هدف از به کار بردن تعابیر خاص در لسان شعرای عارف
فارسی 6187 نمایش | شاعران مسلمان عرفان مسلک، در مقابل متظاهران به مسلمانی و ریاکاران، اصطلاحات و تعبیرات خاصی دارند، هر جا که زهد و احیانا مسلمانی را تخطئه می کند نظرشان به زاهد مآبی ها و مسلمان مآبی های دروغین است که در همه عصرها وجود داشته و دارد و همواره سد راه اسلام و مسلمین بوده و هست. حتی شاعرانی که خود در لباس روحانیت بوده اند و به عالی ترین مقامات اجتهاد رسیده و در مسند شرع نشسته بوده اند مانند شیخ بهایی که علاوه بر این جهت یک مهاجر عرب است که به ایران آمده و ملااحمد نراقی و میرزا محمد تقی شیرازی و حاج میرزا حبیب رضوی خراسانی و حاج شیخ محمد حسین اصفهانی و علامه طباطبائی از این گونه تعبیرات دارند. شیخ بهایی در غزل معروف خود که با این بیت آغاز می شود:
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی *** تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی
می گوید:
سجده بر بتی دارم راه مسجدم منما *** کافر ره عشقم من کجا، مسلمانی؟
زاهدی به میخانه سرخرو ز می دیدم *** گفتمش مبارک باد ارمنی مسلمانی
نراقی مجتهد معروف قرن سیزدهم که به "صفایی" متخلص بوده می گوید:
خوشا حال کسی کاندر ره عشق *** سری درباخت، یا جانی فدا کرد
در میخانه بر رویم گشادند *** مگر میخواره ای بر من دعا کرد
صفائی تا مرید می کشان شد *** عبادتهای پیشین را قضا کرد
و هم او می گوید:
تا مغبچگان مقیم دیرند *** در دیر مغان مرا مقام است
آن آیه که منع عشق دارد *** واعظ! بنما به من کدام است؟
وان می که به دوست ره نماید *** آخر به کدام دین حرام است؟
گفتیم بسی ز عشق و گفتند *** این قصه هنوز ناتمام است
از خانه ما نهفته راهی است *** تا منزل او که یک دو گام است
در میکده زان شده صفایی *** کاین مدرسه منزل عوام است
مرحوم نراقی بانی مدرسه و مؤسس حوزه علمیه علوم دینیه بوده است. در این حال می گوید:
در حیرتم آیا چه رو مدرسه کردند *** جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد؟
به علاوه، هاتف اصفهانی در ترجیع بند معروفش صریحا می گوید که مقصود عارفان از این تعبیرات یک سلسله معانی دیگر است و این تعبیرات را نباید به مفهوم ظاهری آنها حمل کرد می گوید:
هاتف ارباب معرفت که گهی *** مست خوانندشان و گه هشیار
از دف و چنگ و مطرب و ساقی *** وز می و جام و ساقی و زنار
قصد ایشان نهفته اسراری است *** که به ایما کنند گاه اظهار
از همه اینها گذشته، این تعبیرات اختصاص به گویندگان ایرانی و فارسی زبان ندارد، گویندگان فارسی زبان هندی و همچنین گویندگان عرب و عرب زبان عارف مشرب، از قبیل ابن الفارض مصری و محی الدین عربی نیز چنین تعبیرات و اصطلاحاتی دارند.
هیچ عاقلی نمی تواند ادعا کند که تعبیرات اینها درباره می و غیره یادآور علایق آنها به مراسم زرتشتیان است.
با این تصریح چگونه ممکن است تعبیرات شاعر را حمل به مفهوم ظاهریش بنماییم؟ گذشته از این، این تعبیرات مجازی و این اصطلاحات، منحصر به می و مغ و آتشکده که از اصطلاحات زرتشتیان است، نیست، اگر منحصر به اینها بود جای این تردید بود که چرا گویندگان ایرانی فارسی زبان برای معانی عرفانی خود این کلمات را انتخاب کرده اند؟ آیا این کار نشانه علایق آنها به رسوم و سنن کهن این سرزمین است؟ این گویندگان کلماتی از قبیل: بت، ترسا، دیر، چلیپا (صلیب)، شطرنج، نرد و غیره نیز در اصطلاحات خویش فراوان آورده اند. پس لازم است این کلمات را نشانه علایق این گویندگان به بت پرستی و مسیحیت و قمار بازی بدانیم!
سوء برداشت روشنفکران غیر آشنا به معارف اسلامی از سخن اصحاب معرفت و عرفان:
در چند سال پیش یکی از نویسندگانی که گرفتار چنین اندیشه هایی بوده است، استدلال کرده بود که غزل معروف حافظ که با این بیت آغاز می شود:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی *** می خواند دوش درس مقامات معنوی
نشانه احساسات ملی شاعر است و شاعر به یاد گذشته افتاده، آن وقتی که هنوز اسلام به ایران نیامده بود و زبان پهلوی زبان رایج و دین زردتشتی دین رسمی بود، شاعر خواسته است به این وسیله تمایل خویش را به رسوم و سنن و آیین پیش از اسلام ابراز نماید.
یک نویسنده ماتریالیسم (دکتر ارانی، در جزوه عرفان و اصول مادی) جواب داده بود "اگر چنین است پس شعر بعدی که می گوید:
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل *** تا از درخت نکته توحید بشنوی
نشانه علاقه شاعر به یهودی گری است و شعر دیگری که در همین غزل است و می گوید:
این قصه عجب شنو از بخت واژگون *** ما را بکشت یار به انفاس عیسوی
نشانه علاقه شاعر به مسیحیت است."
بدون شک این اصطلاحات و تعبیرات رمز یک سلسله معانی عرفانی است و ربطی به علاقه گوینده به مذهب زردشتی یا مسیحی یا یهودی ندارد.
تشبیهات عرفانی در قرآن و نهج البلاغه:
گذشته از همه اینها، تشبیه واردات قلبی و معارف افاضی و اشراقی و لذت ها و بهجت های حاصله از آن به شراب، در قرآن کریم و نهج البلاغه نیز آمده است. قرآن کریم در سوره مبارکه دهر می فرماید «و سقیهم ربهم شرابا طهورا»؛ «پروردگار "ابرار" با شرابی بسیار پاک و پاک کننده آنها را سیراب می کند.» (دهر/ 21)، شرابی که به قول مفسرین پیوند انسان را از هر چیز جز خدا می برد و او را تنها به خداوند متصل می سازد در نهج البلاغه گروهی از اهل معنی چنین توصیف می شوند: «و یغبقون کاس الحکمه بعد الصبوح»؛ «همانا شام گاهان پس از بامدادان باده حکمت سر می کشند.» (نهج البلاغه، خطبه 148). لغت می گوید که "غبوق" پیمانه شام و "صبوح" پیمانه صبحگاهان است.
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 242-245
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها