قصیده دعبل در مظلومیت اهل بیت علیهم السلام

فارسی 3959 نمایش |

ابوعلی ابن رزین بن عثمان بن عبدالله بن بدیل ملقب به دعبل خزاعی از تیره خزاعه متولد به سال یکصد و چهل و هشت و مقتول به سال دویست و چهل و شش هجری قمری. شاعری که به تندی زبان و صراحت لهجه و نداشتن بیم از مرگ شناخته شده و قصیده تائیه او از نمونه های جاویدان شعر عربی و دفاع از حریم حرمت اهل بیت پیغمبر است.
این قصیده چنانکه مشهور است بر امام علی بن موسی الرضا (ع) خوانده شده.
الم تر للایام ماجر جورها *** علی الناس من نقص و طول شتات
فکیف و من انی یطالب زلفه *** الی الله بعد الصوم و الصلوات
سوی حب أبناء النبی و رهطه *** و بغض بنی الزرقاء و العبلات
و هند و ما ادت سمیه و ابنها *** اولو الکفر فی الاسلام، و الفجرات
هم نقضوا عهد الکتاب و فرضه *** و محکمه بالزور و الشبهات
تراث بلا قربی و ملک بلا هدی *** و حکم بلا شوری بغیر هداه
و لو قلدوا الموصی الیه زمامها *** لزمت بمامون من العثرات
سقی الله قبرا بالمدینه غیته *** فقد حل فیه الامن بالبرکات
نبی الهدی صلی علیه ملیکه *** و بلغ عنا روحه التحفات
أفاطم لوخلت الحسین مجدلا *** و قدمات عطشانا بشط فرات....
اذن للطمت الخد فاطم عنده *** و أجریت دمع العین فی الوجنات
أفاطم قومی یابنه الخیر و اندبی *** نجوم سماوات بأرض فلاه...
أری فیاهم فی غیرهم متقسما *** و أیدیهم من فیئهم صفرات....
دیار رسول الله أصبحن بلقعا *** و آل زیاد تسکن الحجرات
و آل رسول الله تدمی نحورهم *** و آل زیاد آمنوا السربات.....
خروج إمام لا محاله خارج *** یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیز فینا کل حق و باطل *** و یجزی علی النعماء و النقمات
فیا نفس طیبی ثم یا نفس ابشری *** فغیر بعید کل ما هوآت
(دیوان به تصحیح عبدالصاحب عمران الدجیلی ص 126-144)
نمی بینی روزگار چگونه ستم خود را بر مردمان می گستراند. از آنان می کاهد و جمعشان را به پراکندگی می کشاند.
پس از روزه و نماز از کجا و چگونه می توان به خدای بی نیاز نزدیک شد؟
مگر با دوستی فرزندان پیغمبر، و خویشاوندان او و دشمنی مروان حکم و یاران او
و هند و آنچه سمیه (مادر زیاد) و فرزندانش (خداوندان کفر و زشتکاری) کردند.
که به دروغ و تلبیس کتاب خدا را پس پشت افکندند و واجب او را ترک گفتند.
میراثی را که سزاوار آن نبودند ربودند، و بی بصیرت و بینایی حکومت نمودند.
اگر زمام کار را به وصی پیغمبر می سپردند آنان را بی خطر به راه راست می برد.
باران رحمت پروردگار قبری را که در مدینه است سیراب سازد. که جای امن و برکت است.
پیغمبر راهنما که درود فرشتگان خدا بر وی و سلام ما ره آورد روح او باد.
ای فاطمه اگر به خاطرت می گذشت که حسین تشنه کام در کنار فرات بر روی خاک جان داده است.
بر کنار او می ایستادی و بر چهره می زدی و سرشک بر گونه ها روان می ساختی.
فاطمه! ای دختر بهترین آدمیان برخیز و بر ستارگان آسمان که بر پهنه بیابان افتادند نوحه کن!
می بینم که حق آنان میان دیگران قسمت می شود، و دست ایشان از مالشان تهی است.
خانه های پیغمبر خدا ویران است و فرزندان زیاد ساکن منزلگاه های آبادان.
گلوگاه فرزندان پیغمبر را می برند و فرزندان زیاد در آرامش بسر می برند.
به ناچار اما می باید برخیزد و به نام خدا و برکات او با ستمکاران بستیزد.
حق را از باطل جدا سازد، ستمکار را کیفر دهد و فرمان بردار را بنوازد.
ای دل! خوش باش و ای دل تو را بشارت باد! که آنچه باید شود دیر نخواهد کشید.

منـابـع

سیدجعفر شهیدی- زندگانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها- صفحه 196-198

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد