نقش یاد معاد در اخلاق
English فارسی 2535 نمایش |صفات برجسته اخلاق در کنار یاد معاد و تذکر قیامت به کمال لازم می رسد؛ زیرا یاد مرگ، و عذاب قیامت انسان را دل شکسته و قلب او را خاشع می سازد. قرآن کریم می فرماید: «و استعینوا بالصبر و الصلوة و إنها لکبیرة إلا علی الخاشعین* الذین یظنون أنهم ملاقوا ربهم و أنهم إلیه راجعون؛ از خدا یاری خواهید و در کارها صابر و شکیبا باشید و نماز به جای آورید، که نماز سخت مهم و بزرگ و کاری دشوار است، مگر بر خداپرستان؛ آن کسانی که می دانند (نه این که گمان داشته باشند) که در پیشگاه پروردگار حاضر خواهند شد و به درگاه عزتش رجوع خواهند کرد.» (بقره/ 45 ـ 46)
این مورد اعتقاد به آخرت، موردى است که هر کس باید بدان یقین حاصل کند، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «و بالآخرة هم یوقنون؛ آنانند كه به آخرت يقين دارند.» (بقره/ 4) با این حال چرا در آیه مورد بحث مظنه و گمان به آن را کافى دانسته؟ ممکن است و جهش این باشد که براى حصول و پیدایش خشوع در دل انسان، مظنه قیامت و لقاء پروردگار کافى است؟ چون علومى که به وسیله اسباب تدریجى به تدریج در نفس پیدا می شود، نخست از توجه، و بعد شک، و سپس به ترجیح یکى از دو طرف شک، که همان مظنه است پیدا شده، و در آخر احتمالات مخالف به تدریج از بین مى رود، تا ادراک جزمى که همان علم است حاصل شود.
و این نوع از علم وقتى به خطرى هولناک تعلق بگیرد باعث غلق و اضطراب و خشوع نفس می شود، و این غلق و خشوع از وقتى شروع می شود، که گفتیم یک طرف شک رجحان پیدا مى کند، و چون امر نامبرده خطرى و هولناک است، قبل از علم به آن، و تمامیت آن رجحان، نیز دلهره و ترس در نفس مى آورد.
پس به کار بردن مظنه در جاى علم، براى اشاره به این بوده، که اگر انسان متوجه شود به اینکه ربى و پروردگارى، دارد که ممکن است روزى با او دیدار کند، و به سویش برگردد، در ترک مخالفت و رعایت احتیاط صبر نمى کند، تا علم برایش حاصل شود، بلکه همان مظنه او را وادار به احتیاط مى کند.
یاد مرگ و عذاب آنان را خاشع و خاکسار می سازد. این مسأله یقینی است و هیچ شک و گمانی در آن راه ندارد. بدیهی است کسی که به چیزی گمان داشته باشد سبب خشوع او نخواهد شد. گرچه می توان گفت مرگ، احتضار و قیامت آن قدر دردناک است که ظن و گمان بلکه احتمال آن نیز که ادراکی ضعیف است برای خشوع و خاکساری انسان کافی است؛ یعنی خود ظن و احتمال گرچه ضعیف است، ولی مظنون، و محتمل قوی است.
و بنابراین، این آیه با آیه ی «فمن کان یرجوا لقاء ربه، فلیعمل عملا صالحا؛ هر که امید دیدار پروردگارش دارد، باید عمل صالح کند.» (کهف/ 110) قریب المضمون می شود، چون در این آیه نیز امید به دیدار خدا را در وادارى انسان به عمل صالح کافى دانسته است.
آیه راه امیدى بر مؤمنین باز می کند، کسى که آرزوى لقاء رحمت الهى را در دل مى پروراند بایستى در دو عمل جدیت بسیار نماید یکى در عمل صالح یعنى عملى که لایق پیشگاه قرب جوار احدیت باشد، و دیگر در خلوص که موحد باشد و در عمل کسى را با خدا شریک نیاورد. براى انسان راهى به سوى حق تعالى نیست مگر همین ایمان کاملى که توأم با عمل صالح و خلوص نیت باشد.
در اینجا عمل صالح براى رضاى خداى واحد بى شریک را متفرع شده بر رجاء لقاء پروردگار متعال و بازگشت به سوى، او چون اگر حساب و جزائى در کار نباشد هیچ داعى و ملزمى نیست که افراد را به پیروى از دین و به دست آوردن اعتقاد و عمل صحیح وادار سازد هم چنان که خود خداى تعالى فرموده: «إن الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛ کسانى که از راه خدا گمراه مى شوند عذابى شدید دارند به خاطر اینکه روز حساب راى از یاد بردند.» (ص/ 26)
و اگر عمل صالح و شرک نورزیدن در عبادت رب را متفرع بر اعتقاد به معاد نموده بدین جهت است که اعتقاد به وحدانیت خدا با شرک در عمل جمع نمى شوند، و با هم متناقضند. پس اگر اله واحد باشد در همه صفاتش که یکى هم معبودیت است واحد است، و در آن نیز شریک ندارد.
و اگر پیروى از دین را متفرع بر رجاء معاد کرد نه بر یقین به معاد بدین جهت بوده که تنها احتمال بودن معاد کافى است که آدمى را به پیروى از دین وادار سازد چون دفع ضرر محتمل واجب است، هر چند بعضى ها گفته اند: که مراد از لقاء، لقاء کرامت و ثواب است و این تنها مورد رجاء است نه مورد قطع.
و اگر رجاء لقاى خداى را متفرع بر جمله "أنما إلهکم إله واحد" کرد بدین جهت بود که بازگشت بندگان به سوى خداى سبحان از تمامیت معناى الوهیت است، زیرا خداى تعالى هر کمال مطلوب و هر وصف جمیلى را دارد که یکى از آنها فعل حق و حکم به عدل است و این دو اقتضاء مى کند که دوباره بندگان را به سوى خود بازگرداند و میان آنان حکم کند.
نکته ای که باید در اینجا ذکر کرد این است که لقاى پروردگار که همان مشاهده باطنى ذات پاک او با چشم دل و بصیرت درون است گر چه در این دنیا هم براى مؤمنان راستین امکان پذیر است اما از آنجا که این مساله در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشنتر و صریحتر جنبه همگانى و عمومى پیدا مى کند، این تعبیر در لسان قرآن معمولا در مورد روز قیامت به کار رفته از سوى دیگر طبیعى است اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد باید خود را براى استقبال از آن آماده کند. آن کس که ادعا مى کند من انتظار چیزى دارم و اثرى در عمل او نمایان نیست، در واقع مدعى دروغینى بیش نخواهد بود.
به همین دلیل در آیه فوق، فلیعمل عملا صالحا به صورت صیغه امر بیان شده، امرى که لازمه رجاء و امید و انتظار لقاى پروردگار است.
صفت دیگر نمازگزار تصدیق روز قیامت است. چنان که فرمود: نمازگراران حقیقی کسانی هستند که این ویژگی ها را داشته باشند؛ «الذین هم علی صلاتهم دائمون* و الذین فی أموالهم حق معلوم* للسائل و المحروم* و الذین یصدقون بیوم الدین* و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون* إن عذاب ربهم غیر مأمون؛ آنان که در نماز و طاعت الهی عمر می گذرانند و آنان که در مال و دارایی آنها حقی معین و معلوم است، تا به فقیران سائل و تهی دستان آبرومند محروم برسد و آنان که روز قیامت و جزا را تصدیق کنند و آنان که از قهر و عذاب خدای خویش ترسانند، که از عذاب خدا هیچ کس بی سبب ایمن نتواند بود.» (معارج/ 23 ـ 28)
تصدیق نمازگزاران به آن روز و حقایقى که در آن است، بر دو گونه است: یکى تصدیق قلب با ایمان و یقین راسخ به این که آخرت حق است و وقوع پیدا خواهد کرد، و دیگر تصدیق اندامها با عمل و کوشش صالح و شایسته که مصداق ایمان است و دلیلى بر راستگویى آن کس که مدعى آن است. اسلام که هر کار شایسته و نیکو را صدقه خوانده، به این کلمه مفهوم حقیقى فراگیر آن را بخشیده است، و رسول الله (ص) گفت: «هر کار خیرى صدقه اى است که به غنى یا فقیر داده مى شود»، و گفت: «لبخند زدن تو در برابر صورت برادرت صدقه است، و امر کردن به نیکى و معروفت صدقه است، و نهى کردنت از زشتى و منکر صدقه است، و راهنمایى برادرت براى بیرون آوردن دلوش از چاه صدقه است.»
از گفته او: یصدقون بیوم الدین به آن هدایت مى شویم که اعمال صالح ایشان مصداقى از ایمان ایشان به آخرت است، پس به ریا یا براى رسیدن به نیکنامى، یا از روى غرور یا برتری جویى در زمین عمل نمى کنند. و نیز از آن چنین دستگیر ما مى شود که یوم الدین آن عامل اساسى است که در راه آن صدقه مى دهند و به انجام دادن کارهاى نیک و شایسته مى پردازند. آیا اگر کسى به روز جزا کافر بود، چه چیز او را به صدقه دادن و انفاق و فداکارى کردن برمى انگیخت؟ هیچ چیز، و به همین جهت متوقف ماندن راه احسان و بخشندگى در نزد کافران همان کفر ورزیدن آنان به آخرت است.
این که قرآن تصدیق به آخرت را صفت اساسى نمازگزاران حقیقى شمرده، به خاطر آن است که چون به نماز خواندن برمى خیزند، با دریافت ایمانى خویش در نمودارهاى آخرت و پیشامدهاى هراس انگیز آن زندگى مى کنند. و اگر نمازگزار در آن هنگام که نماز مى خواند، با روح و بصیرت خویش در آخرت حضور نداشته باشد، آن نماز چه ارزشى براى او دارد؟
ایمان ایشان به آخرت، نقشى بزرگ و اساسى در زندگى ایمانى و تفکرى و عملى ایشان دارد، و همان مقیاس ایشان در قضایاى گوناگون است، پس از ترس رسوایى و عذاب آن روز بر گرد گناهان نمى گردند، و به طمع رسیدن به بهشت و رضوان خدا هر چه بیشتر به انجام دادن کارهاى نیک و صالح مى پردازند، و در سختى و ناراحتى جزع و فزع نمى کنند، بدان سبب که شر حقیقى فقر و از دست دادن دوستان و بیمارى نیست، بلکه عذاب و خشم خدا است، و به طمع دست یافتن به خیر عظیم در هنگام ملاقات با خدا، از نیکى کردن به هیچ کس خوددارى نمى ورزند، و به عبارت دیگر: براى انسان رسیدن به ثبات ممکن نیست، بلکه بیمناک و داراى شخصیت متغیر و گردنده باقى مى ماند تا آن گاه که به آخرت ایمان آورد، چه تنها همین ایمان است که به او اطمینان مى بخشد، و خواسته هاى فطرى او را برمى آورد، و او را از آن آگاه مى سازد که به طرف آینده اى برتر و خوبتر در حرکت است.
چون یاد معاد هم از زدودن شبهه علمی و هم در غبار روبی شهوت عملی سهم به سزایی دارد سرانجام بسیاری از مباحث قرآن به یاد مرگ و تذکر قیامت پایان می پذیرد. قرآن بر این مسأله چنان پای می فشارد که گاهی با سوگند، بر آن تأکید می ورزد: «زعم الذین کفروا أن لن یبعثوا قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبئون بما عملتم و ذلک علی الله یسیر...؛ کافران گمان کردند که هرگز پس از مرگ برانگیخته نمی شوند. ای رسول ما به آنان بگو به خدای من سوگند که البته برانگیخته می شوید و سپس به اعمال خود آگاه می گردید و این بر خدا بسیار آسان است. یاد آرید روزی را که خداوند همه شما را به عرصه ی قیامت جمع می کند و آن روز، روز غبن و پشیمانی بدکاران است و هر که به خدا ایمان آرد و نیکوکار شود خدا گناهش بپوشد و در باغهایی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل گرداند که در آن بهشت جاودان متنعم باشند و این در حقیقت رستگاری بزرگ خواهد بود و آنان که کافر شده و آیات ما را تکذیب کردند اهل آتش دوزخ و در آن جاویدانند و آن جا بسیار بدمنزلگاهی است.» (تغابن/ 7 ـ 10) البته در تحلیل نهایی معلوم می شود علت همه ی ناباوری ها به قیامت و معاد آن است که در حقیقت «و ما قدروا الله حق قدره؛ خداوند را آن گونه که باید بشناسند نشناختند.» (انعام/ 91) زیرا معاد همان رجوع به مبدأ است؛ اگر کسی مبدأ فاعلی جهان، یعنی خدای سبحان را به خوبی بشناسد و به اسمای حسنا و صفات علیای وی آشنا باشد حتما معاد را باور خواهد داشت.
منـابـع
عبدالله جوادی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 52
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان در تفسير قرآن- جلد 8 صفحه 91
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه الميزان- جلد 1 صفحه 229
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 12 صفحه 577
محمد تقی مدرسی- تفسير هدايت- جلد 16 صفحه 383
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها