تشبیه وجود مؤمن و کافر به درختان پاک و ناپاک در قرآن
فارسی 5551 نمایش | خداوند متعال در سوره ابراهیم قرآن کریم، وجود مؤمن را به درخت پاک و پرباری تشبیه می نماید و می فرماید: «ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السمآء؛ آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده است؟ گفتار و اعتقاد پاکیزه مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است» (ابراهیم/ 24).
معنای کلمات خداوند
تمام موجودات کلمه خدا هستند منتهی به اختلاف سعه و ضیق، گشایش و تنگی ماهیت وجودشان.
به نزد آنکه جانش در تجلی است *** همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض إعراب و جوهر چون حروفست *** مراتب همچو آیات وقوفست
از و هر عالمی چون سورة خاص *** یکی زان فاتحه دیگر چو إخلاص (گلشن راز با خط عماد اردبیلی ص19)
یک موجود کلمه حسنه است، کلمه طیبه، کلمه عالیه. این کلمات اسماء و صفات حضرت ذوالجلالند که در افراد انسان به حسب ظروف مختلفه آنها تجلی نموده و هریک از انسان ها مظهر اسم یا اسمائی شده اند.
اخلاص و برکت مؤمن
مؤمن پاک منزه مطهر طیب، که مرحله عالم اخلاص را طی نموده و در عالم خلوص قدم گذارده است و از مخلصین -بالفتح - شده است؛ مانند یک درخت طیب و پاکیزه ای است که ریشه استوار آن در زمین ثابت ولی شاخه هایش برافراشته و بلند و سر به آسمان کشیده است. «تؤتی´أکلها کل حین بإذن ربها؛ پیوسته این درخت به اذن پروردگار خود میوه های سرشار و خوراکی میدهد» (ابراهیم/ 25).
مؤمن که به درجه ایقان رسیده است و حال طمأنینه و سکینه در او پدید آمده، اصلش ثابت است که همان ربط با خدای خود باشد. مؤمن با خدا عهد دارد عهدش همان ربط اوست؛ این اصالت و ریشه اوست و اما شاخه هایش که ملک و ملکوت را فرا گرفته است دائما میوه میدهد و از عالم قدس بر این عالم افاضه میکند و واسطه در خیر و رحمت و برکت میگردد و میوه های معطر و شیرینش تمام ذوات عالم امکان را که در درجات کثرت قرار گرفته اند سیر و سیراب و شاداب می نماید.
مؤمن در تمام مراحل عبور از این عالم -در حال سکرات، سؤال منکر و نکیر و بشیر و مبشر، در مدت اقامت در عالم برزخ، در عالم حشر و مواطن قیامت از عرض و سؤال و حساب و میزان و صراط و جزا و تطایر کتب و غیرها- با قدمی راستین یکی پس از دیگری طی منازل و مراحل نموده و «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ در جایگاه صدق، نزد پادشاهی با اقتدار به آرامی خواهد آرمید» (قمر/ 55). چون ربط با خدا دارد و چشمه دلش از کانون چشمه علوم و اسرار الهی اشراب میشود و به تمام موجودات، از ینابیع حکمت که پروردگار منان از قلبش بر زبانش ساری و جاری ساخته است اعطاء خیر و رحمت و حکمت می نماید. «و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون؛ و خدا برای مردم مثل ها می زند، شاید متوجه شوند» (ابراهیم/ 25).
مؤمن در واقع درخت نیست بلکه خداوند او را به چنین درخت ثابت و اصیل و پرمیوه و سرشار از بهره ای مثال میزند. این مثال است برای اینکه مردم دریابند و مقام عظمت مؤمن را که در اثر اطاعت أوامر الهیه بدین فوز عظیم نائل آمده است ادراک کنند.
رابطه کفر و عدم ثبات
«و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار؛ و مثل گفتار ناپاک چون درختی ناپاک است که از روی زمین کنده شده و قراری ندارد» (ابراهیم/ 26). اما مثل انسان کافر منکر معاند، انسان ظالم و متعدی و متجاوز -که نه تنها خود از وجود خود بهرمند نمی شود بلکه موجب محرومیت ابناء نوع، از ماء معین چشمه زلال حقیقت میگردد- مانند درخت خبیث و منکری است که از زمین یکباره کنده شده و ریشه هایش بدون ربط با مبدأ خود، بدون هیچ اعتماد و اتکالی به روی زمین افتاده است و قرار و ثباتی ندارد. مرد کافر و ظالم و بدون ربط با عالم السر و الخفیات، مانند چنین درخت خشک و بی بهره و بدون ربط با کانون تغذی و اشراب است. اینها افرادی هستند که باطن خود را تطهیر نکرده اند، درون آنها متلوث به انواع رذائل و صفات زشت است. در امور، متردد و متلون، و درباره ذات حضرت قیوم، در شک و ریب و نسبت به بنی نوع خود، متکبر و خودپسند و از خود راضی و نسبت به حقائق و امور اصیله، شکاک و اعتماد آنان بر امور واهیه و بی بنیان است. گرچه در دنیا و امور اجتماعی دارای شخصیت و اعتبار و جاه و شوکت و نفوذ کلمه و قدرت باشند، ولی در عالم واقع و در میزان سنجش واقعیات، بی مغز و تهی و بی ارزش و سبک و بدون أصالتند.
«أتباع کل ناعق، یمیلون مع کل ریح، لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجـوا إلی رکن وثیق؛ دنبال هر صدائی می دوند و با هر بادی حرکت می کنند، همانها که با نور علم روشن نشده اند و به ستون محکمی پناه نبرده اند» (نهج البلاغه، حکمت 147).
چون ریسمان ارتباط خود را با خدای خود پاره کرده اند، بنابراین به محل اتکاء و اعتمادی التجاء ندارند و دل آنان به نور علم روشن نگردیده است و بر این اساس با هر بادی که از هر طرف بوزد بدان سمت حرکت می کنند.
منـابـع
علامه سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 2- صفحه 307-303
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها