عبادات و اعمال وارده در روز عید غدیر (روزه)
فارسی 7150 نمایش |از آنجا که غدیر روزی است که خداوند متعال به آن دین را کامل و نعمت را بر بندگانش تمام فرمود از این جهت که خشنودی خود را به امامت مولای ما امیرالمؤمنین اعلام فرمود و او را رایت هدایت قرار داد تا امت را به سنن سعادت و راه مستقیم حق وا دارد و از پرتگاه هلاکت و لغزش گاه ضلالت باز دارد، بدین سبب بعد از روز مبعث نبوی (ص) روزی به عظمت این روز نخواهید یافت که نعمتهای ظاهری و باطنی در آن این چنین فراوان شده و رحمت واسعه او همگی را فرا گرفته باشد، بزرگتر از این روز (فرخنده ای) که فرع این اساس مقدس (بعثت نبوی) و استوار سازنده این دعوت قدسی است، بنابراین بر هر فرد از افراد گروه دیندار واجب است که در قبال این نعمتهای عظمی قیام به سپاسگذاری نماید و تمام مظاهر شکرگزاری پروردگار و تقرب به ساحت قدس او را از خود ظاهر سازد و از انواع عبادات، از قبیل نماز و روزه و نیکی و صله رحم و اطعام و شرکت در مجامع متشکله مناسب این روز بهره مند شود، و در احادیث مأثوره از این امور مراسمی و آدابی رسیده از جمله آنها روزه است.
حدیث روزه روز غدیر
حافظ، ابوبکر خطیب بغدادی، متوفای 463 در جلد 8 تاریخش ص 290 آورده، از عبدالله بن علی بن محمد بن بشران، از حافظ علی بن عمر دارقطنی، از ابی نصر حبشون خلال، از علی بن سعید رملی، از ضمرة بن ربیعه، از عبدالله بن شوذب از مطر وراق، از شهر بن حوشب، از ابی هریره، که گفت: «هر کس روز هجدهم ذی حجه روزه بدارد برای او (ثواب) روزه شصت ماه نوشته می شود.» و آن روز غدیر خم است هنگامی که پیغمبر (ص) دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: «الست ولی المؤمنین؛ آیا من ولی مؤمنین نیستم؟» گفتند «بلی یا رسول الله، هستی.» فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» پس از آن عمر بن خطاب گفت: «به به برای تو ای پسر ابی طالب گردیدی مولای من و مولای هر مسلم.»
پس از آن خداوند (این آیه را) نازل فرمود: «الیوم أکملت لکم دینکم؛ امروز دین شما را برایتان کامل گردانیدم.» (مائده/ 3) و کسی که روز بیست و هفتم رجب را روزه بدارد برای او (ثواب) روزه شصت ماه نوشته می شود، و آن اولین روزی است که جبرئیل (ع) بر محمد (ص) به رسالت نازل شد. و این روایت را به طریق دیگر از علی بن سعید رملی روایت نموده، و عاصمی در «زین الفتی» آورده که: خبر داد ما را محمد بن ابی زکریا، به اخبار ابواسمعیل ابن محمد فقیه، از ابومحمد یحیی بن محمد علوی حسینی، از ابراهیم بن محمد عامی، از حبشون بن موسی بغدادی، و او به حدیث علی بن سعید شامی و او به حدیث ضمره، از شوذب، تا آخر سند و متن مذکور بدون ذکر روزه رجب. و روایت مزبور را، ابن مغازلی شافعی در مناقبش از ابی بکر احمد بن طاوان آورده که گفت: خبر داد ما را، ابوالحسین احمد بن حسین بن سماک، به حدیث ابومحمد جعفر بن محمد بن نصیر خلدی، به حدیث علی بن سعید رملی. تا آخر سند و متن مذکور. و سبط ابن جوزی در تذکره اش ص 18 و خطیب خوارزمی در مناقبش ص 94 از طریق حافظ بیهقی از حافظ حاکم نیشابوری ابن البیع صاحب «المستدرک» از ابی یعلی زبیری، از ابی جعفر احمد بن عبدالله بزاز، از علی بن سعید رملی. تا آخر، و شیخ الاسلام حموینی در «فراید السمطین» در باب سیزدهم از طریق بیهقی روایت مزبور را ذکر نموده اند.
رجال سند حدیث
1- ابوهریره. جمهور (علماء سنت) بر عدالت و ثقه بودن او اجماع دارند بنابراین احتیاجی به بسط مقال درباره او نداریم.
2- شهر بن حوشب اشعری، حافظ ابونعیم او را از اولیاء شمرده و شرح حال کامل و جداگانه ای برای او در ج 6 «حلیه» ص 59- 67 ذکر نموده، و ذهبی ستایش بخاری را نسبت به او در میزانش حکایت نموده، و از احمد بن عبدالله عجلی و یحیی و ابن شبیه و احمد و نسوی ثقه بودن او را ذکر نموده و حافظ ابن عساکر شرح حال او را در جلد 6 تاریخش ص 343 ثبت نموده و گوید: درباره او از امام احمد سؤال شد، نامبرده گفت: «چه نیکو است حدیث او» و او را توثیق نمود و ستایش کرد، و یکبار (درباره او) گفت که: «باکی بر او نیست» و عجلی گوید: «او شامی است، از تابعین است. ثقه است» و یحیی بن معین او را توثیق نموده، و یعقوب بن شیبه گوید: او ثقه است، ولی بعض از آنان (علماء) او را مورد طعن قرار داده اند. و ابن حجر شرح حال او را در جلد 4 «التهذیب» ص 370 ذکر و از احمد ثقه بودن و نیکوئی حدیث و ستایش او را نقل کرده، و از بخاری حسن حدیث و اعتبار و قوت او را در امر حدیث، و از معین ثقه بودن و دقت نظر او را، و از عجلی و یعقوب و نسوی ثقه بودن او را حکایت کرده، و از ابی جعفر طبری نقل کرده که نامبرده فقیه و توانای در قرائت و عالم بوده و در مورد او کسی هم هست که او را ضعیف شمرده و به طوری که ابوالحسن قطان گفته برهانی برای او شنیده نشده، در حالی که بخاری و مسلم و چهار پیشوای دیگر (صاحبان صحاح) ترمذی، ابوداود. نسائی، ابن ماجه، از او نقل حدیث نموده اند.
3- مطر بن طهمان وراق ابورجاء خراسانی، مولی علی، در بصره سکونت گرفته و انس را درک نموده، حافظ ابونعیم او را از اولیاء شمرده و در ج 3 «حلیه» صفحه 75 شرح حال جداگانه برای او ثبت نموده، و از ابی عیسی روایت کرده که او گفته: «من به مانند مطر در فقاهت و زهد ندیدم.» و ابن حجر شرح حال او را در جلد 10 تهذیب ص 167 درج و گفتار ابی نعیم مذکور را نقل نموده و ابن حبان در افراد ثقه از او یاد کرده و از عجلی راستی گفتار او را و اینکه باکی به روایت او نیست نقل و از بزاز حکایت نموده که: «باکی بر او نیست و انس را دیده و سراغ نداریم کسی را که حدیث او را ترک نموده باشد.» نامبرده در سال 125 و گفته شده 129 در گذشته، و گفته شده که در حدود 140 منصور او را کشته، بخاری و مسلم و بقیه پیشوایان دیگر شش گانه یعنی صاحبان صحاح از او حدیث نقل و روایت نموده اند.
4- ابوعبدالرحمن بن شوذب، حافظ ابونعیم در ج 6 «حلیه» ص 129- 135 او را در شمار اولیاء آورده و از کثیر بن ولید روایت نموده که او گفته: «هر وقت ابن شوذب را می دیدم ملائکه را یاد می نمودم.» و جزری در «خلاصه» ص 170 از احمد و ابن معین ثقه بودن او را حکایت نموده و ابن حجر در جلد 5 «تهذیب» ص 255 از او ذکری به میان آورده که خلاصه اش اینست که: او استماع حدیث نموده و در فقه دست یافته و از ثقات بوده سفیان ثوری گفته: نامبرده از استادان مورد وثوق ما بوده و ابن خلفون از ابن نمیر و غیره توثیق او را نقل کرده و از ابی طالب و عجلی و ابن عمار و ابن معین و نسائی حکایت کرده که نامبرده ثقه است، در سال 86 متولد و در یکی از سالهای 144/156/157 وفات یافته، حدیث او را پیشوایان ششگانه جز مسلم روایت کرده اند، و حاکم در «مستدرک» و ذهبی در «تلخیص» صحیح بودن حدیث او را تصدیق نموده اند.
5- ضمرة بن ربیعه قرشی، ابوعبدالله دمشقی، متوفای 182/200/202 حافظ ابن عساکر در جلد 7 تاریخش ص 36 شرح حال او را نگاشته و از احمد حکایت کرده که گفت به من رسید که: نامبرده استادی صالح بوده، و در جواب پرسشی که از او شد، گفت: این مرد ثقه مورد اعتماد، مردی است ذیصلاحیت و خوش روایت، و از ابن معین ثقه بودن او را نقل نموده، و از ابن سعد حکایت کرده که: نامبرده ثقه و مورد اطمینان و دارای عمل خیر بوده و در این (مزایا و محسنات) کسی از او افضل و برتر نبوده، و از ابن یونس نقل کرده که: او در زمان خود مردی فقیه بوده، و جزری در خلاصه خود ص 150 ثقه بودن او را از احمد و نسائی و ابن معین و ابن سعد ذکر کرده. و خلاصه مندرجه در تهذیب ابن حجر چنین است: «از قول احمد است که او، مردی است که حدیث او صالح و از افراد ثقه و مورد اطمینان است، در شام همانند او نبوده، و از قول ابن معین و نسائی و ابن حبان و عجلی است که او ثقه بوده و از قول ابی حاتم است که او صالح بوده، و از قول ابن سعد و ابن یونس است که او هر دو وصف مذکور را داشته صاحبان صحاح جز مسلم، از طریق او حدیث روایت نموده اند و حاکم در «مستدرک» و ذهبی در «تلخیص» صحیح بودن حدیث او را اشعار نموده اند.»
6- ابونصر علی بن سعید، ابی حمله رملی، متوفای 216، تاریخ فوت او را بخاری چنین ثبت کرده، ذهبی در «میزان الاعتدال» جلد 2 ص 224 او را توثیق نموده و گفته: «من باکی بر او نیافتم و تا کنون ندیده ام که احدی در مورد او سخنی بگوید، و او در امر (حدیث) دارای صلاحیت است، و احدی از صاحبان کتب (صحاح) سته با وجود ثقه بودنش از طریق او حدیثی روایت نکرده اند.» و نامبرده (ذهبی) به عنوان علی بن سعید نیز شرح حال او را آورده و گفته: در خصوص او چنین ثابت است که گوئی صدوق است، و ابن حجر در جلد 4 (لسان) ص 227 ثقه بودن او را اختیار نموده و بر ذهبی ایراد گرفته و گفته «با وصف اینکه او ثقه است و کسی درباره او نکوهش نکرده چگونه او را در عداد ضعفاء ذکر نموده ای؟!»
7- ابونصر حبشون بن موسی بن ایوب خلال، متوفای 331، شرح حال او را خطیب بغدادی در جلد 8 تاریخش ص 289- 291 ثبت نموده و گفته: «نامبرده ثقه است و در بغداد، باب البصرة سکونت داشته و از حافظ دار قطنی حکایت نموده که او صدوق است.»
8- حافظ، علی بن عمر ابوالحسن بغدادی، مشهور به دارقطنی، صاحب سنن، متوفای 385 خطیب بغدادی شرح حال او را در جلد 12 تاریخش ص 34- 40 ثبت نموده و گفته: «نامبرده یگانه عصر و نخبه روزگار و پیشوای زمان خود و بی همتا بوده، علم اثر و معرفت به علل حدیث و اسماء رجال و احوال راویان به او منتهی گشته، مضافا بر مراتب صدق و امانت و فقه و عدالت و قبول شهادت و صحت اعتقاد و سلامت مذهب و احاطه به علوم، سوای علم حدیث.» و از ابی الطیب طاهر بن عبدالله طبری حکایت نموده که: «دارقطنی امیرالمؤمنین حدیث بود، و حافظی ندیدم وارد بغداد شده مگر آنکه به سوی او شتافت و به او تسلیم شد.» یعنی در برابر تقدم او در حفظ و برتری منزلت در علم گردن نهاد، و سپس در شرح حال و ستودن او بسط کلام داده. و ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 359 شرح حال او را ذکر و او را ستوده و همچنین ذهبی در جلد 3 تذکره ص 199- 203 و از قول حاکم نقل کرده که: «دارقطنی در حفظ و فهم و ورع یگانه عصر خود گردید و پیشوای قراء و نحویین بود و من در سال 67 چهار ماه در بغداد مقیم شدم و اجتماع ما زیاد شد و در تصادف با او، او را بالاتر از آنجچه برای من توصیف شده بود یافتم، و از او از علل و استادان (حدیث) سؤال نمودم و نامبرده را مصنفاتی است که ذکر آنها به طول می انجامد و من گواهی می دهم که در بسیط زمین همانند او به جایش نه نشست.» تا آخر.
در این باره در بسیاری از کتب رجال ضمن شرح حال کامل او انواع ستایش ها موجود است که ما به ذکر آنها اطاله کلام نمی دهیم، ما در اسناد این حدیث بررسی طولانی نمودیم تا تو (خواننده عزیز) را آگاه نموده باشیم به اینکه این حدیث تا چه پایه صحیح است و رجال طریق این حدیث تا چه اندازه ثقات هستند و آنچنان ثقه بودن آن ها واضح و مبرهن است و در این خصوص کافیست که ثقه بودن آنها به جائی از وضوح رسیده که برای هیچ ماجراجوئی که در انواع جدل ریزه کار و در هر سخن و گفتار تصرفات نابجائی به کار می بندد مجالی باقی نیست که نسبت به آن زبان به نکوهش دراز کند، چه اینهمه کتب شرح حال رجال همه پر از توصیف آنها است بهر ثنا خوانی و ستایشگری. مضافا بر مزیتی که این حدیث دارا است یعنی اشعار آن به نزول آیه کریمه «الیوم أکملت لکم دینکم؛ امروز دینتان را کامل گردانیدم.» (مائده/ 3) در روز غدیر خم که مؤید و پشتیبان احادیث گذشته است که تصریح به این امر دارند، و در میان راویان آن افرادی مانند طبری و ابن مردویه و ابی نعیم و خطیب و سجستانی و ابن عساکر و حسکانی و نظایر آنان از پیشوایان و حفاظ وجود دارند.
منـابـع
علامه امینی- ترجمه الغدیر- جلد 2 صفحه 390
به نقل از؛
شهر بن حوشب- حلیه- جلد 3 صفحه 75، جلد 6 صفحه 129- 59- 67- 13
ابن حجر- التهذیب- جلد 4 صفحه 370- جلد 10 صفحه 167- جلد 5 صفحه 25
ابن عساکر- تاریخ- جلد 6 صفحه 343- جلد 7 صفحه 36
خطیب بغدادى- تاریخ خطیب بغدادى- جلد 8 صفحه 290
سبط ابن جوزى- تذکره- صفحه 18
خطیب خوارزمى- مناقب- صفحه 94
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها