شباهت بدن انسان با عالم کبیر در نزد اخوان الصفا
فارسی 8426 نمایش |اخوان الصفا به قصد کشف اسرار خلقت و نمودار ساختن حکمت خداوند به تشریح اعضای بدن انسان پرداخته و بدن انسان را نمونه ای از عالم کبیر می دانند که شامل تمام عوامل و عناصر جهان است. انسان نمی تواند با تفحص و مشاهده عالم عینی و خارجی به تمام حقایق آن عالم پی برد چون جهان وسیع است و عمر کوتاه، و فقط با غور در درون خود و سیاحت انفسی است که می توان به کلیه حقایق دست یافت، زیرا آنچه در عالم کبیر موجود است در درون عالم صغیر یا انسان نیز نهفته است.
مرحله جنینی
در رحم مادر جنین انسان از مراحل موالید دیگر می گذرد. در عرض 240 روز که دوران طبیعی حاملگی است، چهار ماه اول تحت نفوذ نباتی است و در ماه پنجم به تدریج جنین به خود صورت می گیرد و از این مرحله تا تولد طفل نفس حیوانی بر جنین حکمفرمائی می کند. در هر مرحله حاملگی جنین تحت نفوذ یکی از سیارات یا به قول دیگر یکی از قوای نفس کلی است که به جنین صورتی خاص می بخشد. روی هم رفته انسان در مراحل تکوینی خود مراتبی را طی می کند که در اصل با موالید دیگر مشابه است و فقط در جزئیات از خصائص موالید نبات و حیوان امتیاز دارد.
مرحله پس از تولد
پس از تولد طفل، بدن او مانند ملکی یا شهری انجام وظیفه می کند و پادشاه آن دماغ و سایر اعضای آن توابع اویند. لکن مرکز بدن قلب است که اشرف اعضا و مرکز وجود انسانی است. نه تنها در سیر و سلوک معنوی قلب سهم اساسی و عمده را عهده دار است، بلکه در حیات جسمانی نیز عمل قلب از کلیه قسمتهای بدن حساستر است و تنفس بدن و تصفیه خون را اداره می کند. بنا به قول اخوان و با پیروی از طب جالینوسی، هوا از راه گلو وارد ریه شده و تصفیه می شود و سپس وارد قلب شده و حرارتی را که در قلب ایجاد شده است به خود جذب می کند. در مرحله بعدی این هوای لطیف وارد شریانها شده و به این وسیله در تمام بدن جریان می یابد. در مراجعت هوا به قلب و ریه بازگشته و حرارت بدن را به این طریق دفع می کند. به نظر اخوان مانند جمهور علمای اسلامی قلب نه تنها عضو مرکزی بدن است بلکه منزلگاه عقل و ذوق و شهود که آلت آن بنا به گفته عرفا عین القلب یا چشم دل است نیز هست. ذوق و شهود از آنجا که فوری و عینی است به تجربه حسی و ضربان حیات که مرکز آن قلب است نزدیکتر است تا به روش غیرمستقیم استدلال و برهان که به دماغ انسان مربوط است.
تشبیه بدن انسان به شهر و مملکت
اخوان تشبیه بدن انسان را به یک شهر و مملکت به تفصیل فراوان دنبال کرده می نویسند: «پس بدان خدایت یاری بخشد که خالق عالم هنگامی که بدن را خلق کرد و روح را در آن دمید و آن را مسکن نفس قرار داد اساس مدینه ای بنا کرد که قسمتهای آن از اشیا مختلف مانند احجار و آجر و تنه درخت و فلزات و غیره ساخته شده است... بدن از قسمتهای مختلف تشکیل یافته و دارای چند دستگاه زیستی است مانند محله های شهر و عمارات آن و عضوهای بدن به وسیله مفاصل به یکدیگر وصل شده است مانند خیابانهائی که محله ها را به هم می پیوندد. بدن دارای نه جوهر است: استخوان، دماغ، اعصاب، عروق، خون، گوشت، پوست، ناخن و مو... و ده طبقه: سر، گردن، سینه، شکم، زیر شکم، تهیگاه، دو رگ، دو فخذ، دو ران و دو پا و 249 استخوان که به وسیله 750 پی که مانند ریسمان پیچیده شده است به هم پیوسته است.
به علاوه بدن دارای یازده گنج است که عبارت است از: دماغ، نخاع، ریه، قلب، کبد، طحال، زهره، معده، روده ها، کلیه ها، و آلات تناسلی که هر یک از مواد خاصی ترکیب یافته است. ساکنان این مدینه یعنی نفس و قوای آن می توانند از 360 منفذ بگذرند و دارای 390 نهر هستند که به وسیله آن شهر را آب می دهند. شهر را همچنین دیواری احاطه کرده است که دارای 2 فاضل آب (یعنی دوازده سوراخ بدن) است که به وسیله آن آنچه زاید است دفع می شود».
تشابه قوای نباتی و هنرمندان و صنعت گران
ساختمان کامل این مدینه یعنی بدن به قول اخوان از همکاری و اشتراک مساعی هفت صنعت گر و هنرمند که مشابه با هفت قوه نباتی است بوجود آمده، یعنی قوه جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه و نامیه و غاذیه و مصوره. نیروی نظمیه شهر به وسیله پنج عامل سمع و بصر و شم و ذوق و لمس تضمین شده و سه قبیله به صورت مخفی آن را اشغال کرده و در افعال خود مانند ملائکه و انسان و جن اند و اثر اعمالشان نفس ناطقه و حیوانی و نباتی است. این سه قبیله تابع یک رئیس و یک ملک اند که قادر به درک و تشخیص مسائل آنهاست. خداوند آنان را امر کرد تا در مقابل سلطان سر فرود آورند چنانکه در قرآن کریم فرموده: «فسجد الملائکة کلهم اجمعون* الا ابلیس استکبر و کان من الکافرین؛ پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند* مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد» (ص/ 73-74). روح انسان در این مدینه مانند ساکنی است که چند روزی در محلی اقامت گزیده و سپس بار سفر بسته و راه خود را به منزلگاه بعدی ادامه می دهد.
وجوه شباهت بدن انسان با عالم کبیر
پس از منطبق ساختن بدن انسان با یک مدینه، افق نظر خود را بسط داده و انسان را به تمام عالم هستی تشبیه کرده اند. روح انسان به قول صاحبان رسائل در سراسر بدن جاری است همانطور که جن و پری و انسان و فرشتگان عالم را فرا گرفته اند. نه فلک مطابق است با نه قسمت بدن که عبارت است از استخوان و دماغ و گوشت و عروق و خون و اعصاب و پوست و ناخن و مو، و دوازده برج فلک با دوازده سوراخ بدن یعنی دو چشم و دو سوراخ بینی و دو گوش و دو سر پستان و دهان و ناف و دو مجرای مدفوع مشابه است. هفت سیاره که بر عالم تحت القمر حکمفرماست مانند هفت قوه بدن و هفت قوه روحانی یعنی پنج حس و نطق و عقل است. پنج حس مانند پنج حس و نطق و عقل است. پنج حس مانند پنج سیاره متحرک و نطق مانند قمر و عقل به منزله شمس است که همه عالم را منور می سازد. همچنانکه قمر نور خود را از شمس کسب کرده و بر بیست و هشت منزل خود می افکند، قوه نطق نیز نیروی خود را از قوه عقل کسب کرده و به بیست و هشت حرف الفبای عربی انتقال می دهد.
امراض جسمانی و اجرام فلکی
حتی برای امراض بدن با امور مشابه در جهان کبیر قابل مقایسه است. مرض جسمانی که معمولا در اثر ضعف یا درست عمل نکردن یکی از اعضای بدن بوجود می آید مانند خسوف و کسوف اجرام فلکی است. اخوان امراض و سیارات را به نحو ذیل منطبق ساخته اند:
چشم – مشتری
گوش – عطارد
بینی و سینه – زهره
مجرای مدفوع – زحل
دهان – زحل
ناف – قمر
تشابه بدن انسان با عالم تحت القمر
پس از سنجش بدن انسان با جمیع مراتب عالم، اخوان به جنبه دیگری از تشبیه بین انسان و عالم پرداخته، بدن انسان را با عالم تحت القمر منطبق کرده اند. از این جهت سر و سینه و شکم و پا مطابق با چهار عنصر است و همانطور که بخارهای گوناگون از زمین صعود می کند مایعهای مختلف مانند بلغم و بزاق از مخرجهای بدن دفع می شود.
ساختمان بدن مانند زمین است، استخوانها مانند کوهها، دماغ مانند معادن، شکم مانند دریاها، روده ها مانند رودخانه ها، اعصاب مانند جویها، و گوشت مانند خاک و گل. موهای بدن مانند نباتات است، آنجا که موی می روید مانند زمینهای حاصلخیز و آنجا که مو وجود ندارد مانند شوره زار. سمت جلوی بدن انسان مانند یک زمین معمور است و پشت مانند نواحی مخروبه و نیز جلوی بدن مانند مشرق است و پشت مانند مغرب، دست راست جنوب و دست چپ شمال. تنفس انسان مانند باد است و گفتار او همچو رعد و صدای او نظیر صاعقه. خنده انسان مانند مهتاب است و اشک او مانند باران، غم او چون تاریکی شب و خواب او چون مرگ و بیداری او چون حیات. ایام طفولیت بشر چون فصل بهار و جوانی چون تابستان و کهولت چون پائیز و پیری چون زمستان است. حرکات بدن مانند حرکات و دوران کواکب است. و ولادت و حضور آن مانند طلوع و مرگ و غیبت آن چون غروب سیارات...
تشابه جامعه انسانی با عالم
نه تنها فرد انسان بلکه جامعه انسانی نیز به عالم که سلطان آن شمس است شباهت دارد. نسبت مریخ به شمس مانند نسبت یکی از سران لشگر به ملوک است و نسبت عطارد به شمس مانند نسبت منشیان و وزرا و نسبت مشتری همچو نسبت قضات و علما و نسبت زحل چون نسبت خزانه داران و وکلا و نسبت زهره چون نسبت اعضای حرم و خوانندگان و نسبت قمر چون نسبت خوارج و شورشیان که در وهله اول از ملوک تبعیت کرده و سپس خلع اطاعت می کنند و به منازعه در مملکت می پردازند همچنانکه قمر در اول ماه هنگامی که مقابل شمس است نور خود را از او کسب می کند و سپس از او تقلید کرده و در ظاهر امر به او شبیه می شود. و نیز احوال قمر مانند احوال نباتات و حیوانات در امور دنیاست در اینکه نور قمر از اول ماه ازدیاد و کمال می یابد تا اینکه در وسط ماه به تکامل می رسد و سپس در آخر ماه رو به نقصان و اضمحلال رفته و به کلی محو می شود. حالات اهل دنیا نیز همینطور است، در بدو امر شروع به رشد و زیادت می کند تا به درجه کمال می رسد و سپس رو به انحطاط و نقصان می رود تا اینکه بالاخره مضمحل و متلاشی می شود.
منـابـع
سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 163-157
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها