست، بلکه باید گفت نخستین اختلاف بزرگی که پس از پیامبر (ص) رخ نمود و زمینه پیدایش فرقه ها و رویکردهای متفاوت شد نزاع بر سر جانشینی آن حضرت بود که باید آن را آغازین و پر اهمیت ترین اختلاف موثر در پیدایش فرقه ها و استمرار انشعاب دانست. از آن پس نیز نمونه هایی از اختلاف نظر چون اختلاف درباره فدک، اختلاف نظر درباره برخورد با مدعیان دروغین نبوت، اختلاف درباره مرتدان و پاره ای از اختلاف های فقهی میان صحابه به وقوع پیوست و در این میان بتدریج نزاعهای سیاسی با زمینه هایی از مباحث کلامی درآمیخت. این نوع نزاع ها خود را در مخالفت گروههایی از مردم با عثمان و عملکرد او و پس از آن در دوره خلافت امام علی (ع) بر سر چگونگی برخورد با مخالفان آن حضرت آشکار ساخت و حاصل این نزاع ها که به سختی می توان در آنها زمینه سیاسی و کلامی را از همدیگر جدا کرد شکل گیری دسته ها و گروهها یا ظهور گرایشهای متفاوت در جامعه آن روزگار بود. در عین حال در همین دوران نشانه هایی از اختلاف در تفسیر دین یا همان که می توان نام اختلاف نظرهای کلامی بر آن نهاد رخ نمود. (بنگرید به وات، فلسفه و کلام اسلامی، ص 20. )
از سویی دیگر، همزمان با رخ نمودن و توسعه یافتن این اختلاف نظرهای کلامی و اختلاف در اهداف و رویکردهای سیاسی اجتماعی، گسترش فتوحات و آمیزش مسلمانان با دیگر ملت ها راه را بر ظهور شبهه ها گشود و زمینه را برای اثرپذیریها هموار ساخت و در کنار آن وجود مخالفتهای سیاسی نیز گاه چاره ای جز آن ندید که در قالب شبهه افکنی های دینی یا فرقه های کلامی چهره نشان دهد. این گونه بود که در جامعه اسلامی فرقه هایی یکی پس از دیگری و هر کدام با زمینه ها، اهداف و برداشت های متفاوت شکل گرفت و عوامل فراوان، پیچیده و تودرتویی در پیدایی، دیگرگونی، ادامه حیات و یا افول این فرقه ها نقش آفرید.
اصطلاح فرقه
واژه فرقه از ماده «فوق» گرفته شده و مفهوم اصلی و بنیادین این ماده جدا کردن، گسستن و شکافتن است و از این مفهوم بنیادین معانی تازه تری چون تفاوت نهادن و بازشناختن از همدیگر نیز پیدا شده است. این واژه در قرآن کریم و دیگر متون دینی رد همین گروه از معانی لغوی به کار رفته است. اما به لحاظ اصطلاحی چونان که از کاربرد این واژه در منابع فرقه شناختی و تاریخی به نظر می رسد ظاهرا معنای واژه «فرقه» بیش از هر چیز به همان معنای لغوی نزدیک است و برابر نهاده گروه یا دسته و جماعت به کار رفته است. با این تفاوت که این گروه، دسته و جماعت به طور مطلق به هر مجموعه ای اطلاق نمی شود، بلکه درباره مجموعه ای با قیود و شرایط مشخص به کار می رود. برای آنکه این قیود و شرایط روشن شود باید به چند نکته درباره کاربرد «فرقه» در منابع توجه داد:
نسبت «فرقه» با «دین»
اصطلاح فرقه در مورد گروهی به کار می رود که در درون یک دین مشخص و با حفظ دیدگاههایی مشترک با دیگر گروههای همتای خود، در مسائل و مباحثی با دیگر هم کیشان خویش اختلاف کرده اند. از این زاویه واژه فرقه برابر نهاده ای برای «نحله» است که در منابع در برابر «مله» به کار رفته است. بدین سان هنگامی که از «ملل و نحل» سخن به میان می آید مقصود از «ملل» پیروان دینها و آیینهای مستقل از هم و مقصود از «نحل» پیروان نگرشها یا دیدگاه های خاص در درون پیروان یک دین مشخص و در منابع فرقه شناختی اسلامی، دین اسلام است. بر این پایه، اصطلاح «فرقه» در مقایسه با اصطلاح دین یا مکتب مصداقهایی محدودتر و کمتر دارد و پیروان شماری از فرقه ها زیر مجموعه یک دین را تشکیل می دهند.
نسبت «فرقه» با «مذهب»
آن سان که اشاره شد گروهی که نام فرقه بر آن نهاده شده با دیگر گروه های همتای خود در کلیاتی اشتراک نظر و در پاره ای مباحث و مسائل اختلاف نظر دارد. اما این مسائل عمدتا در حوزه کلام و عقاید جای می گیرند و به رفتارها و احکام تکلیفی و وضعی مربوط نمی شوند. همین ویژگی است که اصطلاح «فرقه» را از اصطلاح «مذهب» جدا می کند، بدین اعتبار که مذهب ویژگی فقهی و تا اندازه ای اصولی به معنای اصول فقه- دارد و فرقه دارای ویژگی کلامی و عقیدتی است. از همین روی نیز معمولا بحث از فرقه ها با بحث از عقیده ها و انگاره ها همراه است. این نیز ناگفته نماند که منابع فرقه شناختی گاه اصطلاح فرقه را با مفهومی منفی به کار می گیرند، چنان که گویی پیروان هر فرقه جداشدگانی از بدنه عمومی مسلمانان هستند.
نسبت «فرقه» با «صنف»
گاه در درون یک فرقه نیز بر سر پاره ای مسائل اختلاف نظر روی می دهد و در نتیجه این اختلاف، انشعابهایی به وقوع می پیوندد. در منابع فرقه شناختی گاه از این انشعاب های درونی با نام «صنف» یاد می شود و گاه نیز واژه «فرقه» در مورد آنها به کار می رود که این خود ممکن است زمینه خطای در برداشت را فراهم آورد.
نسبت «فرقه» با «حزب سیاسی»
ناگفته نماند که گاه واژه فرقه برای دلالت بر احزابی با ماهیت سیاسی نیز به کار گرفته شده است، چونان که خوارج آغازین را فرقه خوانده اند، در حالی که آنها به لحاظ ماهیت و اهداف و برنامه ها یک حزب سیاسی معارض بوده اند. البته این امکان وجود دارد که گفته شود اطلاق فرقه بر چنین حزبهایی ناظر به دوره ای از تکامل آنهاست که درونمایه ها و سامانه های کلامی مشخص خود را به دست آورده و از این روی در نزاعهای کلامی به عنوان یکی از «طرف»ها مطرح شده اند. به هر روی، با توجه به آنچه گذشت می توان مدلول واژه «فرقه» را در منابع تاریخی و فرقه شناسی چنین مشخص کرد: فرقه عبارت است از گروه یا دسته ای از مردم به خواست و عقیده دینی مشترک یا برداشت مشترکی از دین دارند و به رغم وحدت نظر با همتایان خود در کلیات دین و مباحث دینی، در پاره ای از مسائل و جزئیات کلامی و عقیدتی با آنان اختلاف یافته اند.
معیار و معنای فرقه اسلامی
چه فرقه ای اسلامی است؟ وقتی سخن از فرقه های «اسلامی» به میان می آید. باید دید کدام فرقه ها «اسلامی» هستند و به رغم همه اختلاف نظرهایی که میان فرقه ها وجود دارد، مرز این اختلاف کجاست و کدام اختلاف یا انکار است که صف اسلامی بودن را از صاحبانش سلب می کند. به رغم تاریخ پر ماجرای تکفیر و الحاد که در دو عرصه کلام و فقه رخ نموده و به رغم همه سوء استفاده هایی که از این حربه شده و می شود، آنگاه که بحث فرقه ها و انتساب رسمی به دین اسلام در میان است، حتی سخت گیرترین کسان آن اندازه که بعدها در فقه و کلام به تکفیر روی آورده شده، این ابزار را به کار نگرفته و تا اندازه ای تسامح نشان داده اند.
معنای فرقه از نظر عبدالقاهر بغدادی
یکی از کسانی که در مقدمات فرقه نگاری خود بدین بحث پرداخته عبدالقاهر بغدادی است. او در الفرق بین الفرق خود در این باره می نویسد: «کسانی که به اسلام منتسبند در این باره که چه کسانی در شمول نام عمومی اسلام جای می گیرند اختلاف نظر کرده اند. ابوالقاسم کعبی در مقالات خود آورده است: هرگاه کسی «امت اسلام» بگوید این عنوان بر همه کسانی که به نبوت محمد (ص) ایمان داشته و پذیرفته باشند که هر چه آن حضرت آورده حق است اطلاق می شود، صرف نظر از آنکه پس از این عقیده چه عقاید دیگری اظهار کنند. گروهی مدعی شده اند «امت اسلام» همه کسانی را که به وجوب نماز به سمت قبله اعتقاد داشته باشند در بر می گیرد. اما کرامیه معتقدند امت اسلام عنوانی است در برگیرنده هر کس که به «شهادتین» اقرار کند». البته، بغدادی پس از نقل این دیدگاهها بیدرنگ به نقد آنها می پردازد و سرانجام خود این فرض را بر می گزیند که اصطلاح «امت اسلام» همه کسانی را در بر می گیرد که «به حدوث عالم، توحید صانع گیتی، قدم و صفات او و عدل و حکمت او و همچنین نفی تشبیه از او، به نبوت محمد (ص) و رسالت او برای همه جهانیان، به ابدی بودن آیین او، به اینکه همه آنچه او آورده حق است، به اینکه قرآن سرچشمه احکام شریعت اوست و سرانجام به اینکه کعبه قبله ای است که باید به سوی آن نمازگزارد اعتراف و اقرار دارند». بغدادی سپس ادامه می دهد که اگر کسی افزون بر این عقاید بدعتهایی نیز به میان آورد باید در آن نگریست؛ اگر این بدعت ها را آورده در شمار مسلمانان نیست و از «حرمت قانونی» یک مسلمان نیز بی بهره است؛ اما اگر بدعتهایی که آورده از نوع بدعتهای معتزله، خوارج، رافضه، زیدی، نجاریه، جهمیه و همانند آن باشد صاحب این بدعتها در برخی از احکام یا به دیگر سخن برخی از حقوق از قبیل به خاک سپرده شدن در قبرستان مسلمانان و امکان حضور در مساجد برخوردار خواهد بود. هرچند این داوری بغدادی تا اندازه ای سختگیرانه می نماید، اما در این جستار که درصدد مشخص کردن «مدلول حداقلی» واژه مسلمان یا اسلامی هستیم همین اندازه گویا خواهد بود که ما را به باور عمومی پذیرفته شده ای در این باره راه نماید و آن اینکه صرف نظر از اختلاف در تعبیرها و صرف نظر از اهدافی کلامی که در ورای این تعریف و چانه زنی بر سر آن وجود دارد و با یادآوری اینکه هدف از تحلیل تاریخی فرقه های اسلامی داوری درباره بهشتی و دوزخی بودن پیروان آنها نیست، هنگامی که از یک «فرقه اسلامی» سخن به میان می آوریم مقصود ما هر فرقه ای است که به یگانگی خداوند و به نبوت حضرت محمد (ص) عقیده داشته باشد. این حقیقت چیزی است که در روایات فراوانی از اهل سنت آمده، در منابع شیعی نیز تایید شده و در فقه هم صرف نظر از اختلاف در جزئیات پذیرفته شده است. شاید اصطلاح «اهل قبله» نیز بیانی دیگر برای همین امر باشد. البته این نیز روشن است که هر کدام از فرقه های اسلامی یاد شده برداشت یا تلقی مشخصی از دین و اصول آن دارند و گاه این برداشتها- یا به تعبیر رایج در ادبیات امروزین قرائت ها تا حد تقابل نیز با یکدیگر اختلاف به هم می رسانند. اما نباید از یاد برد که دادن صفت «فرقه اسلامی» به هر یک از این برداشتها لزوما به معنی آن نیست که این فرقه برابر نهاده اسلام است و تصویری که از دین به دست می دهد نیز یگانه تفسیر ممکن برای دین. بنابراین، شاید این نیز منطقی به نظر رسد که گفته شود: مقصود از «فرقه اسلامی» هر گروهی است که در محیط مسلمانان و با نظر به باوری از باورهای مسلمانان شکل گرفته باشد و ترسیمی خاص از این باور به دست دهد، خواه این باور واقعا درست باشد و خواه نادرست. بدین ترتیب اصطلاح «فرقه اسلامی» آن اندازه وسعت می یابد که می تواند طیف های متفاوت و متعارض از مسلمانان را در برگیرد، هر چند این طیفها در نزاع های کلامی و در ردیه ها و دفاعیه ها به همدیگر انگ کفر و نامسلمانی هم زده باشند.
ادامه دارد …
(در قسمت دوم به مواردی چون: شمار فرقه ها، حدیث هفتاد و سه ملت، فرقه ناجیه و فرقه های اصلی اشاره خواهد شد.)
منـابـع
حسین صابری- تاریخ فرق اسلامی- جلد1- انتشارات سمت- تهران 1380
حسین مدرسی طباطبایی- مکتب در فرایند تکامل- نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین- مترجم هاشم ایزدپناه- چاپ دوم- 1375
ویلفرد مادلونگ- فرقه های اسلامی- مترجم ابوالقاسم سری- تهران اساطیر 1377
عبدالرحمن بدوی- تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام- مترجم حسین صابری- مشهد- بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی- 1374
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها