تشابه بین عالم صغیر و عالم کبیر از نظر اخوان الصفا

فارسی 8958 نمایش |

تمام اصول و مفاهیم فلسفی اخوان الصفا در خصوص خلقت عالم و نسبت مراتب مختلف آن در دو اصل فلسفی که عبارت است از تشابه بین عالم صغیر و کبیر و سلسله مراتب عالم که با یکدیگر نیز پیوستگی دارد، جمع شده اند. این دو تصور به جهانشناسی اسلامی محدود نیست بلکه در عقاید یونانیان و مسیحیان و چینیان و هندیان قدیم نیز یافت می شود و حاوی تمثیلاتی است که با قدرت و زیبائی خود می تواند روح انسان را به معانی مافوق عالم محسوسات بکشاند و بنابراین محدود به جهانشناسی و طبیعیات نیست بلکه قسمتی از علم الهیات را نیز شامل می شود. مفهوم انسان کامل عرفان اسلامی و پوروشای (purusa) هندوان، و چن جن (chen-jen) چینها کلیت و همومیت تشابه بین عالم صغیر و کبیر و اهمیت آن را در علوم گوناگون تمدنهای مختلف به خوبی آشکار می سازد.
در علم جهانشناسی نیز این نظریات دارای اهمیت خاص است زیرا از طرق مهم برای نمایان ساختن وحدت طبیعت و روابط باطنی بین انسان و طبیعت به شمار می رود. در نتیجه تشابه بین عالم صغیر و کبیر است که علوم طبیعی قدیم به منزله پایه ای برای علوم ماوراء الطبیعه محسوب می شود و تأمل در طبیعت و تفحص در علوم طبیعی سهم مهمی در سیر و سلوک انسان به سوی عالم ملکوت دارد و از جهت دیگر علم به حقیقت انسان خود مفتاح مخزن اسرار خلقت است.

نحوه آشکار کردن زیبایی نظر به تشابه عالم صغیر و کبیر
برای آشکار ساختن حقیقت و زیبائی نظریه تشابه عالم صغیر و کبیر، صاحبان رسائل اخوان الصفا بیشتر از لسان اعداد که آلت و وسیله اساسی آنان برای بیان حقایق حکمت است، استفاده کرده اند، و به وجهی سلسله مراتب وجود را با سلسله اعداد و تشبیهات بین مراتب وجود انسانی را با عالم کبیر با نسبت اعداد با یکدیگر سنجیده اند که کمتر خواننده ای می تواند زیبائی و هماهنگی افکار آنان را منکر شود. در واقع اخوان همان لطافت و زیبائی را در نوشته های خود بیان کرده اند که عبادتگاههای قدیم در عالم اجسام نمایان ساخته است زیرا بنیه مقدس ادیان هر یک به نوبه خود به منزله بدن و هیکل انسان کامل محسوب می شود مخصوصا در مسیحیت و دین هندو.
در تصوف نیز تشبیه انسان به عالم کبیر و مراتب درونی نفس انسانی به افلاک عالم بسیار متداول است و می توان این اصل را پس از اصل توحید رکن اساسی تصوف بشمار آورد چنانکه نوشته های بزرگان عرفان به آن گواه است. اخوان نیز به نوبه خود اهمیت خاصی برای این موضوع قائل بوده و در هر باب از سخن و هر بحثی درباره عالم خلقت به آن اشاره کرده اند. تحقیق درباره آسمانها و زمین و سه مولد معدن و نبات و حیوان و بالاخره انسان به عنوان عالم صغیری که جامع همه مراتب خلقت است این تشابه را به خوبی نمایان خواهد ساخت. صاحبان رسائل در بسیاری از موارد از تشابه بین عالم و انسان رای روشن ساختن مسأله مشکلی در جهانشناسی استفاده کرده اند، فی المثل در مورد رابطه بین نفس کلی و عالم که در مقایسه با نفس و بدن انسان واضح تر و درک آن آسانتر میشود، یا مقایسه پایان یافتن حیات عالمی با مرگ انسان که واقعه دورافتاده و ظاهرا بعیدی را در ذهن خواننده نده و قریب الوقوع جلوه می دهد.

آشکار کردن اسرار وجود انسان با استفاده از اصول کلی جهان شناسی
گاهگاهی نیز اخوان روش خود را معکوس کرده با استفاده از اصول کلی جهانشناسی و علم به عالم کبیر اسرار وجود انسان را روشن می سازند و جنبه جهانی او را به این صورت نمودار می کنند خصوصا در فصل «فی ترکیب الجسمانیه» که در بند اول آن می نویسند: «بدانکه قصد ما در این رساله این است که نشان دهیم چگونه می توان انسان را یک عالم صغیر دانست». و در آن فصل اخوان علم به نفس انسان را در شناختن عالم خارج لازم و پراهمیت می شمارند.
در رسائل اخوان هر بخشی از جهان با قسمتی از وجود انسان انطباق یافته است. عالم علوی یا آسمان مانند انسان کلی است و عالم سفلی که همان عالم تحت القمر یا محل کون و فساد و امتزاج ارواح حسنه و خبیثه است انسان جزئی. افراد بشر بین انسان کلی و جزئی قرار گرفته و از طبع هر دو بهره ای برده اند. و در عین حال افراد نوع انسان از انسان کلی بوجود آمده اند همانطور که عالم تحت القمر از افلاک پدید آمده و نسبت به عالم مجردات همیشه منفعل و فرمانبردار است. تصور سلسله مراتب جهانی که از عدد واحد که نشانه مبدأ است آغاز می شود و به عدد نه که نشانه عالم مرکبات است پایان می یابد حاکی از مفهوم سلسله مراتب وجود نیز هست. مقصود از سلسله مراتب وجود این است که کلیه موجودات عالم مانند حلقه هائی زنجیر یا پله های نردبانی به هم پیوسته و بدون طفره از وجود محض تا عدم صرف در یک سلسله منظم قرار گرفته اند و مقام هر یک در این سلسله بستگی به درجه شدت و ضعف مرتبه وجودی آن دارد. هرچه یک موجود به مبدأ هستی که مخزن کلیه کمالات و صفات عالمی است نزدیکتر باشد، کمالات او افزایش یافته و او در سلسله مراتب وجود صعود می کند و مرتبه او ارتقاء می یابد و هرچه موجودی از مبدء فیض الهی دورتر شود کمالات او کمتر می شود و مرتبه او تنزل می کند.
صاحبان رسائل مانند عرفا سلسله مراتب وجود را با جمال الهی نیز مرتبط ساخته، مبدء عالم را جمال محض می دانند و قرب و بعد هر موجودی را در سلسله مراتب وجود وابسته به درجه جمال او که تجلی جمال الهی است می شمارند.

انسان حلقه مرکزی مراتب مختلف وجود
سلسله مراتب وجود در قوس نزولی از فلک اطلس که نزدیکترین افلاک به مبدأ هستی است آغاز شده و پس از طی مراحل گوناگون از افلاک که مظاهر عقولند و کرات عناصر به قعر زمین که ثقیل ترین و کثیف ترین نقطه عالم و آخرین حلقه زنجیر وجود است خاتمه می یابد.
سپس قوس صعودی با امتزاج عناصر شروع می شود و مراتب جماد و نبات و حیوان را طی می کند و بالاخره به انسان که آخرین مرتبه موجودات این جهان است منتهی می شود و به این دلیل اخوان انسان را که در عین وحدت از پیچیدگی ساختمان نفسانی و جسمانی برخوردار است، نقطه مقابل خداوند می نامند. انسان را به علت موقعیت خاص او در این عالم می توان حلقه مرکزی زنجیر وجود محسوب داشت، حلقه ای که مادون آن عالم حیوانات و نباتات و جمادات و بر فراز آن عالم عقول و ملائکه قرار گرفته است و انسان از یک جهت به عالم اعلی و از جهت دیگر به عالم اسفل پیوسته است.

رابطه صفات عالم با صفات انسانی
بنا به قول اخوان و جمهور حکمای اسلامی صفات و کمالاتی که متعلق به مراتب گوناگون سلسله وجود است فقط یک امر ذهنی که مخلوق توهم بشری باشد نیست، بلکه از آنجا که این صفات جنبه ای از وجود این مراتب است از افکار و اوهام افراد مستقل و آزاد است. در سه عالم جماد و نبات و حیوان صفات محمود و مذموم، مستقل از اراده بشر امتزاج یافته است. زیبائیها و کمالات این عوالم مظهر نفوس حسنه است در حالی که آنچه زشت و قبیح است از نفوس ذمیمه سرچشمه گرفته است که اخوان آنان را شیاطین می نامند.
این صفات از آنجا که از لوازم ذاتی اشیا است با اشیا انتقال می یابد. مثلا اگر گیاهی دارای صفات حسنه باشد آن صفات حسنه به حیوانی هم که از این نبات تغذیه کند منتقل می شود و اگر انسان گوشت حیوانی را که دارای صفات ذمیمه است تناول کند این صفات ذمیمه در او اثر خود را باقی می گذارد. وانگهی این اثر محدود به جسم انسان نیست بلکه در روح او نیز مؤثر است.

رابطه مراتب جمادی، نباتی و حیوانی
در سه عالم جماد و نبات و حیوان آخرین مرتبه هر عالم به اولین مرتبه عالم بعدی پیوسته است. جمادات از جهت سفلی به خاک و آب پیوسته و پائین ترین مرتبه آنها که زاج سفید و حجر یمانی و کادکبود است با خاک شباهت زیاد دارد. در جهت دیگر طلای قرمز بالاترین مرتبه معدنیات و به عالم نباتات نزدیک است. در بین نباتات خزه از همه پست تر است و به جمادات شباهت دارد در حالی که نخل که جنس مذکر و مؤنث در آن از یکدیگر ممتاز است مانند یک حیوان است و حلقه ای است که عالم نبات و حیوان را بهم می پیوندد. در بین حیوانات حلزون پائین ترین مرتبه را حائز است و به گیاه شبیه است در حالی که فیل که سرآمد حیوانات است در هوش و ذکاوت و فراست و در بسیاری از صفات اخلاقی به انسان نزدیک است.
از آنجا که این سلسله مراتب وابسته به قوای درونی هر موجود است و منحصر به شباهتهای ظاهری نیست، اخوان فیل را به جای میمون در رأس سلسله حیوانات قرار داده اند در حالی که میمون از حیث ظاهر به انسان نزدیکتر است تا فیل و به این جهت در زیست شناسی جدید که نظر آن محدود به ساختمان خارجی بدن و اعضای آن است میمون نزدیکترین نوع به انسان شناخته شده است.

منـابـع

سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 116-110

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد