نفوذ تدریجی و آرام اسلام به ایران
فارسی 5239 نمایش |پس از ورود اسلام به ایران، هر چه روزگار می گذشت، بر علاقه و ارادت ایرانیان نسبت به اسلام و هجوم روزافزون آنان به اسلام و ترک کیش ها و آیین های قبلی و آداب و رسوم پیشین افزوده می شد. اسلام آوردن ایرانیان به نحو تدریجی بوده است.
ادوارد براون در این خصوص می گوید: تحقیق درباره غلبه تدریجی آیین اسلام بر کیش زرتشت مشکل تر از تحقیق در استیلای ارضی عرب بر مستملکات ساسانیان است، چه بسا تصور کنند که جنگجویان اسلام و اقوام و ممالک مفتوحه را در انتخاب یکی از دو راه مخیر ساختند؛ اول: قرآن کریم، دوم: شمشیر.
ولی این تصور صحیح نیست، زیرا گبر و ترسا و یهود اجازه داشتند آیین خود را نگاه دارند و تنها مجبور به دادن جزیه بودند و این ترتیب کاملا عادلانه بود.
زیرا اتباع غیر مسلم از شرکت در غزوات و دادن خمس و زکات که بر امت پیامبر (ص) فرض بود، معافیت داشتند..... اگر چه اخبار راجع به کسانی که تغییر مذهب دارند قلیل است، لکن همین حقیقت که تا سه قرن و نیم بعد از فتح اسلام این گونه موارد پیش آمده است، گواه روشنی است بر اینکه ایرانیان از روح تحمل و گذشت فاتحین بهره مند بودند و این امر خود دال بر این معنی است که ایرانیان آیین خود را به صلح و سلم و لااقل تا حدی به تدریج تغییر داده اند.
شواهدی بر نفوذ آرام و تدریجی اسلام در ایران
بهترین شاهد بر نفوذ آرام اسلام در ایران و تغییر تدریجی از آیین ها و کیش های قبلی به تعالیم اسلام، ادبیات فارسی می باشد. زیرا هر چه زمان می گذشت تأثیر اسلام و قرآن و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر شد. نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتی حکمای قرون ششم و هفتم به بعد بیشتر و مشهورتر است، تا شعرا و ادبا و حکمای قرون سوم و چهارم. این حقیقت از مقایسه آثار رودکی و فردوسی با آثار مولوی، سعدی، نظامی، حافظ و جامی کاملا هویداست.
تاریخ نیز نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. شاهد بر این قضیه، این است که طاهریان و آل بویه و دیگران که نسبتا استقلال سیاسی کاملی از خلفای عباسی و اموی داشتند و هرگز به این فکر نیفتادند که اوستا و تعالیمش را دوباره زنده کنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند، بلکه برعکس با تلاش های پی گیر برای نشر حقایق اسلامی، کوشش می کردند.
ایرانیان در مواجهه با تبعیض میان عرب و غیر عرب و انحرافات دستگاه اموی جدیت از خود نشان دادند و در انتقال حکومت از آنان به بنی عباس نقش اصلی را بر عهده داشتند ولی هیچ گاه در صدد تأسیس حکومت مستقل و بازگشت به آیین کهن خویش نیفتادند، زیرا هنوز به اصلاح حکومت اسلامی اعتقاد داشتند، آنان هنگامی به فکر استقلال سیاسی افتادند که از حکومت های عربی و اینکه آنها یک حکومت واقعا اسلامی باشند، صد در صد مأیوس شدند.
اما ایشان در هنگام استقلال، به استقلال سیاسی قناعت کرده و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند.
استقلال سیاسی ایران از اوایل قرن سوم هجری شروع شد و تا آن وقت هنوز بسیاری از مردم ایران به کیش و آیین های قدیم از قبیل زرتشتی، مسیحی، صائبی و حتی بودایی باقی بودند، سفرنامه هایی که در قرن سوم و چهارم نوشته شده، حکایت می کند که تا آن زمان ها در ایران آتشکده ها و کلیساهای فراوان وجود داشته است و بعدها کم کم از عدد آنها کاسته شده و جای آنها را مساجد گرفته است.
از جمله نقاطی که زرتشتیان تا قرون سوم و چهارم بر دین خود باقی ماندند می توان به طبرستان و قسمت های شمالی ایران، کرمان، فارس، اصطخر اشاره کرد. این شواهد دلیلی است بر اینکه ایرانیان با رغبت و میل اسلام آورده و از ترس هجوم مسلمانان نبوده است. نکته جالب تر اینکه زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسی عرب است، آزادی و احترام بیشتری داشتند از دوره های متأخرتر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفتند و هر اندازه که ایرانیان مسلمان می شدند. اقلیت زرتشتی وضع نا مناسبتری پیدا می کرد و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشتری علیه زردشتیگری ابراز می داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده ای از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 102-99
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها