رابطه میان انسان و جریان های عالم

فارسی 3801 نمایش |

ببنید در سوره نوح آیات 10 تا 13 قرآن، نوح چه می گوید: «استغفروا ربکم» استغفار کنید، از راه غلطتان برگردید، مأیوس هم نشوید، نگویید کار ما از این حرف ها گذشته، نه، رحمت خدا بیش از این حرف هاست، خدا آمرزنده و با گذشت است. همین قدر انسان به درگاه الهی برگردد خدا از همه آن آثار سوء صرف نظر می کند. «یرسل السماء علیکم مدرارا؛ تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد.»
ما در مسئله ظهور حضرت امام مهدی (ع) می خوانیم که وقتی ایشان ظهور می کنند و مردم مؤمن می شوند، زمین و آسمان برکات خودشان را بیرون می ریزند. این امر که در آن زمان هست قانون کلی همه زمان هاست نه اینکه اختصاص به آن زمان دارد، یعنی واقعا یک رابطه ای است میان انسان که عالی ترین محصول و مقصود این عالم است و جریان های عالم. اجزاء عالم با همدیگر ناپیوسته نیست، ما و زمین به یکدیگر پیوسته هستیم و این آسمان ها و همه چیز به همدیگر پیوسته است. اینها را انسان تا نبیند باور نمی کند. مثلا با چه منطقی انسان می تواند باور کند که بچه از این طرف به دنیا بیاید، در پستان مادر شیر پیدا بشود؟ این به علت پیوستگی است که خدای متعال قرار داده. همان که بچه را به دنیا می آورد پستان را هم این جور ساخته است که شیر بیرون بدهد. بچه یک حیوان وقتی که با مادر خودش حالت نا موافق داشته باشد، مادر بخواهد یا نخواهد شیرش را خشک می کند، ولی اگر حالت موافق داشته باشد بر شیرش افزوده می شود. این ها تعجب ندارد که اگر مردم در روی زمین صالح باشند یعنی اگر در مسیر خدای خلقت و در مسیر کمال خلقت قرار بگیرند اصلا وضع زمین و آسمان، منطقه، جو و همه چیز عوض بشود. دیگر زلزله، خرابی و طغیان سیلی در عالم نخواهد بود، نعمتی که زمین در دل خودش مکتوم کرده باشد نخواهد بود، یعنی یک توافق کلی پیدا می شود.
نوح گفت همان تقوا و ایمان و اطاعت من -این سه چیز- را داشته باشید (اطاعت من یعنی همان اطاعت دستورهای خدا) «یرسل السماء علیکم مدرارا» بعد می بینید اصلا خدا از آسمان برای شما باران می فرستد چه بارانی! «یمدکم باموال و بنین» ثروت شما و فرزندان و نسل شما را اضافه می کند. پس نگفت به قیمت ایمان و تقوا و اطاعت امر پیغمبر باید از مال و فرزندتان و از زراعت و کشتتان صرف نظر کنید، بلکه بر عکس گفت. «و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا» آن وقت می بینید که چقدر بر باغستان های شما افزوده بشود، چقدر نهرها برای شما جاری بشود! «ما لکم لاترجون لله وقارا» چه می شود شما را که برای خدای خود امید عظمت ندارید یعنی گمان عظمت نمی برید؟ یعنی چرا به عظمت پروردگار خودتان پی نمی برید؟ چرا اینقدر در مقابل خدای خودتان مأیوس و نا امید هستید؟ چرا گمان به آقایی او نمی برید؟ وقار در اینجا تقریبا مفهوم آقایی را می دهد. یعنی خدا کریم، رحیم، بخشنده و جواد است، هر گونه که بنده به او گمان داشته باشد او همین گونه با بنده رفتار می کند. اگر انسان به او حسن ظن داشته باشد خداوند طبق ظن بنده با او رفتار می کند. پس کانه «ما لکم لاترجون لله وقارا» «یعنی» چرا به خدای خودتان گمان نیک نمی برید؟ که مستلزم این است که آن وقت او را پرستش کنید و پرستش این بت های "لا یشعر" را دور بریزید.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 170-172

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها