داستان تهنیت (حدیث پیامبر اکرم)

فارسی 6022 نمایش |

امام طبری (محمد بن جریر) در کتاب (الولایه) حدیثی را به اسناد خود آورده از زید بن ارقم، در پایان حدیث مزبور است که رسول خدا (ص) فرمود: «ای گروه مردم بگوئید: پیمان بستیم با تو از صمیم قلب و عهد نمودیم با زبان و دست بیعت دادیم بر این امر، عهد و پیمان و بیعتی که اولاد و اهل بیت و کسان خود را بدان وادار نمائیم و به جای این سیره مقدس روش دیگری را نپذیریم و تو گواه بر ما هستی و خداوند از حیث گواهی کافی است، بگوئید آنچه را به شما تلقین و تعلیم نمودم و سلام کنید بر علی با تصریح به فرماندهی اهل ایمان و بگوئید: الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگی را می شناسد و می شنود و به خیانت هر خائن واقف است، پس هر کس پیمان شکنی کند به زیان خود کرده و کسی که به پیمان خدائی وفادار بماند خدای پاداش بزرگ به او خواهد داد، بگوئید چیزی را که موجب رضایت خداوند است و اگر ناسپاسی کنید خداوند از شما بی نیاز خواهد بود.»
زید بن ارقم گفت: در این هنگام مردم رو به طرف رسول خدا (ص) شتافتند در حالی که همه می گفتند: «سمعنا و اطعنا علی امر الله و رسوله بقلوبنا؛ شنیدیم و بر امر خدا و رسولش از صمیم قلب فرمانبرداریم.» و اول کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیغمبر (ص) و علی (ع) رسانیدند، ابی بکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند با باقی مهاجرین و انصار، و سایر مردم تا هنگامی که نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و این جریان امتداد یافت تا نماز مغرب و عشاء نیز در یک وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بیعت پیوسته ادامه داشت.
این روایت را احمد بن محمد طبری مشهور به (خلیلی) در کتاب «مناقب علی ابن ابی طالب (ع)» که در سال 411 در قاهره تألیف نموده از طریق استادش محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن آورده و در روایت او چنین مذکور است: در نتیجه (امر پیغمبر (ص)) مردم ببیعت با او شتافتند و گفتند: «شنیدیم امر خدا و رسولش را به دل و به زبان و به جمیع جوارح و اعضاء خود فرمانبرداریم.» سپس خود را با دست های گشاده برای مصافحه و بیعت بر رسول خدا (ص) و علی (ع) افکندند و اول کسی که دست بیعت به رسول خدا (ص) داد ابوبکر و عمر و طلحه و زبیر بود و سپس باقی مهاجرین و سائر مردم بر حسب طبقات و مراتبشان، تا اینکه نماز ظهر و عصر در یک وقت به جا آورده شد و همچنین نماز مغرب و عشاء در یک زمان انجام گرفت و تا سه روز پیوسته امر دست دادن خلق و بیعت آنها ادامه داشت. و رسول خدا (ص) پس از بیعت هر دسته و گروهی می فرمود: «الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین» و در نتیجه دست دادن و مصافحه سنت جاریه و رسم متداولی گشت تا آنجا که آن را کسانی به کار بردند که ذی حق نبودند.
در کتاب «النشر و الطی» این داستان چنین ذکر شده: سپس مردم به سوی آن جناب شتافتند در حالی که می گفتند «بلی. بلی. شنیدیم و امر خدا و رسولش را با ایمان قلبی فرمانبرداریم.» و با دستهائی که برای بیعت گشوده بودند بر رسول خدا (ص) و علی (ع) فرو افتادند و این مراسم ادامه داشت تا اینکه نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و بقیه روز نیز ادامه داشت. تا اینکه نماز مغرب و عشاء نیز در یک وقت انجام یافت، و رسول خدا (ص) پس از آمدن هر دسته از مردم و بیعت آنها می فرمود: «الحمد لله الذی فضلنا علی العالمین.» و مولوی ولی الله لکهنوی در «مرآت المؤمنین» در ذکر داستان غدیر به این مضمون نگاشته: سپس عمر آن جناب را ملاقات نمود و به او گفت: «گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب صبح و شام نمودی در حالی که مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.» و پیوسته هر یک از اصحاب با آن جناب روبرو می شد و او را تهنیت می گفت.
مورخ، ابن خاوند شاه متوفای 903 در «روضة الصفا» جزء دوم از جلد 1 ص 173 بعد از ذکر حدیث غدیر به این مضمون نگاشته: سپس رسول خدا (ص) در خیمه اختصاصی خود جلوس فرمود و بر حسب امر آن حضرت امیرالمؤمنین (ع) در خیمه دیگر نشست، و امر فرمود به طبقات مردم که به خیمه آن جناب روند و او را تهنیت بگویند و پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا (ص) به مادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که آنها نیز به نزد آن حضرت روند و تهنیت بگویند و آنان نیز به این وظیفه اقدام نمودند، و از جمله کسانی که از صحابه به آن حضرت تهنیت گفت عمر بن خطاب بود که به آن جناب گفت: «گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب صبح نمودی در حالی که مولای من و مولای تمام مردان و زنان با ایمان هستی.»
مورخ غیاث الدین، متوفای 942 در «حبیب السیر» «2» در جزء سوم از جلد 1 ص 144 به این مضمون نگاشته، سپس امیرالمؤمنین (ع) بر حسب امر رسول خدا (ص) در خیمه که مخصوص آنجناب به پا شده بود قرار گرفت و مردم به دیدار و تهنیت او شتافتند و در میان آن عمر بن خطاب بود که به آن حضرت گفت: «به به! ای پسر ابی طالب، صبح کردی در حالی که مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.» سپس پیغمبر (ص) به مادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که بر امیرالمؤمنین (ع) داخل شوند و او را تهنیت گویند.
خصوص داستان تهنیت شیخین را تعداد بسیاری از پیشوایان حدیث و تفسیر و تاریخ اهل سنت که عده آنان قابل توجه است روایت نموده اند، چه آنها که این داستان را به طور مرسل تردید ناپذیر روایت نموده اند و چه آنها که آن را به مسانید صحیح، و رجال ثقه و مورد اعتماد روایت نموده اند که سلسله ناقلین منتهی می شود به تعدادی از صحابه مانند ابن عباس و ابی هریره و براء بن عازب و زید بن ارقم. و از جمله پیشوایان حدیث و تفسیر که داستان مزبور را روایت کرده اند:
1- حافظ ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابی شیبه متوفای 235، در (المصنف) به اسناد خود از براء بن عازب روایت نموده که گفت: «در سفری با رسول خدا (ص) بودیم و در غدیر خم فرود آمدیم، در این هنگام بانگ نماز جماعت بلند شد و زیر درختی برای رسول خدا (ص) از خار و خاشاک روفته شد، و آن حضرت نماز ظهر را خواند سپس دست علی (ع) را گرفت و (خطاب به مردم) فرمود: آیا می دانید که من اولی هستم بهر مردم و زن مؤمن از خودش؟ گفتند: آری پس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: بار خدایا! هر کس، من مولای اویم، علی مولای او است، بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را. پس از این جریان عمر آن جناب را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.»
2- امام و پیشوای حنبلیان، احمد بن حنبل متوفای 241 در جلد 4 مسند خود در ص 281 از عفان، از حماد بن سلمه، از علی بن زید، از عدی بن ثابت، از براء بن عازب روایت نموده که گفت: «ما با رسول خدا (ص) بودیم...» تا پایان روایتی که به لفظ مذکور از طریق ابن ابی شیبه ذکر شد، با این فرق که در روایت مزبور در آغاز اعلام ولایت کلمه «اللهم؛ بار خدایا» ذکر نشده است.
3- حافظ ابوالعباس شیبانی نسوی، متوفای 303 گوید: «حدیث نمود ما را هدبه، از حماد بن سلمه، از زید، و ابوهارون، از عدی بن ثابت، از براء که گفت: با رسول خدا (ص) در سفر «حجة الوداع» بودیم چون به غدیر خم آمدیم، زیر دو درخت برای رسول خدا (ص) روفته شد و بانگ نماز جماعت بلند شد و رسول خدا (ص) علی (ع) را طلبید و دست او را گرفت و در طرف راست خود او را بپاداشت، سپس فرمود: آیا من بهر فردی اولی (سزاوارتر) نیستم از خودش؟ گفتند: آری. هستی. فرمود پس این مولای کسی است که من مولای اویم، بار خدایا، دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را، سپس عمر بن خطاب با او ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودی در حالی که مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.»
4- حافظ، ابویعلی موصلی متوفای 307 این داستان را در مسند خود از هدبه، از حماد تا پایان سند و متن مذکور در طریق شیبانی روایت نموده است.
5- حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، متوفای 310 در جلد 3 تفسیرش در ص 428 بعد از ذکر حدیث غدیر گوید: «سپس عمر او را ملاقات نمود و گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح نمودی در حالی که مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی و این گفته ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن علی است.»
6- حافظ احمد بن عقده کوفی، متوفای 333 در کتاب الولایة که آن اول کتاب است از استاد خود ابراهیم بن ولید بن حماد از یحیی بن یعلی از حرب بن صبیح از پسر خواهر حمید طویل، از ابن جدعان، از سعید بن مسیب روایت نموده که گفت: «به سعد بن ابی وقاص گفتم: من می خواهم راجع به امری از تو سؤال کنم ولی پرهیز می کنم، گفت: آنچه می خواهی سؤال کن، همانا من عموی تو هستم، گفتم: سؤال من از بر پا ایستادن رسول خدا (ص) است در میان شما در روز غدیر خم، گفت: بلی هنگام ظهر در میان ما ایستاد و دست علی بن ابی طالب (ع) را گرفت و فرمود: من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، سپس ابوبکر و عمر گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن با ایمان.»
7- حافظ ابوعبدالله مرزبانی بغدادی متوفای 384 این داستان را به اسنادش از ابی سعید خدری در کتاب خود (سرقات الشعر) روایت نموده است.
8- حافظ علی بن عمر دارقطنی بغدادی، متوفای 385- حدیث غدیر را به اسناد خود روایت نموده و در آن مذکور است که: «چون ابابکر و عمر جریان را شنیدند به او گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن با ایمان.» ابن حجر در صواعق ص 26 این حدیث را از او حکایت کرده و از طریق خطیب بغدادی نیز در ص 119- به لفظ دیگر از او ذکر شد.
9- حافظ ابوعبدالله ابن بطه حنبلی متوفای 387، این داستان را به اسنادش در کتاب خود «الابانه» از براء بن عازب به لفظ حافظ ابوالعباس شیبانی (که مذکور افتاد) با اسقاط جمله (امسیت «گردیدی») روایت نموده.
10- قاضی ابوبکر باقلانی بغدادی، متوفای 403 داستان مزبور را در کتاب خود «التمهید فی اصول الدین» ص 171 با دقت در سند روایت نموده است.
11- حافظ ابوسعید خرکوشی نیشابوری متوفای 407، این حدیث را در تألیف خود (شرف المصطفی) به اسنادش از براء بن عازب به لفظ احمد بن حنبل، و به اسناد دیگر از ابی سعید خدری روایت نموده و لفظ او چنین است: «سپس رسول خدا (ص) فرمود: مرا تهنیت بگوئید. مرا تهنیت بگوئید. همانا خداوند مرا مخصوص فرمود به نبوت و اهل بیت مرا مخصوص فرمود بامامت، پس از این جریان عمر بن خطاب امیرالمؤمنین (ع) را ملاقات نمود و گفت: خوشا به حال تو یا ابا الحسن، گردیدی مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان.»
12- حافظ احمد بن مردویه اصفهانی، متوفای 416 حدیث مزبور را در تفسیر خود از ابی سعید خدری روایت کرده در آن مذکور است: «سپس عمر بن خطاب علی را ملاقات نمود و گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالی که مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.»

منـابـع

شیخ عبـد الحسیـن امینى- ترجمه الغدیر- جلد 2 صفحه 178

به نقل از؛

امام محمّد بن جریر طبرى- الولایة

احمد بن محمّد طبرى مشهور به (خلیلى)- مناقب على ابن ابى طالب علیه السّلام

ابن خاوند شاه- روضة الصّفا- جلد 1 صفحه 173

غیاث الدین- حبیب السیر- جلد 1 صفحه 144

حاجی خلیفه- کشف الظنون- جلد 1 صفحه ‏419

«مسند» احمد بن حنبل ج4 ص281

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد