مقامات و درجات بهشتی
فارسی 2406 نمایش |در باب جنگ در راه خدا مردم بر سه گروهند: گروهى اهل مجاهدتند و گروهى به جهاد نمى روند، زیرا نمى توانند و گروهى در عین قدرت روحى و جسمى، از جهاد سر بر مى تابند. دو دسته نخستین در نزد خداوند گرامی تر از دسته آخرند در نتیجه در درون جامعه هم از برترى خاصى برخوردارند و آنان را حقوق ویژه اى است که دیگران از آن محرومند. خداوند مقایسه اى در میان مجاهدان و غیر مجاهدان به عمل آورده، مى گوید: افراد با ایمانى که از شرکت در میدان جهاد خوددارى مى کنند، و بیمارى خاصى که آنها را از شرکت در این میدان مانع شود ندارند، هرگز با مجاهدانى که در راه خدا و اعلاى کلمه حق با مال و جان خود جهاد مى کنند یکسان نیستند. «لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر أولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم؛ مؤمنان خانهنشين كه زيان ديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان نمىباشند.» (نساء/ 94) سپس برترى مجاهدان را بار دیگر به صورت صریحتر و آشکارتر بیان کرده و مى فرماید: «فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم على القاعدین درجة؛ خداوند مجاهدانى را که با مال و جان خود در راهش پیکار مى کنند بر خوددارى کنندگان از شرکت در میدان جهاد برترى عظیمى بخشیده.» ولى در عین حال چون نقطه مقابل این دسته از مجاهدان افرادى هستند که جهاد براى آنها واجب عینى نبوده و یا اینکه به خاطر بیمارى و ناتوانى و علل دیگر قادر به شرکت در میدان جهاد نبوده اند لذا براى اینکه پاداش نیت صالح و ایمان و سایر اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود به آنها نیز وعده نیک داده و مى فرماید: «و کلا وعد الله الحسنى؛ به هر دو دسته (مجاهدان و غیر مجاهدان) وعده نیک داده است.» ولى بدیهى است میان وعده نیکى که به این دو دسته داده شده است فاصله بسیار است.
در حقیقت قرآن با این بیان نشان مى دهد که سهم هر کار نیکى در جاى خود محفوظ و فراموش نشدنى است، به خصوص اینکه سخن از قاعدانى است که علاقمند به شرکت در جهاد بوده اند و آن را یک هدف عالى و مقدس مى دانستند ولى واجب عینى نبودن آن مانع از تحقیق بخشیدن به این هدف عالى شده است، آنها نیز به اندازه علاقه اى که به این کار داشته اند پاداش خواهند داشت، همچنین افراد اولى الضرر (کسانى که به خاطر بیمارى و یا نقص عضو در میدان جهاد شرکت نکرده اند) در حالى که با تمام وجود خود به آن علاقه داشته و عشق مى ورزیده اند نیز سهم قابل ملاحظه اى از پاداش مجاهدان خواهند داشت، ولى از آنجا که اهمیت جهاد در منطق اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تاکید مى کند که «و فضل الله المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما؛ خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظیمى بخشیده است.» (نساء/ 95)
این اجر عظیم در آیه بعد چنین تفسیر شده: «درجات منه و مغفرة و رحمة؛ درجات مهمى از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او.» و اگر در این میان افرادى ضمن انجام وظیفه خویش مرتکب لغزشهایى شده اند و از کرده خویش پشیمانند خدا به آنها نیز وعده آمرزش داده و در پایان آیه مى فرماید: «و کان الله غفورا رحیما؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» (نساء/ 96)
کلمه ی "درجة" به معناى مقام و منزلت است و درجات به معناى منزلتى بالاتر است بعد از منزلتى پائین تر. مراتب رحمت و خشنودى پروردگار بى نهایت به اقتضاء قابلیت افراد است از این نظر همه افراد مجاهد در طریقه سعادت و خشنودى پروردگار براى همیشه (در هر دو جهان) در سیر و حرکت و تکامل هستند و هر مرتبه اى از قرب به رحمت وسیله آمادگى براى نیل به درجه بالاتر خواهد بود و به سایر نعمتها که لازمه مشیت مطلقه است (یعنى هر چه را از نعمت مادى بخواهند بى درنگ آماده مى شود) توجه نشده است. بلکه نفوس بشر همواره در سیر و حرکت و لحظه اى از سیر باز نخواهند ماند زیرا هر خطور و اندیشه و یا عملى را ذخیره نموده به آن وسیله حرکت می نمایند و هرگز دو فرد از نفوس نیکان در یک صف از قرب پروردگار نخواهند بود و درجات کمال و قرب نفوس بشر به تعداد آنها متفاوت خواهند بود هم چنین است تفاوت نفوس اشقیاء که در قطب مخالف سیر می نمایند.
باید دانست که امر این آیه در سیاقى که دارد عجیب است، اولا براى اینکه نخست مجاهدین را مقید کرد به مجاهدین در راه خدا به اموال و انفس و سپس براى بار دوم آنان را با قید "بأموالهم و أنفسهم" آورد و در نوبت سوم بدون هیچ قید نام برد. و ثانیا براى اینکه در برترى دادن مجاهدین بر قاعدین نخست فرمود: این برترى به یک درجه است و سپس فرمود به چند درجه است، حال باید دید وجه این قیدها و اختلاف درجه و درجات چیست.
اما اینکه در آغاز مجاهدین را مقید کرد به "المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم" وجهش این است که زمینه گفتار، زمینه برترى دادن جهاد بر ترک جهاد و یا بگو نشستن در خانه است و جهاد وقتى بر قعود برترى دارد که در راه خدا باشد نه در راه هواهاى نفسانى و نیز جهاد در راه خدا به خاطر همین که در راه خدا است وقتى ارزش دارد که با عزیزترین و محبوب ترین محبوب ها بوده باشد، یعنى با مال و از مال عزیزتر با جان باشد، و لذا در اول گفتار فرمود: "و المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم" تا حقیقت مذکور را به روشن ترین وجهى بیان کرده باشد، به طورى که دیگر جایى براى اشتباه باقى نگذارد.
سپس بعد از آنکه فرمود: "فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم على القاعدین درجة ..." هر چند از آن جهت که در بالا گفتیم دیگر احتیاجى نبود آن قیدها را یعنى قید باموالهم و انفسهم را تکرار کند، چون قبلا آن دو قید را آورده و آن جهت را افاده کرده بود و از آن جهت کسى دچار اشتباه نمى شد، لیکن از آنجایى که این جمله چسبیده به جمله: "و کلا وعد الله الحسنى" بود کلام احتیاج پیدا کرد به اینکه علت آن برترى را روشن سازد و بفهماند اگر خداى تعالى مجاهدین به اموال و انفس را بر قاعدین برترى داده، علت این برترى دادنش همان انفاق مال و بذل جان است، جان و مالى که هر کسى آن را دوست مى دارد و به همین جهت در این نوبت براى تقیید کلمه "مجاهدین" به ذکر این سبب اکتفاء کرد و دیگر قید "فى سبیل الله" را تکرار نکرد و تنها فرمود: "المجاهدین بأموالهم و أنفسهم"، و اما اینکه براى نوبت سوم فرمود: "و فضل الله المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما" از آنجا که دیگر احتیاجى به ذکر آن قیدها نبود، نه همه آنها و نه بعضى از آنها، لذا همه را ترک کرد.
اما اینکه در نوبت دوم درجه را به صیغه جمع آورد و فرمود: "درجات منه" وجهش این است که در نوبت اول در مقام بیان درجه و اینکه آیا یکى است و یا متعدد است نبود، تنها مى خواست بفرماید: مجاهدین از حیث درجه مانند قاعدین نیستند و لذا کلمه "درجة" را منصوب آورد تا تمیز باشد و بفهماند این برترى از حیث درجه است. و اما در نوبت دوم که فرمود: "و فضل الله المجاهدین على القاعدین أجرا عظیما" درجات منه ... کانه لفظ "فضل" متضمن معناى اعطاء و یا معنایى شبیه به آن است و جمله "درجات منه"، بدل و یا عطف بیان براى جمله "أجرا عظیما" است و مى خواهد بفرماید: خداى تعالى مجاهدین را اجرى عظیم داده، در حالى که آنان را بر قاعدین اجرى عظیم بخشیده و یا پاداش داده، و آن اجر عظیم عبارت است از درجاتى از ناحیه خودش و بنا بر این آیه شریفه در ابتدایش این نکته را افاده مى کند که مجاهدین از نظر مقام و منزلت با قاعدین یکسان نیستند بلکه برترى دارند و در اینکه این برترى به یک منزلت است و یا منزلت هاى بسیار، ساکت است ولى در آخرش روشن مى سازد که این منزلت یک منزلت نیست بلکه منازل و درجات بسیارى است و این درجات اجر عظیمى است که خداى تعالى به وسیله آن مجاهدین را ثواب مى دهد.
همه این هایى که گفته شد به این امید بود که شاید با این بیان اشکالى که در این آیه شده دفع شود و آن اشکال این است که از آیه شریفه بوى تناقض مى آید، زیرا در اول آیه تفاوت مجاهدین با قاعدین را یک درجه دانسته و در آخر آیه چند درجه و مفسرین به منظور پاسخگویى از این اشکال وجوهى ذکر کرده اند که در بیشتر آنها و یا همه آنها نوعى تکلف به چشم مى خورد. مثلا یکى از آن وجوه این است که مراد از تفضیل در اول آیه تفضیل مجاهدین بر قاعدین معذور و داراى عذر موجه است، و در ذیل آیه منظور برترى دادن مجاهدین بر قاعدینى است که بدون عذر موجه از رفتن به جهاد تقاعد ورزیده اند، تفضیل اولى به یک درجه است و تفضیل دومى به چند درجه و هیچ تناقضى هم در کلام نیست.
یکى دیگر این است که مراد از درجه در اول آیه منزلت دنیوى از قبیل غنیمت جنگى و نام نیک و امثال اینها است و مراد از درجات در آخر آیه درجات اخروى است که نسبت به امتیازات دنیوى بسیار زیاد است، هم چنان که خداى عز و جل فرموده: «و للآخرة أکبر درجات؛ هر آینه آخرت از نظر درجات اکبر و بزرگتر است.» (اسراء/ 21) یکى دیگر این است که مراد از درجه در اول آیه مقام و منزلتى است که بندگان خدا نزد خداى تعالى دارند و این امرى است معنوى و مراد از درجات که در ذیل آیه آمده، منازل بهشتى و درجات رفیع آن است که امرى است حسى، لیکن خواننده محترم خوب مى داند که در آیه شریفه هیچ دلیلى بر هیچ یک از این اقوال و وجوه نیست. و ضمیر در کلمه ی "منه" احتمال دارد به خداى تعالى برگردد، مؤید این احتمال جمله: "و مغفرة و رحمة" است، البته این تایید وقتى تمام است که بگوئیم جمله مذکور بیانگر درجات است، و معلوم است که مغفرت و رحمت از ناحیه خدا است.
بنابراین احتمال معنا چنین مى شود که آن اجر عظیم عبارت است از درجاتى از ناحیه خدا و مغفرت و رحمتى. احتمال هم دارد ضمیر مذکور به کلمه "أجر" بر گردد. (که در این صورت معنا چنین مى شود که خدا درجاتى از آن اجر عظیم و مغفرتى و رحمتى را خاص مجاهدین مى کند.)
از ظاهر جمله: "و مغفرة و رحمة" چنین بر مى آید که بیان باشد براى کلمه درجات، چون درجات عبارت است: از منزلت هایى از ناحیه خداى سبحان، و این منزلت ها هر چه باشد مصداق مغفرت و رحمت است و رحمت (یعنى افاضه نعمت از ناحیه خدا) موقوف بر این است که قبلا موانع بر طرف شود و همین برطرف کردن موانع از کسى که مبتلاى به آن است، خود مصداقى است از مغفرت و بلکه عین مغفرت است و لازمه این سخن آن است که مرتبه اى از مراتب نعمت هاى الهى و هر درجه و منزلتى رفیع، مغفرتى باشد نسبت به مرتبه اى که بالاتر از آن است و بنابراین صحیح است بگوئیم درجات اخروى هر چه باشد هم مغفرتى است از ناحیه خداى سبحان و هم رحمتى است از آن جناب، و در قرآن کریم غالب مواردى که کلمه رحمت و امثال آن به کار رفته، مغفرت نیز با آن به کار رفته است، مانند آیات زیر:
«مغفرة و أجر عظیم؛ به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است.» (مائده/ 9) «مغفرة و رزق کریم؛ براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.» (انفال/ 4)
«مغفرة و أجر کبیر؛ براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.» (هود/ 11)
«و مغفرة من الله و رضوان؛ مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است.» (حدید/ 20)
«و اغفر لنا و ارحمنا؛ ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور.» (بقره/ 286) و آیات و موارد دیگرى نظیر اینها.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 5 صفحه 73
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه 4 صفحه 77
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 4 صفحه 171
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها