اوصاف قیامت (رخدادی بزرگ و سخت)

فارسی 2784 نمایش |

رخداد بزرگ

قرآن از روز واپسین به روزی که پدیده ای بسیار بزرگ در آن رخ می نماید یاد کرده و می فرماید: «فإذا جاءت الطامة الکبری* یوم یتذکر الإنسان ما سعی* و برزت الجحیم لمن یری؛ چون آن واقعه بزرگ پدید آید، روزی است که آدمی هر چه کرده به یاد آرد و دوزخ برای هر بیننده آشکار گردد.» (نازعات/ 34- 36) «فإذا جاءت الطامة الکبرى» در مجمع البیان مى گوید «کلمه ی طامة به معناى عالیه و غالبه است، وقتى گفته مى شود این اطم از آن است، معنایش این است که از آن عالى تر است "و طم الطائر الشجرة"، به این معنا است که طائر به بالاى درخت پرواز کرد، و هر داهیه و بلایى را که انسانها از دفع آن عاجز باشند طامه مى گویند.»
بنا به گفته وى طامه کبرى همان قیامت است، چون قیامت داهیه اى است که از هر داهیه دیگرى عالى تر است، و بر هر داهیه اى غالب است، این است معناى کبرى بودن طامه قیامت، و چون نفرموده قیامت از هر داهیه اى بزرگتر است، به طور مطلق فرموده داهیه بزرگتر، معلوم مى شود هیچ داهیه و واقعه اى بزرگتر از آن نیست. و اگر در اول جمله فاء تفریع آورده، براى اشاره به این معنا بوده که مضمون آیه یعنى آمدن قیامت از لوازم خلقت آسمان و زمین و تدبیر جارى در آن دو است. پس آیه در اینجا اشاره به قیامت است که مملو از حوادث هولناک مى باشد و توصیف آن به "کبرى" تاکید بیشترى درباره اهمیت و عظمت این حادثه بى نظیر است.
این حادثه عظیم هنگامى که به وقوع پیوندد همگان از خواب غفلت بیدار مى شوند و انسان به یاد سعى و کوشش و اعمال خویش اعم از نیک و بد مى افتد «یوم یتذکر الإنسان ما سعى» اما این تذکر و یادآورى چه سودى براى او مى تواند داشته باشد. اگر تقاضاى بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند دست رد به سینه او مى زنند و در پاسخ این تقاضا "کلا" مى گویند. و اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد فایده اى ندارد چرا که درهاى توبه دیگر بسته شده است. بنابراین چاره اى جز آه حسرت کشیدن و افسوس خوردن و به گفته قرآن هر دو دست را با دندان گزیدن ندارد «یوم یعض الظالم على یدیه؛ روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مى‏ گزد.» (فرقان/ 27)
باید توجه داشت که "یتذکر" فعل مضارع است و معمولا دلالت بر استمرار دارد یعنى در آن روز انسان پیوسته همه اعمال خویش را به یاد مى آورد و این به خاطر آن است که در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته مى شود و همه حقایق مکنون بارز و آشکار مى شود. و لذا در آیه بعد مى افزاید در آن روز جهنم براى هر بیننده آشکار مى گردد «و برزت الجحیم لمن یرى» جهنم هم اکنون نیز وجود دارد بلکه طبق آیه 54 عنکبوت «و إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ کافران را از هر سو احاطه کرده.» اما حجابهاى عالم دنیا مانع رؤیت آن است ولى آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است جهنم از همه آشکارتر ظهور مى کند. جمله "لمن یرى" اشاره به این است که جهنم در آن روز به قدرى آشکار است که هر بیننده اى بدون استثنا آن را مى بیند و بر هیچکس مخفى نیست، نه نیکان و نه بدان که جایگاهشان دوزخ است.
این احتمال نیز داده شده است که جمله اشاره به کسانى است که در آن روز داراى چشم بینا هستند زیرا طبق آیه 124 سوره طه بعضى در آن روز نابینا محشور مى شوند «و نحشره یوم القیامة أعمى» ولى معنى اول که غالب مفسران آن را پذیرفته اند مناسبتر به نظر مى رسد زیرا جهنم براى بدکاران خود عذاب و مجازات مضاعفى است و نابینا بودن گروهى در محشر ممکن است در بعضى مواقف باشد نه در تمام مواقف. کفر ورزیدن به معاد سببى نفسانى دارد که آن ادامه دادن به غفلت است، و قرآن با آیات کوبنده حجابهاى غفلت را براى کسى که به تدبر در آنها بپردازد، پاره مى کند. «فإذا جاءت الطامة الکبرى؛ آن روز که بلاى بزرگ فرا رسد.»

نجات از بلا

آیا چه چیز مى تواند ما را از آن مصیبت بزرگ نجات بخشد؟ آیا غفلت مى تواند مجوزى براى آماده و مهیا نبودن براى آن روز باشد؟ و طامة مشتق از طم به معنى بستن شکاف و گسستگى است، و بدبختیهاى هولناک از آن روى به این نام خوانده مى شوند که نفس را پر از بیم و هراس مى سازند و آن را به منتها درجه بدبختى مى رسانند. و قرآن کلمه الکبرى را بدان سبب بر آن افزوده است تا شاید ما بتوانیم آن ساعتى را که در آسمانها و زمین سنگین است و ما از آن غافل مانده ایم، تصور کنیم. در این روز نوار اعمال آدمى از برابر چشمان او مى گذرد. آیا جزاى هر کوچک و بزرگ از کارهاى خود را نمى بیند؟ آیا آنها را در سرنوشت خودش که بر گردن او آویخته است، و کسى قدرت تکذیب یا فرار از عاقبت آن را ندارد، نمى خواند؟
در روز قیامت حجابها از برابر چشم انسان و عقل او فرو مى افتد، و بنابراین به صورت پیوسته همه کوششهاى خویش را به یاد مى آورد. به همان گونه که دوزخى که زندان طاغیان و تبهکاران است، در برابر همگان با همه آتشهاى آن چنان آشکار مى شود که نزدیک است از خشم به جوشش درآید، و نیز از کژدمها و مارهاى آن که در کمین وارد شوندگان اند، و شیطانها و عفریتهایى که در انتظار گرفتن و کشتن همانندان خود را مى کشند. پس هر که چشم بیننده دارد، دوزخ را بى حجاب مى بیند، و گناهکاران گرفتار حسرتى بزرگ و هراسى توصیف ناپذیر خواهند شد.

داهیه

«بل الساعة موعدهم و الساعة أدهی و أمر؛ بلکه موعدشان قیامت است و قیامت بسی سخت تر و تلخ تر است.» (قمر/ 46) کلمه "أدهى" اسم تفضیل از دهاء است، و "دهاء" عبارت است از بزرگى اسباب ضرر با شدت ناراحتى خاطر و بلاى عظیم و سختى که راهى براى نجات از آن نباشد، پس روز قیامت بزرگتر در بلیه و گرفتاریست، و دهاء به معناى و آن داهیه یعنى بلیه و گرفتارى چنانی است که چاره اى در برطرف کردن آن نیست. پس "ادهى" به معناى بلایى است عظیم تر، و همچنین کلمه ی "أمر" اسم تفضیل از مرارت (تلخى) است، که ضد حلاوت (شیرینى) است، و در آیه شریفه از تهدید به شکست و عذاب دنیوى اعراض شده، تهدیدشان مى کند به اینکه به زودى در قیامت بلایى عظیم تر و تلخ تر از شکست به سرشان خواهد آمد. و معناى آیه این است که: تمامى عقوبت آنان در شکست و عذاب دنیوى خلاصه نمى شود، بلکه عقوبتى که در قیامت دارند و قبلا هم بدان اشاره کرده بودیم که موعد ایشان است عظیم تر از هر داهیه و عذاب، و تلخ تر از هر تلخى دیگر است.
بعضى گویند: امر به معناى اشد، یعنى سخت تر است در استمرار بلاء براى آنکه اصل مر نفوذ است، سپس بیان فرمود حال قیامت، آن روز مصیبت بار و تلخ، تلختر از مصائب و شکستهاى دنیا را و گفت: «إن المجرمین فی ضلال و سعر؛ مجرمان در گمراهى و شعله هاى آتش دوزخند.» (قمر/ 47) «یوم یسحبون فی النار على وجوههم ذوقوا مس سقر؛ در آن روز در آتش دوزخ به صورتشان کشیده مى شوند، و به آنها گفت مى شود بچشید و لمس کنید آتش دوزخ را.» (قمر/ 48) دوزخى که پیوسته آن را انکار مى کردید و دروغ و افسانه مى پنداشتید.
رعب و ترس حاصل از عذاب آخرت بیشتر است، و بر بدنها و جانهاى ایشان آثارى دردناکتر و تلختر بر جاى مى گذارد. از این آیه چنان الهام مى گیریم که حتى اگر عذاب برافکندن از امت محمد (ص) به برکت و دعاى او برداشته شده باشد، بر ما روا نیست که چنین اندیشه اى را توجیه خویش براى ارتکاب گناه قرار دهیم، چه ساعت آخرت در انتظار ما است، و در دنیا به عذابهایى تهدیدمان مى کند که از استیصال و برافکنده شدن از صحنه روزگار درد کمترى ندارد، که از آن جمله است عقب ماندگى و تفرقه و پراکندگى و استیلاى ستمگران و مبارزه هاى داخلى و... و... و آیا چنان خیال مى کنید که شکست خوردن امت در برابر دشمنانش در دنیا امر کوچکى است؟! هرگز چنین نیست، بدان جهت که با آن بسیار چیزها از دست مى رود.

سنگین بودن قیامت در آسمانها و زمین

سختی و سنگینی رخداد معاد به قدری است که نظام کیهانی توان تحمل آن را ندارد وگرنه متلاشی نمی شود: «ثقلت فی السموات و الأرض؛ [اين حادثه] بر آسمانها و زمين گران است.» (اعراف/ 187) چنین رویدادی صعب ترین و با مرارت ترین حادثه محسوب می گردد. "ساعة" در اینجا به معناى ساعت برانگیختن خلائق و بازگشت به سوى خدا و یک طرفى شدن و فیصل یافتن دادرسى عمومى است، بنابراین، الف و لام "الساعة" براى عهد است، ولیکن در عرف قرآن و همچنین در لسان شرع لفظ ساعت در معناى قیامت حقیقت شده. "مرسى" اسم زمان و مکان و مصدر میمى از "ارسیت الشیء" است که به معناى "اثبات کردم آن را" است، و معناى آیه این است که: "از تو مى پرسند وقوع و ثبوت قیامت چه وقت است"، و کلمه ی "یجلیها" از "تجلیه" و به معناى کشف و اظهار است، و وقتى گفته مى شود "جلاه فانجلى" معنایش این است که پرده از روى آن چیز برداشت و آن چیز هویدا گشت. پس جمله ی «لا یجلیها لوقتها إلا هو؛ جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمى‏ گرداند.» (اعراف/ 187) معنایش این است که قیامت را هویدا نمى کند و پرده از روى آن و اینکه چه وقت واقع مى شود بر نمى دارد مگر خداى سبحان، و همین معنا دلالت مى کند بر اینکه ثبوت و وجود قیامت و علم به آن یکى است، یعنى وقوع و ثبوتش در کمون غیب نزد خدا محفوظ است، و هر وقت بخواهد پرده از آن برداشته و آن را ظاهر مى کند بدون اینکه غیر او کسى به آن احاطه یافته و یا براى چیزى از اشیاء ظاهر گردد.
آرى، چگونه ممکن است چیزى به آن احاطه یابد و یا آن براى چیزى ظاهر گردد و حال آنکه ظهور و تحققش ملازم با فناى هر چیز است، و هیچ موجودى از موجودات نیست که خودش ناظر و محیط به فناى خود بوده و یا فناى ذاتش برایش ظاهر گردد، علاوه بر اینکه این علم و احاطه اى که مى خواهد به قیامت تعلق بگیرد خود جزو نظام این عالم است، و نظام سببى که حاکم بر این عالم است و در موقع وقوع قیامت بر هم خورده و به یک نظام دیگرى متبدل مى شود از همین جا ظاهر مى شود که منظور از اینکه فرمود: «ثقلت فی السماوات و الأرض» (و خدا داناتر است) این است که علم به قیامت در آسمانها و زمین سنگین است، و البته سنگینى علم به آن عین سنگینى وجود آن است.
پس این اختلافى که کرده اند در اینکه آیا مقصود از ثقل ساعت در آسمانها و زمین ثقل علم به آن است؟ یا ثقل صفت آن بر اهل آسمانها و زمین است، چون مشتمل بر شدائد عقبات و حساب و جزاء است؟ و یا ثقل وقوع آن بر ایشان است به خاطر اینکه وقوعش مستلزم در هم پیچیده شدن آسمان و فرو ریختن ستارگان و بر هم خوردن مهر و ماه و به راه افتادن کوه ها است؟ و یا منظور این است که آسمانها و زمین طاقت تحمل آن را ندارد چون بس عظیم و شدید است؟ اختلاف بى ثمرى است. براى اینکه ثقل قیامت منحصر در یک جهت و دو جهت نیست بلکه تمامى آنچه که راجع به آن است از قبیل ثبوت آن و علم به آن و صفات آن بر آسمانها و زمین و غیره همه ثقیل است، زیرا همین بس که ثبوت آن مستلزم فنا و نابودى آنها است، و در آنها یعنى در آسمانها و زمین چیزى که فناى خودش را تحمل کند وجود ندارد.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 ص 76، جلد ‏20 ص 181 و 318

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 ص 113، جلد ‏22 ص 258، جلد ‏19 ص 554

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 334 و 350 و 388

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏3 ص 216، جلد ‏17 ص 90

ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد 2 صفحه 370

علی‌اکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد 1 صفحه 543

حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد 3 صفحه 441

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏17 صفحه 70

سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 6 صفحه 99

‏سيدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 5 صفحه 405

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏2 ص 390، جلد ‏5 ص 168،جلد ‏11 ص 318

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد