اوصاف قیامت (خیره و مضطرب)

فارسی 2714 نمایش |

1- خیره ساز
قیامت روزی است که چشم ها را خیره می سازد: «و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون إنما یؤخرهم لیوم تشخص فیه الأبصار؛ البته مپندار خدا از کردار ستمکاران غافل است، بلکه کیفر آنان به تأخیر می افتد تا روزی که چشم ها در آن روز خیره و حیران شود.» (ابراهیم/ 42) این معنى از جبائى است. حسن گوید: «یعنى وقتى آنها را مى خوانند چشمانشان خیره مى شوند.» برخى گویند: «یعنى از فرط حیرت و ترس، چشمانشان بسته نمى شود. و این حالت هنگام شدت ابتلاء براى انسان رو مى دهد، خواه شدت از جهات حوادث خارجى باشد و یا داخلى.» از نظر تشریف به رسول اکرم (ص) خطاب نموده و غرض تعلیم جامعه اسلام است، تا اینکه نظام این جهان که بر اساس اختیار است حتما عالم دیگرى را به دنبال خواهد داشت به نام قیامت و عالم جزاء از جمله دلیل آن رفتار ظالمانه ستمگران است چنانچه پروردگار آنها را عقوبت ننماید ناگزیر از نظر غفلت از چگونگى رفتار ظالمانه آنها است و یا از نظر عجز از اجراى عقوبت درباره آنها است و با رفتار ظالمانه آنان مورد رضایت او است و هر سه قبیح و محال است و عقوبت در دنیا نیز محدود است و چه بسیار از ستمگران تا آخرین لحظات زندگى مصون و ایمن هستند.
ناگزیر عالم دیگرى به دنبال این جهان خواهد بود، به نام عالم جزاء با توجه به این که زندگى بشر در دنیا به منظور آزمایش است که هر فردى با نیروى اختیار و توانائى که دارد به کار بندد و آنچه در کمون خود پرورانیده به ظهور درآورد و چنانچه پروردگار درباره ی عقوبت ستمگران شتاب فرماید و آنها را در دنیا عقوبت نماید مهلت براى آزمایش کامل و امتحان بیشترى براى آنان نخواهد بود. بلکه تأخیر و عدم اجراى عقوبت درباره ستمگران در دنیا به منظور آن است که مهلت کامل و فرصت بیشترى داشته باشند و آنچه توانایى دارند به اختیار خود به کار بندند و هرگونه ستم که از آنان برآید به خود و به اجتماع روا دارند و از رنج ستمدیدگان لذت برند و براى اجراى عقوبت خود را آماده کنند. روزى که دیدگان از وحشت و دهشت بازماند و لحظه اى نتوانند آن را به هم گذارند.
همچنین می فرماید: «و اقترب الوعد الحق فإذا هی شاخصة أبصار الذین کفروا؛ آن گاه که وعده ثواب و عقاب حق بسیار نزدیک شود ناگهان چشم کافران از حیرت خیره شود و فریاد کنند: ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم و سخت به راه ستمکاری شتافتیم.» (أنبیاء/ 97) زیرا مؤمنین از ترس و وحشت آن روز ایمن هستند، ولى کفار از ترس آن روز و انس نداشتن به آن چشمهایشان باز مى ماند و پلک نمى زنند، اما مؤمن به جهت أنسى که به آخرت و به آنچه در آن روز مى بیند دارد مثل این است که امر ترسناک و غریبى نمى بیند. و مؤمن اگر کامل باشد براى او هیچ امر ترسناکى وجود ندارد و غیر کامل گاهى ترسهاى آن روز را مى بیند، ولى نه از جهت ایمانش بلکه از جهت کفرش.

2- اضطراب
صفوان جمال می گوید: میان امام صادق (ع) و عبدالله بن حسن مشاجره ای رخ داد. هنگامی که مردم اجتماع کردند آنان متفرق شدند. صفوان گوید: «صبح زود کاری داشتم که ناگهان امام صادق (ع) را بر در خانه عبدالله بن حسن دیدم. آن حضرت به کنیزی فرمود: "بگو عبدالله بیاید." چون عبدالله خارج شد گفت: "چه سبب شده صبح زود به این جا بیایی؟" فرمود: "در کتاب خدا آیه ای تلاوت کردم که مرا به یاد اضطراب قیامت انداخت." عبدالله پرسید: "کدام آیه؟" فرمود: آیه "و الذین یصلون ما أمر الله به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب؛ و آنان که آن چه را خدا به پیوستنش فرمان داده می پیوندند و از پروردگارشان می ترسند و از سختی حساب بیم دارند."  (رعد/ 21
در اینجا یک سؤال پیش مى آید و آن اینکه آیا ترس از پروردگار چیزى جز ترس از حساب و مجازات او هست، با اینحال چه تفاوتى میان "یخشون ربهم" و "یخافون سوء الحساب" وجود دارد؟
پاسخ این است که ترس از خداوند الزاما همیشه به معنى ترس از مجازات و حساب او نیست، بلکه عظمت مقام او و احساس سنگین بودن وظیفه بندگى (حتى بدون توجه به مجازات و کیفر) در دلهاى افراد با ایمان خود به خود ایجاد یک نوع حالت ترس و وحشت مى کند، ترسى زائیده ایمان و آگاهى از عظمت خدا و احساس مسئولیت در برابر او (آیه 28 فاطر ممکن است اشاره به همین معنى باشد).
سؤال دیگرى که در اینجا پیش مى آید در رابطه با سوء الحساب است، آیا به راستى در قیامت به هنگام محاسبه اعمال افراد، "بد حسابى" وجود دارد؟! پاسخ سؤال این است که: منظور از آن رسیدگى دقیق و بدون گذشت و حساب کردن تمام جزئیات و به اصطلاح مو را از ماست کشیدن مى باشد. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از "سوء الحساب" محاسبه توام با سرزنش و توبیخ باشد، و بعضى سوء الحساب را به معنى سوء الجزاء یعنى پاداش بد تفسیر کرده اند همانگونه که مى گوئیم حساب فلان کس را کف دستش بگذار یعنى مجازاتش کن. این احتمال را نیز دادیم که سوء الحساب، یک مفهوم جامع داشته باشد و همه این معانى را شامل شود.

فرق میان "خشیت" و "خوف" و موارد استعمال هر یک
ظاهرا فرق میان "خشیت" و "خوف" این است که خشیت به معناى تاثر قلب از اقبال و روى آوردن شر و یا نظیر آن است، و خوف به معناى تاثر عملى انسان است به اینکه از ترس در مقام اقدام برآمده و وسائل گریز از شر و محذور را هم فراهم سازد، هر چند که در دل متاثر نگشته، دچار هراس نشده باشد، و لذا مى بینیم خداى سبحان در توصیف انبیاء (ع) مى فرماید: «و لا یخشون أحدا إلا الله؛ از هيچ كس جز خدا بيم ندارند.» (احزاب/ 39) و ترس از غیر خدا را از ایشان نفى مى کند، و حال آنکه خوف را در بسیارى از جاها براى آنان اثبات نموده، از آن جمله مى فرماید: «فأوجس فی نفسه خیفة موسى؛ و موسى در خود بيمى احساس كرد.» (طه/ 67) و نیز مى فرماید: «و إما تخافن من قوم خیانة؛ و اگر از گروهى بيم خيانت دارى [پيمانشان را] به سويشان بينداز.» (انفال/ 58) (و جمع میان آن نفى و این اثبات به همین است که بگوئیم انبیاء از غیر خدا هیچ نمى ترسند، و در موارد مذکور در بالا در مقام پیش گیرى برآمده اند). و بعید نیست برگشت کلام راغب در فرق میان خوف و خشیت نیز به همین باشد، او گفته است: «فرق میان این دو این است که خشیت خوفى است که توأم با تعظیم و بیشتر اوقات از دانایى ناشى شود، و لذا خداى سبحان آن را به علماء اختصاص داده مى فرماید: "إنما یخشى الله من عباده العلماء؛ از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‏ ترسند." (فاطر/ 28)» (پر واضح است که مقصود از خوف در این موارد همان ترس درونى است.)
همچنین گفتار بعضى دیگر که در فرق میان این دو واژه گفته اند: خوف هم از ناحیه مکروه حاصل مى شود و هم از ناحیه کسى که ممکن است این مکروه را به آدمى برساند هم گفته مى شود: من از مرض خوف دارم، و هم گفته مى شود من خوف دارم از اینکه فلان چیز مریضم کند، به خلاف خشیت که تنها از آورنده مکروه و شر است، نه از خود مکروه، و لذا گفته مى شود: "خشیت الله" من از خدا ترسیدم (ولى گفته نمى شود: خشیت المرض؛ از مرض ترسیدم). و اگر برگشت این کلام به همان معنایى نباشد که ما گفتیم، کلامى قابل نقض خواهد بود و کلیت نخواهد داشت.
بعضى دیگر گفته اند: فرقهایى که میان این دو کلمه گذاشته اند اغلبى است، نه کلى، یعنى در بیشتر موارد استعمال دیده مى شود، نه در همه آنها. بعضى دیگر گفته اند: اصلا فرقى میان این دو لغت نیست. ولى آیاتى که ما به عنوان مثال آوردیم این گفتار را رد مى کند.
تذکر الف: با صرف نظر از اصل داستان و کیفیت صدور مشاجره از امام معصوم (ع) و لزوم پذیرش آن از طرف عبدالله بن حسن می توان احتمال داد که اصل آزادی در تبیین مسائل علمی حق مسلم هر فرد است. شاید مسأله مورد گفتگو یک فرع تعبدی نبوده است.
ب: بحث آزاد درباره امور علمی یا حقوقی نباید مانع حفظ رحامت و صداقت باشد.
ج: مؤمنان راستین برای پرهیز از اضطراب قیامت هم اکنون اهل صفح و عفوند.
قیامت روزی است که به تعبیر امام صادق (ع) عرق همه وجود انسان را فرا می گیرد، به گونه ای که مردم می گویند: ای کاش خدا بر ما حکم صادر می کرد، گرچه به آتش باشد. سپس برای شفاعت به سوی آدم (ع) می روند اما از او ناامید می شوند...
تذکر: سانحه سنگین معاد شدایدی را به همراه دارد که برخی از آنها روحی و بعضی بدنی است؛ ازدحام جمعیت از یک سو، تنگی مکان با همه وسعتی که دارد از سوی دیگر، حرارت ویژه آن روز از سوی سوم، انفعال و شرمندگی که خود مایه عرق ریزی است از سوی چهارم، التهاب واضطراب و هراس درونی از جهت پنجم، همگی عامل عرق ریزی تبهکاران در آن روز می شود در حالی که عده ای مانند مقربان در کمال برد العیش به سر می برند.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 351 و 355 و 381

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏11 ص 469، جلد ‏15 ص 281

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏10 ص 187، جلد ‏15 ص 69

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏13 صفحه 148

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 11 صفحه 458

جلال الدين سيوطي- ترجمه اسباب نزول- صفحه 177

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 9 صفحه 326

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏8 صفحه 421

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏12 صفحه 278

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 9 صفحه 319

حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد 9 صفحه 427

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد